۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'إثني عشر رسالة' به 'إثنی عشر رسالة ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR00026.jpg|بندانگشتی|میرداماد، محمدباقر بن محمد]] | [[پرونده:NUR00026.jpg|بندانگشتی|میرداماد، محمدباقر بن محمد]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |میرداماد، محمدباقر بن محمد | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" |اشراق اصفهاني، ميرمحمدباقر داماد | ||
حسيني، محمد باقر | حسيني، محمد باقر | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |سيد محمد داماد استرآبادى | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |960ق | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |استرآباد (مازندران) | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |1040ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" |شیخ حسین عاملی (پدر شیخ بهائی) | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |اختيار معرفة الرجال | ||
فصوص الحكمة و شرحه | فصوص الحكمة و شرحه | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE00026AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
== ولادت== | == ولادت== | ||
سيد محمدباقراسترآبادى در حدود سال 960ق ديده به دنيا گشود.<ref>سال وفات وى را 1041ق گفتهاند و سن او در هنگام وفات حدود هشتاد سال بوده بنابراین ولادتش در حدود سال 960ق بوده است)</ref> عنوان استرآبادى ظاهراً به دليل انتساب پدران وى به «استرآباد» بوده و خود وى در استرآباد به دنيا نيامده است چرا كه پدرش سيد محمد داماد، مسلماً در مركز سياسى كشور بوده و دليل و نقلى بر سكونت خانوده ميرداماد در استرآباد وجود ندارد.<ref>[[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] فقيه نامدار و مرجع برجسته عهد شاه طهماسب صفوى در پايتخت به سر مىبرد و از موقعيّت اجتماعى و سياسى بسزايى برخوردار بود. بهطورى كه شاه طهماسب در اواخر عمر، حكومت و احكام حكومتى را به وى تفويض كرد). | سيد محمدباقراسترآبادى در حدود سال 960ق ديده به دنيا گشود.<ref>سال وفات وى را 1041ق گفتهاند و سن او در هنگام وفات حدود هشتاد سال بوده بنابراین ولادتش در حدود سال 960ق بوده است)</ref> عنوان استرآبادى ظاهراً به دليل انتساب پدران وى به «استرآباد» بوده و خود وى در استرآباد به دنيا نيامده است چرا كه پدرش سيد محمد داماد، مسلماً در مركز سياسى كشور بوده و دليل و نقلى بر سكونت خانوده ميرداماد در استرآباد وجود ندارد.<ref>[[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] فقيه نامدار و مرجع برجسته عهد شاه طهماسب صفوى در پايتخت به سر مىبرد و از موقعيّت اجتماعى و سياسى بسزايى برخوردار بود. بهطورى كه شاه طهماسب در اواخر عمر، حكومت و احكام حكومتى را به وى تفويض كرد). | ||
خط ۶۷: | خط ۶۶: | ||
آن خواب بعدها به واقعيت پيوست و ميرداماد در جوانى در تمامى علوم شرعى و عقلى تبحر يافت و به استادى رسيد و بر همتايان خود برترى يافت. | آن خواب بعدها به واقعيت پيوست و ميرداماد در جوانى در تمامى علوم شرعى و عقلى تبحر يافت و به استادى رسيد و بر همتايان خود برترى يافت. | ||
== تحصيلات | == تحصيلات == | ||
