پرش به محتوا

الوافي بالوفيات: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:




«[[الوافي بالوفيات]]»، تأليف صلاح‌الدين [[خليل بن ايبك صفدى]]، فرهنگ‌نامه‌اى با بيش از 14000 ترجمه از عهد اسلامى تا زمان نويسنده (اواسط قرن هشتم) است كه سبب شهرت نويسنده خود و به تعبيرى، بزرگ‌ترين فرهنگ‌نامه عام تاريخى است <ref>ر.ك: قزوينى، محمد و ديگران، 1393، ص37</ref>.
'''الوافي بالوفيات'''، تأليف صلاح‌الدين [[خليل بن ايبك صفدى]]، فرهنگ‌نامه‌اى با بيش از 14000 ترجمه از عهد اسلامى تا زمان نويسنده (اواسط قرن هشتم) است كه سبب شهرت نويسنده خود و به تعبيرى، بزرگ‌ترين فرهنگ‌نامه عام تاريخى است <ref>ر.ك: قزوينى، محمد و ديگران، 1393، ص37</ref>.


صفدى انگيزه تأليف كتاب خود را «عبرت» گرفتن از اخبار گذشتگان بيان مى‌كند و معتقد است كه تاريخ، آينه زمان است <ref>ر.ك: همان، ص39</ref>.
صفدى انگيزه تأليف كتاب خود را «عبرت» گرفتن از اخبار گذشتگان بيان مى‌كند و معتقد است كه تاريخ، آينه زمان است <ref>ر.ك: همان، ص39</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:
كتاب با دو مقدمه از ناشر و نويسنده آغاز و مطالب در بيست و دو جلد، تنظيم شده است.
كتاب با دو مقدمه از ناشر و نويسنده آغاز و مطالب در بيست و دو جلد، تنظيم شده است.


نويسنده به تقليد از ابن [[خطيب بغدادى]] (464ق) در «تاريخ بغداد»، به احترام پيامبر(ص)، تبركا تراجم فرهنگ‌نامه خود را با نام مبارك پيامبر اسلام، محمد(ص)، آغاز كرده و اسامى محمد، احمد و كسانى را كه نام پدرشان محمد بوده، مقدم دانسته است. تعداد اسامى محمد، حدود 2300 نفر است كه چهار جلد اول كتاب را در بر مى‌گيرد. وى پس از فارغ شدن از اسامى محمد، به ترتيب حروف معجم، به نام‌هاى ديگر پرداخته است <ref>ر.ك: همان، ص43</ref>.
نويسنده به تقليد از ابن خطيب بغدادى (464ق) در «تاريخ بغداد»، به احترام پيامبر(ص)، تبركا تراجم فرهنگ‌نامه خود را با نام مبارك پيامبر اسلام، محمد(ص)، آغاز كرده و اسامى محمد، احمد و كسانى را كه نام پدرشان محمد بوده، مقدم دانسته است. تعداد اسامى محمد، حدود 2300 نفر است كه چهار جلد اول كتاب را در بر مى‌گيرد. وى پس از فارغ شدن از اسامى محمد، به ترتيب حروف معجم، به نام‌هاى ديگر پرداخته است <ref>ر.ك: همان، ص43</ref>.


