۲۱۶
ویرایش
(صفحه را خالی کرد) |
(←نجم الدّین کبری پیر ولی تراش: بخش جدید) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== نجم الدّین کبری پیر ولی تراش == | |||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر = | |||
| عنوان = نجم الدّین کبری پیر ولی تراش | |||
| عنوانهای دیگر = | |||
| پدیدآوران = | |||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | |||
| زبان =فارسي | |||
| کد کنگره = 33م3ن/74/292 BP | |||
| موضوع = عارفان. ایران. سرگذشتنامه. | |||
| ناشر = انتشارات نجم کبری | |||
| مکان نشر =ایران ـ تهران | |||
| سال نشر = 1396 ش | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE0000AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =3 | |||
| شابک =4-6-96787-964-978 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | |||
| کتابخوان همراه نور = | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
''' نجم الدین کبری پیر ولی تراش''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشههای عارف کامل، شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] میپردازد. [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] یکی از بزرگترین عارفان و مشایخ طریقت در تمام تاریخ عرفان اسلام و ایران است. وی را از بابت عظمت و بزرگی «ابرمرد تاریخ عرفان» گفتهاند و تنها کسی است که لقب بسیار عالی «پیر ولی تراش» را از آن خود کرده است. نویسنده پیش از این نیز کتابی را با نام [[نجم کبری]] به تفصیل و با دقّت تمام در باره این عارف نامی نوشته و به انتشار رسانده بود و به گمان وی نخستین پژوهشگر در خصوص این عارف بزرگ باشد. به هر حال کتاب حاضر سوّمین چاپ است که در سال 1396 منتشر شده و چاپ نخستین آن مربوط به سال 1386 می شود و این دو اثر از این نویسنده بهترسن و مهمترین مرجع برای شناخت این عارف بزرگ است. | |||
نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود ادامهی معنوی مکتب کبرویه است طبیعی است که بیشترن و بهترین مطالب را در باره ی این پیر بزرگ طریقت عرفانی و معنوی دانسته و نوشته باشد. غیر از این در کارنامهی پژوهشهای عرفانی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] ده ها اثر پژوهشی را میتوان دید که خواننده را در پذیرش مطالب این اثر تحت تأثیر قرار میدهد. از جمله کارهای وی نوشتن مجموعه آثاری تحت عنوان «مثنوی پژوهی و مولوی شناسی» است که قریب سی جلد کتاب در آن حوزه پژوهش و نگارش شده است، و نیز مجموعه ی «مشاهیر عرفان و فلسفه» که تا کنون چهارده عارف در این راستا منتشر شده است که از جمله ی آنان که از ارادتمندان حضرت [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] هستند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[مولانا]]، [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهانالدین حسین|سیّد برهانالدّین محقّق]] و چندی دیگر از ناموران. به هر جهت این اثر که البتّه از چاپ آن دو دهه میگذرد هنوز نیز در محافل علمیو پژوهشی حرف اوّل را میزند و مرجع دیگر پژوهندگان واقع شده است. | |||
وقتی به امضای پایان مقدّمه در صفحه ی 12 کتاب نگاه میکنیم تاریخ 1383 خورشیدی را میبینیم، یعنی متن اثر لا اقل باید در سه سال قبل از چاپ اوّل آن که در سال 1386 است آماده شده باشد ولی به جهاتی که برای ناشر معلوم است انتشار آن به تعویق افتاده است. | |||
== ساختار == | |||
کتاب نجم الدین کبری پیر ولی تراش در یک جلد و در 208 صفحه نوشته شده است، که به شرح زندگی، آراء و اندیشه، آثار و مکتوبات، اشعار؛ و سیر و سلوک عرفانی این عارف بزرگ پرداخته است. این زندگی نامه در راستای دیگر مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه نوشته شده است و در عین حال با قلمی دیگر تتمیمی بر کتاب پیشین نویسنده با نام [[نجم کبری]] است که برای نخستین بار به شکل گسترده و دقیق نوشته و به انتشار رسیده میتواند ما را با اندیشهها و سلوک عرفانی و در واقع با تاریخ زندگی او آشنا کند، زیرا هر چه که بایستهی نگارش در این باره بوده در این اثر جمع شده و همه چیز با اسناد و مدارک کافی به تحلیل و نقد در آمده است. | |||