از آنجا كه محمدباقر در خاندانى شريف و اهل فضل و كمال رشد مىيافت، از همان اوايل كودكى به تحصيل علم تشويق و ترغيب شد. تحصيلات علوم دينى را در خردسالى در مشهد آغاز نمود و پس از چندى نزد اساتيد و فضلاى آن ديار به تلمذ پرداخت. | از آنجا كه محمدباقر در خاندانى شريف و اهل فضل و كمال رشد مىيافت، از همان اوايل كودكى به تحصيل علم تشويق و ترغيب شد. تحصيلات علوم دينى را در خردسالى در مشهد آغاز نمود و پس از چندى نزد اساتيد و فضلاى آن ديار به تلمذ پرداخت. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۵: | ||
== مهاجرت به اصفهان == | == مهاجرت به اصفهان == | ||
در سال 984ق شاه طهماست (سلطنت از 920 تا 984) كه به اجتناب از منهيّات و عمل به احكام شرعى سخت پايبند بود درگذشت و پسرش شاه اسماعيل دوّم (سلطنت از 984 تا 985) به سلطنت رسيد. | در سال 984ق شاه طهماست (سلطنت از 920 تا 984) كه به اجتناب از منهيّات و عمل به احكام شرعى سخت پايبند بود درگذشت و پسرش شاه اسماعيل دوّم (سلطنت از 984 تا 985) به سلطنت رسيد. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۱۷: | ||
== صفويه و علماى شيعه == | == صفويه و علماى شيعه == | ||
ظهور سلسله صفويه يكى از وقايع مهم و تعيين كننده تاريخ ايران بود كه موجب قدرت يافتن و اشاعه تشيّع شد. قبل از به قدرت رسيدن صفويان، جز در معدودى از شهرهاى شيعىنشين، ساكنان اكثر شهرها و مناطق پيرو يكى از مذاهب اهل سنّت بودند. پس از تشكيل سلسله صفوى توسط شاه اسماعيل (سلطنت از 892 تا 930) مذهب رسمى ايران، تشيع اعلام شد. شاه اسماعيل با شدت و اهتمام بسيار تلاش كرد تا مذهب شيعه را در تمام سرزمين تحت حكومت خود رواج دهد. پس از وى جانشينان او اين راه را ادامه دادند و همچنان به تشيّع وفادار ماندند. | ظهور سلسله صفويه يكى از وقايع مهم و تعيين كننده تاريخ ايران بود كه موجب قدرت يافتن و اشاعه تشيّع شد. قبل از به قدرت رسيدن صفويان، جز در معدودى از شهرهاى شيعىنشين، ساكنان اكثر شهرها و مناطق پيرو يكى از مذاهب اهل سنّت بودند. پس از تشكيل سلسله صفوى توسط شاه اسماعيل (سلطنت از 892 تا 930) مذهب رسمى ايران، تشيع اعلام شد. شاه اسماعيل با شدت و اهتمام بسيار تلاش كرد تا مذهب شيعه را در تمام سرزمين تحت حكومت خود رواج دهد. پس از وى جانشينان او اين راه را ادامه دادند و همچنان به تشيّع وفادار ماندند. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۳: | ||
== صفويه و صوفيه == | == صفويه و صوفيه == | ||
صفويان طايفهاى بودند كه نامشان با تصوف عجين شده بود. پس از در دست گرفتن زمان قدرت و تشكيل حكومت، شاهان صفوى كه خود «مرشد كامل» صوفيه خوانده مىشدند و بالاترين منصب متصوّفه را داشتند رفته رفته از بزرگان صوفيه روى گرداندند و از نفوذ و قدرت آنان كاستند و از آن سو به علما و فقهاى شيعه توجه بسيار نشان دادند. دلايل اين امر از موضوع اين گفتار خارج است. | صفويان طايفهاى بودند كه نامشان با تصوف عجين شده بود. پس از در دست گرفتن زمان قدرت و تشكيل حكومت، شاهان صفوى كه خود «مرشد كامل» صوفيه خوانده مىشدند و بالاترين منصب متصوّفه را داشتند رفته رفته از بزرگان صوفيه روى گرداندند و از نفوذ و قدرت آنان كاستند و از آن سو به علما و فقهاى شيعه توجه بسيار نشان دادند. دلايل اين امر از موضوع اين گفتار خارج است. | ||
== حوزه اصفهان == | == حوزه اصفهان == | ||
