۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</div> {{' به '</div> {{') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
|- class="articleCode" | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE01506AUTHORCODE | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE01506AUTHORCODE<br> | ||
|} | |} | ||
</div> | </div>{{اشتباه نشود| ابن سعد، محمد بن سعد}} | ||
{{اشتباه نشود| ابن سعد، محمد بن سعد}} | |||
{{کاربردهای دیگر|واقدی (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر|واقدی (ابهام زدایی)}} | ||
خط ۹۲: | خط ۸۷: | ||
واقدى با همۀ بخششها و پاداشهاى فراوانى كه از طرف هارون و وزيرش يحيى بن خالد و فرزندش مأمون دريافت مىكرد، به هنگام مرگ چيزى نداشت-حتى كفن آمادهاى كه او را كفن كنند و مأمون براى او كفن فرستاد. واقدى از مأمون تقاضا كرده بود تا وامهاى او را بپردازد و او پذيرفت و وام او را پرداخت كرد. | واقدى با همۀ بخششها و پاداشهاى فراوانى كه از طرف هارون و وزيرش يحيى بن خالد و فرزندش مأمون دريافت مىكرد، به هنگام مرگ چيزى نداشت-حتى كفن آمادهاى كه او را كفن كنند و مأمون براى او كفن فرستاد. واقدى از مأمون تقاضا كرده بود تا وامهاى او را بپردازد و او پذيرفت و وام او را پرداخت كرد. | ||
==دربارۀ تشيّع واقدى == | |||
شايد وجود دو كتاب واقدى به نامهاى مولد الحسن و الحسين و مقتل الحسين توهم شيعه بودن او را موجب شده است، چنانكه ابن نديم هم چنين پنداشته است و مىگويد:واقدى شيعه و داراى مذهب پسنديده بوده است و تقيه مىكرده است.واقدى روايت مىكند كه على(ع) از معجزات پيامبر(ص) است، همچنان كه عصا براى موسى(ع) و زنده كردن مردگان براى عيسى(ع) معجزه بود. | |||
[[امین، سید محسن|صاحب اعيان الشيعه]] (مرحوم آیتالله سيد محسن جبل عاملى قدسسرّه) اين گفتار ابن نديم را نقل كرده است و به آن در مورد شيعه بودن واقدى استناد كرده و به همين جهت شرح حال او را در كتاب خود آورده است. همچنين، [[آقا بزرگ تهرانى]] در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعه]] هنگام ذكر تاريخ واقدى اين مطلب را ذكر كرده است. | |||
در عين حال آنچه كه موجب تعجب و حيرت مىگردد اين است كه طوسى(منظور [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] قدّس سره است) با آنكه معاصر ابن نديم است در كتاب الفهرست خود هيچيك از کتابهاى واقدى را نام نمىبرد و مخصوصاً كتاب مولد الحسن و الحسين و مقتل الحسين را با همۀ اهميتى كه علما و مورخان شيعه براى اين كتاب قائلند ذكر نكرده است. | |||
بر فرض كه تسليم نظريۀ ابن نديم بشويم كه واقدى شيعه بوده ولى تقيه مىكرده است، بايد تشيع او به گونهاى در موقع نقل مطالب مربوط به على(ع)ظاهر شود ولى در اين گونه موارد چيزى اظهار نداشته است، بلكه برعكس مىبينيم كه واقدى گاه احاديثى كه نقل مىكند چنان است كه قدر و منزلت على(ع) را كاسته و يا كار او را بىارزش ساخته است.مثلاًوقتى كه بازگشت پيامبر(ص) از احد به مدينه را ذكر مىكند، مىنويسد كه فاطمه(ع) شروع به پاک كردن خون از چهرۀ پيامبر(ص) کرد و على(ع) به مهراس رفت تا آب بياورد، و پيش از آنكه برود، شمشير خود را به فاطمه(ع) داد و گفت: «اين شمشير غير قابل سرزنش را بگير.»چون پيامبر(ص) شمشير على(ع) را خون آلوده ديد، فرمود: «اگر تو خوب جنگ كردى، عاصم بن ثابت و حارث بن صمّه و سهل بن حنيف هم خوب جنگ كردند و شمشير ابودجانه هم غير قابل سرزنش است.» | |||
و هنگامى كه در سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] عدد كشته شدگان قريش در جنگ بدر را مىخوانيم، مثلاًمىبينيم كه [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] مىگويد: «طعيمة بن عدى را على(ع) کشته است.» و حال آنكه واقدى مىگويد كه او را على(ع) نكشته، بلكه حمزه كشته است. همچنين هنگامى كه واقدى مسأله قتل صوأب و اختلاف نظر دربارۀ كسى كه او را در روز احد كشته است طرح مىكند، مىگويد: «برخى گفتهاند:كه سعد بن ابى وقّاص او را كشته است، و برخى گفتهاند على(ع)، و ديگرى گفته است قزمان و در نظر ما صحيحتر آن است كه قزمان صوأب را كشته است.» | |||