کتاب نجم الدین کبری پیر ولی تراش در فهرست خود از هیچ شماره ای استفاده نکرده و تبویب مرسوم که نشانی از و یا اشاره ای به فصل و باب و بخش باشد ندارد ولی در عین حال غیر از مقدّمه در فهرست مطالب آن می توان به این موارد اشاره کرد: خلاصه ی زندگی و سلوک. القاب نجم کبری. پیر طذیقت و ضرورت آن. استادان و پیران. آراء و اندیشه های نجم. آثار نظم و نثر. طریقت کبرویه. شهادت شیخ. در انتهای اثر نیز کتابنامه و نمایه به طور کامل وجود دارد و در انتهای کتاب هم برخی از آثار انتشارات نجم کبری ضمیمه شده است. | |||
ساختار کتاب نقدی ـ تحلیلی است و در عین حال بیان بخشی از تاریخ را هم به همراه خود دارد. خواهی نخواهی از آنجا که زندگی شیخ در قرن شش و هفت مدّ نظر است نظری بر تاریخ آن دوران نیز الزام میشود و ما به تا اندازه ای با بلاد گوناگون و افرادی که در تعامل با شیخ بودند مواجه میشویم که اگر وجود شیخ نبود شاید برخی از این افراد را هرگز مورد توجّه قرار نمیدادیم. | |||
از بخشی از مقدّمه چنین حاصل می شود که این کتاب در همان مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه بوده و هفتمین کتاب آن مجموعه منظور می شود، چنانکه نویسنده می گوید: و امّا هفتمین کتاب از این مجموعه به عارفی بزرگ و بی نظیر که اختصاصات ویژه ای دارد اختصـاص یافتـه اسـت. حـضرت شیـخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]]، فقیه، اصولی، متکلّم، فیلسوف، محدّث، مفسّر، عارف و صوفی نامداری که دارای دو لقب منحصر به فرد است، یکی «پیر ولی تراش» و دیگر «شیخ شهید»! کارهای بزرگی که او در سلوک عملی و بیان نظریّات عرفانی به انجام رسانیده سبب شده تا بخش اعظمِ فرهنگ عرفانی را در آراء و آثار او و خلفای دانشمند او بیابیم. اعمال و سلوک عجیب او با آن همه دانش و معرفت از او مردی ساخته که برخی «اَبَر مرد» تاریخ عرفانش دانسته اند، به هر جهت با همه ی عظمت و بزرگی او عجیب است که تا همین زمان نیز ناشناخته باقی مانده است و بسیاری گمان می کنند که او همان نجم رازی است و این در حالی است که وی مرید و شاگرد آن شیخ کبیر است و باز عجیب است که شاگرد از استاد شناخته تر و مشهورتر است. و این را باید به حساب جفای روزگار، بی دقّتی و کم کاری محقّقان، و شاید هم بی انصافیّ برخی از کم دانان طریقت و مغرضان تصوّف گذاشت<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>. | |||
== گزارش محتوا== | |||
کتاب نجم الدین کبری پیر ولی تراش ، اثری نقدی ـ تحلیلی است که به شرح و تفسیر زندگی و آراء یکی از عارفان بزرگ که مکتب عرفانی کبرویه بر قوام او ایستاده است میپردازد. نویسنده در این کتاب با نگاهی دقیق و نافذ تمام مراحل سلوک [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] را از دوران طالب علمی تا انتهای مسیر دنبال میکند. دروسی که خوانده، سفرهایی که کرده، اساتیدی که دیده، خلوتها و راضتهایی که پیش سر گذاشته، آثاری که نوشته همه را یک به یک در این پژوهش قرار داده و خواننده را با شگفت انگیزترین فرد از سلسله ی اولیاء و عرفا آشنا میسازد. | |||
نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمه ی کتاب از ناشناخته بودن شیخ یاد می کند و از تلاشی گسترده و همه جانبه برای شناخته شدن این عارف بزرگ در رسانه و مطبوعات و کتاب نام می برد و گویا در این کار سترگ نیز نویسنده خود یکتنه به این مبارزه اقدام کرده و در این باره نیز توفیقی چشمگیر داشته است. <ref>مقدّمه، صص 12-11</ref>. | |||