در زمان سلطنت شاه عباس صفوى در اصفهان، پايتخت شاه عباس، حوزهاى غنى و بزرگ شكل گرفت و در عالم اسلام شهرت بسيار يافت. بهطورى كه طالبان علوم و معارف اسلامى از اطراف جهان به آنجا روى آوردند. حوزه اصفهان به صورتى عالى جامع علوم معقول و منقول بود و اكثر علما و مدرسان آن بين معقول و منقول جمع كرده بودند. در اينجا بىمناسبت نيست تا به دو اصطلاح معقول و منقول اشارهاى بكنيم. | در زمان سلطنت شاه عباس صفوى در اصفهان، پايتخت شاه عباس، حوزهاى غنى و بزرگ شكل گرفت و در عالم اسلام شهرت بسيار يافت. بهطورى كه طالبان علوم و معارف اسلامى از اطراف جهان به آنجا روى آوردند. حوزه اصفهان به صورتى عالى جامع علوم معقول و منقول بود و اكثر علما و مدرسان آن بين معقول و منقول جمع كرده بودند. در اينجا بىمناسبت نيست تا به دو اصطلاح معقول و منقول اشارهاى بكنيم. | ||
== علوم معقول و علوم منقول == | == علوم معقول و علوم منقول == | ||
علوم منقول به علومى گفته مىشد كه مواد خام آن را منقولات و گفتهها تشكيل مىداد و در نهايت اگر از بررسى و تحيل عقلانى استفاده مىشد، بر روى صحت و سقم، صدق و كذب، كيفيّت دلالت و در يك كلمه تبيين همان منقولات بود. ادبيات، تاريخ، فقه، اصول فقه، حديث و تفسير از علوم منقول شمرده مىشد. | علوم منقول به علومى گفته مىشد كه مواد خام آن را منقولات و گفتهها تشكيل مىداد و در نهايت اگر از بررسى و تحيل عقلانى استفاده مىشد، بر روى صحت و سقم، صدق و كذب، كيفيّت دلالت و در يك كلمه تبيين همان منقولات بود. ادبيات، تاريخ، فقه، اصول فقه، حديث و تفسير از علوم منقول شمرده مىشد. | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۴۳: | ||
== حكمت و فلسفه == | == حكمت و فلسفه == | ||
حكمت از جهتى از فلسفه جدا است. در كتاب تاريخ فلسفه در اسلام در توضيح حكمت آمده است: «آن صورت از معرفت كه با نام حكمت تا به امروز در عالم تشيّع برجاى مانده است نه عيناً همان است كه معمولاً در غرب فلسفه مىخوانند، نه تئوزوفى است كه متأسفانه در دنياى انگليسى زبان به جنبشهاى شبه روحانى اطلاق مىشود و نه علم كلام است. حكمت كه در روزگار صفويان روى به تكامل نهاد، و تا عصر ما ادامه يافته، آميزهاى است از چند رشته كه در چارچوب تشيع به هم بافته شده است. مهمترين عناصر حكمت عبارتند از تعاليم باطنى ائمه(ع) بخصوص مطاوى نهجالبلاغه على(ع)، حكمت اشراقى سهروردى كه حاوى جنبههایى از نظريات ايران باستان و آراء هرمسى است، تعاليم صوفيان نخستين، بخصوص آراء عرفانى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و بالاخره ميراث فيلسوفان يونانى است.»<ref>تاريخ فلسفه در اسلام، ج2، ص445</ref> | حكمت از جهتى از فلسفه جدا است. در كتاب تاريخ فلسفه در اسلام در توضيح حكمت آمده است: «آن صورت از معرفت كه با نام حكمت تا به امروز در عالم تشيّع برجاى مانده است نه عيناً همان است كه معمولاً در غرب فلسفه مىخوانند، نه تئوزوفى است كه متأسفانه در دنياى انگليسى زبان به جنبشهاى شبه روحانى اطلاق مىشود و نه علم كلام است. حكمت كه در روزگار صفويان روى به تكامل نهاد، و تا عصر ما ادامه يافته، آميزهاى است از چند رشته كه در چارچوب تشيع به هم بافته شده است. مهمترين عناصر حكمت عبارتند از تعاليم باطنى ائمه(ع) بخصوص مطاوى نهجالبلاغه على(ع)، حكمت اشراقى سهروردى كه حاوى جنبههایى از نظريات ايران باستان و آراء هرمسى است، تعاليم صوفيان نخستين، بخصوص آراء عرفانى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و بالاخره ميراث فيلسوفان يونانى است.»<ref>تاريخ فلسفه در اسلام، ج2، ص445</ref> | ||
== حكمت در حوزه اصفهان == | == حكمت در حوزه اصفهان == | ||