از اين مهمتر آنكه، شیعیان خودشان در نقل اقوال واقدى گفتار او را به عنوان قول شيعه قبول ندارند، چنانكه، مثلا، [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] در كتاب خود بخشى نسبتا مفصل از واقدى نقل كرده است، و سپس در همان مورد روايت ديگرى را كه با آن اختلاف دارد آورده و مىگويد: «در روايت شیعیان چنين است» و اين دليل آن است كه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]]، واقدى را شيعه نمىداند و او را نمايانگر آراى شيعه نمىبيند. | |||
اين نكته هم قابل ذكر است كه به [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] هم تهمت گرايش به تشيع و قدرى بودن زدهاند. و چنين به نظر مىرسد كه اتهام واقدى و [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در اين مورد ارتباطى به عقايد شخصى آن دو ندارد، بلكه اين اتهام از آنجا ناشى شده است كه آنها در کتابهاى خود پارهاى از اقوال و آراء شیعیان را بيان داشتهاند.و اين دليل آن نيست كه معتقد به آن مطالب باشند، بلكه طبيعت نويسندگى در اين گونه تأليفات اقتضاى آن را دارد. | |||
شايد يكى از دلائل اينكه واقدى را شيعه وصف كردهاند مربوط به بعضى از مسائل مذكور در كتاب او باشد.مثلاًگاهى اسامى گروهى از صحابه را ذكر كرده است كه نام خلفاى راشدين هم ميان آنهاست، و چنانكه بايد و شايد حق ايشان را ادا نكرده است.به عنوان مثال، در نسخۀ خطى كه ما آنرا اصل قرار داديم، فهرستى در مورد نام اشخاصى كه در جنگ احد، از پيش پيامبر(ص) گريختهاند، مىبينيم كه چنين آغاز مىشود: «از جملۀ كسانى كه گريختهاند فلان است و حارث بن حاطب،ثعبلة بن حاطب، سواد بن غزيه، سعد بن عثمان، عقبة بن عثمان، خارجة بن عامر-كه تا ملل(نام جايى است) فرار كرد-اوس بن قيظى و گروهى از بنى حارثه.» در صورتی که همين عبارت را در شرح نهجالبلاغه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] مىبينيم كه بجاى كلمۀ فلان، عمر و عثمان آمده است.و [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] هم اين عبارت را از واقدى فقط با ذكر كلمه عثمان نقل كرده و نام عمر در آن نيست.ظاهرا چنين است كه در نسخه خطى اصلى واقدى عمر و عثمان يا يكى از آن دو را ذكر كرده و از گريختگان روز احد دانسته بوده است، اما كسى كه نسخه را رونويسى كرده، اين مسأله را در مورد عمر و عثمان يا هر يك از ايشان نپذيرفته و آنرا به كلمۀ «فلان» تغيير داده است.و چون متن اصلى و نسخه صحيح واقدى به دست شيعه افتاده است، اين اخبار مربوط به عمر و عثمان را خواندهاند و به طور قطع او را شيعه پنداشتهاند.طبق اين دلائل، نظريه و عبارات ابن نديم در مورد تشيع واقدى سست به نظر مىرسد و هيچ دليل قطعى بر تشيع واقدى نيست.و بايد در جستجوى دلايل ديگرى بود، و بويژه بايد از مطالب صريح خود واقدى استمداد طلبيد. | |||
مقدمه مارسدن جونز بر مغازى واقدى | |||
== وفات واقدى== | == وفات واقدى== | ||
دربارۀ تاريخ وفات او اختلافى ديده مىشود.[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]، متذكر مىشود كه واقدى در سال 206 ه.ق.درگذشته است، و حال آنكه منابع ديگر از جمله [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] در [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات]] متذكر شدهاند كه مرگ او در ذيحجه 207 ه.ق.اتفاق افتاده است و [[خطیب بغدادى]]، با اسنادى از عبداللّٰه حضرمى روايت مىكند كه واقدى در سال 209 ه.ق.درگذشته است. | دربارۀ تاريخ وفات او اختلافى ديده مىشود.[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]، متذكر مىشود كه واقدى در سال 206 ه.ق.درگذشته است، و حال آنكه منابع ديگر از جمله [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] در [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات]] متذكر شدهاند كه مرگ او در ذيحجه 207 ه.ق.اتفاق افتاده است و [[خطیب بغدادى]]، با اسنادى از عبداللّٰه حضرمى روايت مىكند كه واقدى در سال 209 ه.ق.درگذشته است. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۱۴: | ||