نخستین قسمت کتاب مربوط به خلاصه ای از زندگی و سلوک شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است. در همان ابتدا بیان می شود که اطلاعاتی از دوران کودکی شیخ وجود ندارد و این بی اطلاعی شامل تعالیم اوّلیّه نیز می شود ولی به قول نویسنده همین قدر می دانیم که نام کامل او احمد بن عمر، ابوالجنّاب نجم الدّین کبری خیوکی خوارزمی است<ref>متن، ص 13</ref>. تاریخ ولادت شیخ 540 هجری در خوارزم، منطقه ی خیوق یا خیوه و یا خیوک بوده است<ref>همان </ref>. احتمالاً آموزشهای نخستین را در خانواده و در نزد پدر فراگرفته است زیرا در منابع چیزی از اساتید دوران کودکی او به چشم نمی خورد. ولی روح جوینده و طالب علم او وی را به شهرها و بلاد گوناگون می کشد تا از خرمن دانش دانشوران دینی در فلسفه و کلام و فقه و شریعت و نیز عرفان و تصوّف هر چه را که بایسته است کسب کند. این است که به شهرهای نیشابور، اصفهان، همدان، تبریز، اسکندریه، مصر، مکّه و عراق اشاره می شود <ref>متن، ص 15</ref>. با این حال نویسنده یادآور می شود که: معلوم نیست که این سفرها به دقّت از چه زمانی آغاز شده و ابتدا به کدام شهر و پس از آن به کجا رفته است. [[نجم کبری]] خود از این بابت که مقدّم و مؤخّر سفر او معلوم باشد چیزی نگفته است امّا در خلال نوشته های او به شهرهای مذکور که یاد شد اشاراتی رفته است و لذا این نامعلوم بودن زمان حرکت و نامعلوم بودن شهرهای طی شده ما را با این مشکل مواجه می کند که او کدام درس و کدام استاد را ابتدا و پیامد آن به شاگردی چه کسانی درآمده است. در این بین تنها چیزی که برای ما معلوم است یکی آخرین استاد علوم ظاهری و نیز اوّلین معلّمِ دانش عرفانیِ اوست. چه از همان¬جا جریان نوینی در زندگی نجم درخشیدن گرفت و او را از ظاهر به باطن کشید و از صورت به معنا و لذا حضور شخصی به نام [[بابافرج]] که فرجی بزرگ در کار نجم کرده بود از لحاظ آنچه که گفتیم معلوم و متقن است و دیگر سالی است که نجم عزم سفر به مصر را داشته که به تاریخ 568 هجری اتفاق افتاده و سنّ نجم در آن زمان چنان که از منابع به دست می آید بیست و هشت سال بوده است<ref>متن، صص 16-15</ref>. | |||
نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در صفحات 16 تا 20 به ذکر سفرهای علمی شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] اشاره کرده و مشایخ و اساتید وی را در هر سفر نیز ذکر کرده است. چنانکه خلاصه ی آن چنین است: در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید. | |||
در صفحات 27 تا 30 سخن از شیخ نظر شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است، یعنی [[بابا فرج]] که نظر او در [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] به منزله ی نقطه ی عطف سیر و سلوک معنوی محسوب می شود. بعد از این دیدار بود که وی راه تصوّف و عرفان را در پیش گرفت و با رنج و ریاضات فراوان به جایگاه بلندی رسید که زبانزد عام و خاص است. | |||
در بخش دیگر این کتاب القاب [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] مد نظر قرار گرفته است و نویسنده کتاب، استاد[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به این القاب اشاره دارد:: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. طبعتاً برای هر یک از این القاب نیز توضیحاتی وجود دارد که در همین بخش به طور مشروح به آن اهتمام شده است. در خصوص لقب ولی تراش از قول یکی از منابع می نویسد: | |||
[[حافظ حسین کربلایی]] در این باره یادآور می شود که: لاجرم هرکسی را از خودیِ خود خلاصی می داد و بی مجاهده و ریاضت به مرتبه ی ولایت می رساند. ولی تراشش نیز خواندند، به سبب آن¬که در غلبات وجد نظر مبارکش بر هرکه افتادی به مرتبه ی ولایت رسیدی. کربلایی هم چنین می نویسد: روزی تحقیق و تقریر اصحاب کهف می رفت، در ملازمت حضرت شیخ، شیخ سعدالدّین حموی که یکی از مریدان شیخ بود به خاطرش گذشت که آیا در این امّت کسی باشد که صحبت وی در سگ اثر کند؟ شیخ به نور ولایت و فراست دریافت برخاست و به در خانقاه رفت و بایستاد، نـاگاه سـگی آنجـا رسید و بایستـاد و دنبال می جنبانید. شیخ را نظر بر وی افتاد، در حال بخشش یافت و متحیّر و بی¬خود شد و روی از شهر بگردانید و به گورستان رفت و سر بر زمین می مالید. <ref> روضات الجنان، ج2، صص 30ـ31</ref>. | |||