در عصر ميرداماد حوزه اصفهان خاستگاه حكمت بوده است بهطورى كه از اطراف جهان براى آموختن حكمت به اصفهان مىآمدند.<ref>مقدمه منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج1</ref> بىترديد حوزه اصفهان اين امتياز را مرهون شخصيتهاى برجسته آن دوران همچون [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، ميرفندرسكى و ميرداماد است. در اين گفتار از ميان معاصران ميرداماد به ذكر اين دو عالم فرزانه كه از چهرههاى اصلى حوزه اصفهان در آن عصر بودهاند اكتفا شده و چه بسا در شرح حال آنان اطاله كلام نيز شده باشد تا وضعيت آن دوران از حيث چگونگى حوزههاى درسى علوم معقول و منقول ونيز جايگاه برجسته ميرداماد(ره) معلوم شود. | در عصر ميرداماد حوزه اصفهان خاستگاه حكمت بوده است بهطورى كه از اطراف جهان براى آموختن حكمت به اصفهان مىآمدند.<ref>مقدمه منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج1</ref> بىترديد حوزه اصفهان اين امتياز را مرهون شخصيتهاى برجسته آن دوران همچون [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، ميرفندرسكى و ميرداماد است. در اين گفتار از ميان معاصران ميرداماد به ذكر اين دو عالم فرزانه كه از چهرههاى اصلى حوزه اصفهان در آن عصر بودهاند اكتفا شده و چه بسا در شرح حال آنان اطاله كلام نيز شده باشد تا وضعيت آن دوران از حيث چگونگى حوزههاى درسى علوم معقول و منقول ونيز جايگاه برجسته ميرداماد(ره) معلوم شود. | ||
== معاصران ميرداماد== | == معاصران ميرداماد== | ||
معاصران ميرداماد و خود وى همگى از منسوبان به دربار و مورد توجّه و احترام بسيار شاهعبّاس بودهاند و شاه با آنان مجالست و دوستى نزديك داشته است. سابقه ارتباط و دوستى آنان با دربار به ارتباط و دوستى پدرانشان با دربار صفوى برمىگردد. | معاصران ميرداماد و خود وى همگى از منسوبان به دربار و مورد توجّه و احترام بسيار شاهعبّاس بودهاند و شاه با آنان مجالست و دوستى نزديك داشته است. سابقه ارتباط و دوستى آنان با دربار به ارتباط و دوستى پدرانشان با دربار صفوى برمىگردد. | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۶۹: | ||
== جايگاه علمى ميرداماد== | == جايگاه علمى ميرداماد== | ||
ميرداماد در زمينه علوم شرعى صاحب آثار بسيار باارزشى است. وى در مباحث مختلف فقه و اصول فقه صاحبنظر بود و آراء مستقلى داشت. آثار فراوان او در زمينه فقه، تعليقات او بر كتب چهارگانه روايى، تعليقاتش بر كتب رجال، و تفاسير مختلف او بر قرآن بخوبى نشان دهنده اين بعد از شخصيّت علمى اوست. | ميرداماد در زمينه علوم شرعى صاحب آثار بسيار باارزشى است. وى در مباحث مختلف فقه و اصول فقه صاحبنظر بود و آراء مستقلى داشت. آثار فراوان او در زمينه فقه، تعليقات او بر كتب چهارگانه روايى، تعليقاتش بر كتب رجال، و تفاسير مختلف او بر قرآن بخوبى نشان دهنده اين بعد از شخصيّت علمى اوست. | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۸۵: | ||
== آراء ميرداماد در حكمت== | == آراء ميرداماد در حكمت== | ||
در زمينه آراء و نظريات ميرداماد در كتاب تاريخ فلسفه در اسلام آمده است: «ميرداماد بيش از هر كس ديگر در احياى فلسفه بوعلى و حكمت اشراقى در زمينه تشيّع و آماده ساختن موجبات براى اثر جاودان ملاصدرا نقش داشته است.» | در زمينه آراء و نظريات ميرداماد در كتاب تاريخ فلسفه در اسلام آمده است: «ميرداماد بيش از هر كس ديگر در احياى فلسفه بوعلى و حكمت اشراقى در زمينه تشيّع و آماده ساختن موجبات براى اثر جاودان ملاصدرا نقش داشته است.» | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۰۱: | ||