اگر قرار باشد يكى از اين روايات را بر ديگر روايات ترجيح دهيم، از همه به صواب نزديكتر روايت دوم است كه [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] شاگرد و كاتب واقدى و كسى كه به زمان او نزديكتر است، نقل كرده است. بعلاوه، [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] شب وفات و روز دفن او را نام برده است و چنين مىنويسد: «واقدى شب سه شنبه، يازده شب گذشته از ذيحجه سال 207 ه.ق، در گذشت و روز سهشنبه در گورستان خيزران به خاک سپرده شد و هفتاد و هشت ساله بود.» بعلاوه، اين روايت در بيشتر منابع آمده است. | اگر قرار باشد يكى از اين روايات را بر ديگر روايات ترجيح دهيم، از همه به صواب نزديكتر روايت دوم است كه [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] شاگرد و كاتب واقدى و كسى كه به زمان او نزديكتر است، نقل كرده است. بعلاوه، [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] شب وفات و روز دفن او را نام برده است و چنين مىنويسد: «واقدى شب سه شنبه، يازده شب گذشته از ذيحجه سال 207 ه.ق، در گذشت و روز سهشنبه در گورستان خيزران به خاک سپرده شد و هفتاد و هشت ساله بود.» بعلاوه، اين روايت در بيشتر منابع آمده است. | ||
== | ==آثار == | ||
واقدى در جمعآورى احاديث تلاش مىكرد چنانكه على بن المدينى روايت مىكند كه او بيست هزار حديث جمع كرده است. ابن سيد الناس هم نقل مىكند كه يحيى بن معين مىگفته است: «واقدى بيست هزار حديث از پيامبر جمع كرده است كه همگى تازگى داشته و قبلا ثبت نشدهاند و اين به واسطۀ همان مطلبى است كه قبلا اشاره كرديم و گفتيم او از همۀ فرزندان صحابه و شهدا و وابستگان ايشان، از احوال گذشتگان مىپرسيد و شخصا هم به محل جنگها و وقايع مراجعه مىكرد و از همگان سؤال مىكرد.» | واقدى در جمعآورى احاديث تلاش مىكرد چنانكه على بن المدينى روايت مىكند كه او بيست هزار حديث جمع كرده است. ابن سيد الناس هم نقل مىكند كه يحيى بن معين مىگفته است: «واقدى بيست هزار حديث از پيامبر جمع كرده است كه همگى تازگى داشته و قبلا ثبت نشدهاند و اين به واسطۀ همان مطلبى است كه قبلا اشاره كرديم و گفتيم او از همۀ فرزندان صحابه و شهدا و وابستگان ايشان، از احوال گذشتگان مىپرسيد و شخصا هم به محل جنگها و وقايع مراجعه مىكرد و از همگان سؤال مىكرد.» | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۹۳: | ||
همچنين [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم از واقدى مطالب فراوانى را نقل كردهاند.[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] بسيارى از حوادث نيمۀ دوم قرن دوم هجرى را از واقدى نقل مىكند-غالباً حوادثى كه در دورۀ زندگى واقدى اتفاق افتاده است. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم قضاياى تاريخى سال 64 ه.ق.را از قول واقدى نقل مىكند. | همچنين [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم از واقدى مطالب فراوانى را نقل كردهاند.[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] بسيارى از حوادث نيمۀ دوم قرن دوم هجرى را از واقدى نقل مىكند-غالباً حوادثى كه در دورۀ زندگى واقدى اتفاق افتاده است. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم قضاياى تاريخى سال 64 ه.ق.را از قول واقدى نقل مىكند. | ||
ویرایش