صاحب [[سفینة الاولیاء]] هم می نویسد: نجم را ولی تراش خواندند چون در غلبات وجد نظر مبارکش به هرکه می افتاد نه تنها آتش به جانش می زد بلکه به مرتبه ی ولایت می رسید. [[قاضی نورالله شوشتری]] نیز در [[مجالس المؤمنین]] می نویسد: بازرگانی به قصد تفرّج به خانقاه شیخ راه یافت در آن لحظه شیخ را حالتی قوی بود نظرش بر آن بازرگان افتاد و او را به مرتبه ی ولایت رساند، شیخ از او پرسید در کدام مملکت زندگی می کنی؟ گفت فلان جا، شیخ وی را اجازه ی ارشاد نوشت تا در وطن خویش مردم را ارشاد کند. این نگاه نافذ با این حکایت که مذکور شد در بسیاری منابع نقل شده، [[کربلایی حسین]] در [[روضات الجنان]]، و شیخ [[عبدالرحمن جامی]] در [[نفحات الانس]] به آن اشاره کرده اند<ref>متن، ص 44</ref>. | |||
در فصلی دیگر به مسئله ی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقوله ی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر حسین هروی]] در [[زادالمسافرین]] به مقوله ی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین می نماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>. | |||
[[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان می داند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان می شود و به چاه فرو می افتد، و مراد از چاه نیز هواهای نفسانی است. در عین حال از آنجا که غولان راهزن و راهبران ابلیسی در لباس پیران طریقت خود را برای سالکان ظاهر می کنند این هشدار کولانا نیز از مهمّات سلوک و طریقت معنوی است که گفت:{{شعر}} | |||
{{ب|''ای بسا ابلیس آدم رو که هست''|2=''پس به هر دستی نشاید داد دست''<ref>مثنوی، د1، ب 316</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
بخش مهم دیگر در این کتاب، معرّفی استادان و پیران [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است، که به ترتیب عبارتند از: | |||
# [[شیخ اسماعیل قصری]] <ref>متن، صص 101-95</ref>. | |||
# [[شیخ عمّار یاسر بدلیسی]] <ref>متن، صص 89-82</ref>. | |||
# [[شیخ روزبهان وزان مصری]] <ref>متن، صص 82-74</ref>. که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است. | |||
# [[بابا فرج تبریزی|وایقانی]] <ref>متن، صص 95-89</ref>. | |||
برای این چهار عارف که در عرفان عملی هر یک مردان مجرّب و کارکشته ای بودند مطالب زیادی از دید آثار شیخ و دیگر مشایخ بزرگ کبرویه می توان نوشت در ذیل هر کدام از این نامهای بزرگ نیز شرحی و توصیفی اجمالی ولی مهم وجود دارد. زیرا [نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد میشود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمیشود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. این اساتید بیشتر مربوط به علوم ظاهری و صوری بوده و ربطی مستقیم به طریقت و عرفان نداشته اند. <ref> متن، ص 102</ref>. | |||
در بخش آراء و اندیشه های [نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] که مفصل¬ ترین بخش کتاب است به مقوله های زیادی توجّه شده است، از جمله فهرستی که در این بخش به طور شماره وار مشخّص شده است عبارتند از: تصوّف و صوفی. ادب و آداب. خلوت و ذکر. رنگ و نور. عشق. مرید و مراد. سماع. برای هر یک از این موضوعات به اجمال دیدگاه [نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] و دیگر مشایخ مکتب کبرویه را متذکّر شده است و در هر کدام نیز اسنادی را مقرّر داشته که می توان از طریق آنها به مطالب بیشتر دست یافت. | |||