== ميرداماد و علوم طبيعى== | == ميرداماد و علوم طبيعى== | ||
ميرداماد به تحقيق در علوم طبيعى نيز علاقه و توجّه داشته بهطورى كه درباره زندگى زنبور عسل تحقيقاتى انجام داده است. مىگويند شاه عباس از ميرداماد خواست كه روش موم و عسل ساختن زنبور را معلوم كند. مير براى اين امر دستور داد كه خانهاى شيشهاى براى زنبورها ساختند و زنبورها را در آن قرار دادند و خانه را در ميان مجلس گذاشتند تا ببينند چه اتّفاقى خواهد افتاد. ليكن ناگهان زنبورها شيشه را تار كردند و بعد مشغول به كار شدند و اين مطلب همچنان مجهول باقى ماند. | ميرداماد به تحقيق در علوم طبيعى نيز علاقه و توجّه داشته بهطورى كه درباره زندگى زنبور عسل تحقيقاتى انجام داده است. مىگويند شاه عباس از ميرداماد خواست كه روش موم و عسل ساختن زنبور را معلوم كند. مير براى اين امر دستور داد كه خانهاى شيشهاى براى زنبورها ساختند و زنبورها را در آن قرار دادند و خانه را در ميان مجلس گذاشتند تا ببينند چه اتّفاقى خواهد افتاد. ليكن ناگهان زنبورها شيشه را تار كردند و بعد مشغول به كار شدند و اين مطلب همچنان مجهول باقى ماند. | ||
خط ۲۲۹: | خط ۲۱۶: | ||
== حالات ميرداماد(ره)== | == حالات ميرداماد(ره)== | ||
از ميرداماد حالاتى نقل شده است كه در بدو نظر عجيب مىنمايد. وى در يكى از نوشتههايش مىگويد كه روزى، هنگامى كه در خلوت ياد خدا مىكرده و ذكر خدا بر لب داشته و تمام توجهش را به خدا معطوف كرده بوده، روحش از بدنش جدا شده و خلع بدن كرده و از عالم زمانى به عالم دهر (فوق زمان) صعود كرده و عوالم امكان را شهود نموده است. | از ميرداماد حالاتى نقل شده است كه در بدو نظر عجيب مىنمايد. وى در يكى از نوشتههايش مىگويد كه روزى، هنگامى كه در خلوت ياد خدا مىكرده و ذكر خدا بر لب داشته و تمام توجهش را به خدا معطوف كرده بوده، روحش از بدنش جدا شده و خلع بدن كرده و از عالم زمانى به عالم دهر (فوق زمان) صعود كرده و عوالم امكان را شهود نموده است. | ||
خط ۲۳۶: | خط ۲۲۲: | ||
== شاگردان == | == شاگردان == | ||
برخى از شاگردان برجسته او عبارتنداز: | برخى از شاگردان برجسته او عبارتنداز: | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۳۲: | ||
از ديگر شاگردان بنام ميرداماد مرحوم سيد احمد علوى مفسّر شفا و مرحوم ملاخليل قزوينى صاحب حاشيه بر اصول كافى مىباشند. | از ديگر شاگردان بنام ميرداماد مرحوم سيد احمد علوى مفسّر شفا و مرحوم ملاخليل قزوينى صاحب حاشيه بر اصول كافى مىباشند. | ||
== | == آثار == | ||
مرحوم ميرداماد داراى تأليفات بسيارى است. آثار وى در زمينههاى مختلف از جمله ادبيات عرب، اصول فقه، فقه، حديث، رجال، تفسير، رياضيات، منطق، كلام و حكمت است. ليكن آنچه كه در ميان آثار وى غلبه دارد تأليفات آن بزرگ در زمينه حكمت و فلسفه الهى است. كتب، رسالهها، تعليقات و مكتوبات وى به اين شرحند: | مرحوم ميرداماد داراى تأليفات بسيارى است. آثار وى در زمينههاى مختلف از جمله ادبيات عرب، اصول فقه، فقه، حديث، رجال، تفسير، رياضيات، منطق، كلام و حكمت است. ليكن آنچه كه در ميان آثار وى غلبه دارد تأليفات آن بزرگ در زمينه حكمت و فلسفه الهى است. كتب، رسالهها، تعليقات و مكتوبات وى به اين شرحند: | ||
خط ۴۲۹: | خط ۴۱۳: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
ویرایش