بخش دیگر مربوط به آثار مکتوب شیخ اعم از نثر و نظم است. [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] آثار زیادی داشته که گویا در حمله ی مغول اغلب آنها از بین رفته و نابود شده است، از جمله مهمترین آنها تفسیر عرفانی و تأویلیِ او است. این تفسیر که از وی مفقود و یا نابود شده است طبق اقوالی 12 جلد بوده است به نام [[عین الحیاة]] با آنکه بیشترِ آن از بین رفته بود در عین حال به همّت دو شیخ کبروی از خلفای [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] باز نویسی و تکمیل شد، به واسطه ی [[نجم الدّین رازی]] و [[علاء الدّوله سمنانی]]. | |||
مهمترین کتاب عرفانی [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] [[فوائح الجمال و فواتح الجلال]] است که خوشبختانه نویسنده ی این کتاب، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] آن کتاب را تصحیح کرده و به انتشار رسانده است. این کتاب مهمترین نظریات شیخ را در خود جای داده که جا دارد شرح و تفسیرهای دقیق و عمیقی بر آن نوشته شود. دیگر آثار شیخ عبارتند از: [[رسالة الی الهایم الخایف من لومة اللایم]]، [[رساله ده شرط]] که با نام [[رسالة السائر الحائر الی الساتر الواجد الماجد]] نیز شناخته شده است. رسالهی دیگر شیخ [[آداب السّلوک]] نام دارد که استاد [[زرینکوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرینکوب]] در نسبت آن به شیخ تردید روا داشته ولی سندی هم در این باره ارائه نکرده است. | |||
در صفحات 166 تا 168 به اشعار یا رباعیاتی که از شیخ در منابع گوناگون وجود داشته اشاره کرده است. رباعیاتی که در این کتاب به آن اشاره شده 7 عدد بیش نیست و حال آنکه در کتاب [[نجم کبری]] به 25 رباعی اشاره شده و اسناد آن نیز در هر مورد ذکر شده است. به هر جهت برخی از این رباعیات بدین شرح است: | |||
:{{شعر}} | |||
{{ب|''چون نیست ز هر چه نیست جز باد به دست''|2=''چون هست به هر چه هست نقصان و شکست''}} | |||
{{ب|''پندار که هست هر چه در عالم نیست''|2=''انگار که نیست هر چه در عالم هست''<ref>متن، ص 166</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
رباعی 3: {{شعر}} | |||
{{ب|''حاشا که دلم از تو جدا خواهد شد''|2=''یا با کس دیگر آشنا خواهد شد''}} | |||
{{ب|''از مهر تو بگذرد که را دارد دوست؟''|2=''وز کوی تو بگذرد کجا خواهد شد؟''<ref>متن، ص 167</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
:{{شعر}} | |||
{{ب|''دیویست درون من که پنهانی نیست''|2=''برداشتن سرش به آسانی نیست''}} | |||
{{ب|''ایمانش هزار بار تلقین کردم''|2=''آن کافر را سر مسلمانی نیست''<ref>متن، ص 167</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
:{{شعر}} | |||
{{ب|''پیوسته از آن سلسله مو میترسم''|2=''زان خط خوش و تندی خو میترسم''}} | |||
{{ب|''ترسیدن هر که هست از چشم بد است''|2=''بیچاره من از چشم نکو میترسم''<ref>متن، ص 168</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
در بخش طریقت کبرویه توضیحی مختصر در این باره دیده می شود و نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] متذکّر می گردد که این طریقت به منزله ی بزرگترین طریقت عرفانی ـ فرهنگی در زمان خود بیشترین گستره و پیروان را داشته است، که در کشورهای هند، چین، پاکستان، افغانستان، کشمیر، مصر، عراق، و ایران پیروانی داشته و اکنون نیز در این بلاد خالی از مرید نیست<ref>متن، ص 169</ref>. در صفحه ی 170 به این نکته اشاره شده که [[ابوحفص سهروردی]] از وابستگان به این سلسله است و لذا طریقت سهروردیه با انشعابات آن نیز از همین طریقت محسوب می شوند که به سهروردیه ی ملتانیه، سهروردیه ی بزغشیه، سهروردیه ی یسویه، سهروردیه ی رجائیه اشاره شده است. و نیز در صفحه ی 171 و 172 به انشعابات کبرویه متذکر شده است که برای نمونه عبارتند از: کبرویه ی حمویه، کبرویه ی مولویه، کبرویه ی جندیه، کبرویه ی جمالیه، کبرویه ی خلوتیه، کبرویه ی زاهدیه، کبرویه ی باخرزیه، کبرویه ی علاء الدّولویّه، کبرویه ی همدانیه، کبرویه ی نوربخشیه و غیره. | |||
آخرین بخش کتاب هم مربوط به شهادت شیخ است که [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] تنها شهید رسمی تاریه تصوّف و عرفان است، زیرا مستقیماً با کافران حربی مغول رو در رو شده و به پیکار با آنها پرداخته است و لذا هم در جرگه ی مجاهدان اسلام است و هم رسماً از شهدای اسلام محسوب می شود و این نیز از انحصارات این عارف بزرگ است. [[حمدالله مستوفی]] گزارشی از این بابت در [[تاریخ گزیده]] را روایت میکند. [[مولانا]] نیز در باره ی این واقعه در ابیاتی چنین میگوید: {{شعر}} | |||
{{ب|''ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند''|2=''نه از آن مفلسکان کآن بز لاغر گیرند''}} | |||
{{ب|''به یکی دست میخالص ایمان نوشند''|2=''به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند''<ref>متن، ص 175</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
و گویا خود حضرت شیخ نیز به هنگام جهاد و شهادت چنین رباعی ای را گفته است که [[کربلایی حسین]] در [[روضات الجنان]] آن را چنین روایت کرده است: {{شعر}} | |||
{{ب|''امروز چنانم که چنان خواهم کرد''|2=''از قالب تن روان روان خواهم کرد''}} | |||
{{ب|''گر دست دهد بیا مرا یاری ده''|2=''این لحظه که من وداع جان خواهم کرد''<ref>متن، ص 176</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
==ویژگیها== | |||
کتاب نجم الدین کبری پیر ولی تراش به مانند دیگر آثاری که از استاد عارف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است که اندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک و اندیشه برای ما باقی گذاشتهاند. در این کتاب هم نکات مهمیوجود دارد که به آن اشاره میشود: | |||
# این که این کتاب نیز در کنار کتاب [[نجم کبری]] نخستین پژوهش در قالب کتابی مفصّل در باره ی شیخ کبری است. | |||
# اینکه از منابع مهم پژوهشی موجود در باره این عارف است. | |||
# این که به تمامیجوانب شخصیّت شیخ نجم الدّین کبری توجّه شده. | |||
# این که نویسنده خود در این راستا صاحب نظر و دارای اجتهاد است و در مواردی به اجتهاد خود ناظر بوده است. | |||
# استدلالهای فراوان نویسنده با استنادهای قابل توجّه از موارد مهم کتاب محسوب میشود. | |||
# نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه میدهد. | |||
# استفاده از تمام آثار شیخ و تقریباً تمام آثار مکتب کبرویه و دیگر متون اصیل عرفانی برای تثبیت و تعمیم و تبیین بحث از ویژگیهای ممتاز این اثر است. | |||
# نهایتاً باید از روانی نوشتار و دقّت در بیان مفاهیم یاد کرد. | |||
==وضعیت کتاب== | |||
نجم الدین کبری پیر ولی تراش، تألیف استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] | |||
کتاب در یک جلد با مقدّمهای خلاصه نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 208 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و نمایه وجود دارد و همینطور فهرستی مختصر از برخی آثار انتشارات نجم کبری در آخر کتاب دیده میشود. | |||
==پانویس == | |||
<references /> | |||
==منابع مقاله== | |||
مقدّمه و متن کتاب.مثنوی معنوی.روضات الجنان. | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[نجم کبری]] | |||
[[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]] | |||
[[تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور]] | |||
[[مکتوبات علاءالدّوله سمنانی]] | |||
[[آشنایی با مکتب کبرویه]] | |||
[[سعدالدین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)]] | |||
[[نجمالدین کبری، احمد بن عمر]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | |||
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | |||
[[رده: تصوف و عرفان]] | |||
[[رده:طرائق صوفیه]] | |||
[[رده:شهریور(1400)]] | |||
[[رده:مقالات کاربران]] |
ویرایش