روش صفدى در تاريخ‌نگارى تراجم، روايى و تحليلى است. به اين معنا كه بعد از نقل ترجمه فرد، در غالب موارد، به‌ويژه درباره ادبا، شعرا و اشعار آنان نظر خود را با توجه به اينكه خود شاعر و اديبى توانمند بوده است، بيان مى‌كند. وى منزلت اجتماعى صاحب ترجمه را مورد توجه قرار داده، جايگاه او را بين معاصران، تبيين كرده است. او به آنجه صاحب ترجمه مى‌گويد، به ديد نقادى نگريسته و بدون تعقل و تحليل، آن گفتارها را نمى‌پذيرد. نقدهاى سودمند وى در مورد شاعران و اشعارشان از محسنات و ويژگى‌هاى كتاب اوست و چه بسيار بين او و مترجم صاحب شعر، مشاعره يا مخالفت‌هايى صورت گرفته باشد <ref>ر.ك: همان، ص40</ref>.
روش صفدى در تاريخ‌نگارى تراجم، روايى و تحليلى است. به اين معنا كه بعد از نقل ترجمه فرد، در غالب موارد، به‌ويژه درباره ادبا، شعرا و اشعار آنان نظر خود را با توجه به اينكه خود شاعر و اديبى توانمند بوده است، بيان مى‌كند. وى منزلت اجتماعى صاحب ترجمه را مورد توجه قرار داده، جايگاه او را بين معاصران، تبيين كرده است. او به آنجه صاحب ترجمه مى‌گويد، به ديد نقادى نگريسته و بدون تعقل و تحليل، آن گفتارها را نمى‌پذيرد. نقدهاى سودمند وى در مورد شاعران و اشعارشان از محسنات و ويژگى‌هاى كتاب اوست و چه بسيار بين او و مترجم صاحب شعر، مشاعره يا مخالفت‌هايى صورت گرفته باشد <ref>ر.ك: همان، ص40</ref>.


وى براى تأليف اين اثر، بيش از سيصد كتاب را مورد استفاده قرار داده است. بعضى از منابع مكتوب وى، عبارتند از: «الأغاني» ابوالفرج اصفهانى؛ «تاريخ بغداد» [[خطيب بغدادى]]؛ «تاريخ دمشق» ابن عساكر؛ «[[وفيات الأعيان]]» ابن خلكان؛ «تاريخ الإسلام» ذهبى؛ «معجم الشيوخ» القوصى و ده‌ها كتاب ديگر <ref>ر.ك: همان، ص43</ref>.
وى براى تأليف اين اثر، بيش از سيصد كتاب را مورد استفاده قرار داده است. بعضى از منابع مكتوب وى، عبارتند از: «الأغاني» ابوالفرج اصفهانى؛ «تاريخ بغداد» [[خطيب بغدادى]]؛ «تاريخ دمشق» ابن عساكر؛ [[وفيات الأعيان]] ابن خلكان؛ «تاريخ الإسلام» ذهبى؛ «معجم الشيوخ» القوصى و ده‌ها كتاب ديگر <ref>ر.ك: همان، ص43</ref>.


نثر صفدى، سليس، روان و به‌دور از پيچيدگى‌هاى زبانى و آرايه‌هاى لفظى است. گويا مى‌داند كه فرهنگ‌نامه وى مورد استفاده صاحبان فرهنگ‌ها، علوم، تخصص و آداب مختلف قرار مى‌گيرد؛ به همين دليل نثر آن را ساده و روان اختيار كرده است. او حتى گاهى عبارات ساده تاريخى و از جمله عبارات عاميانه مردم را به كار مى‌برد و چه‌بسا جملات عاميانه و ركيك هم در ميان تراجم او ديده شود <ref>ر.ك: همان، ص45</ref>.
نثر صفدى، سليس، روان و به‌دور از پيچيدگى‌هاى زبانى و آرايه‌هاى لفظى است. گويا مى‌داند كه فرهنگ‌نامه وى مورد استفاده صاحبان فرهنگ‌ها، علوم، تخصص و آداب مختلف قرار مى‌گيرد؛ به همين دليل نثر آن را ساده و روان اختيار كرده است. او حتى گاهى عبارات ساده تاريخى و از جمله عبارات عاميانه مردم را به كار مى‌برد و چه‌بسا جملات عاميانه و ركيك هم در ميان تراجم او ديده شود <ref>ر.ك: همان، ص45</ref>.
خط ۷۵: خط ۷۵:
نويسنده در اين كتاب، تراجم تمام اعيان و نجباى زمان، مانند: صحابه، تابعين، خلفا، ملوك، امرا، قضات، وزرا، محدثين، قرا، شعرا، اطبا، حكما، ادبا، عرفا و... را جمع كرده و هيچ‌كس را آن‌گونه كه در مقدمه آورده و از عنوان كتابش (كامل در مورد وفيات) برمى‌آيد، از قلم نينداخته است <ref>ر.ك: قزوينى، محمد و ديگران، 1393، ص37</ref>.
نويسنده در اين كتاب، تراجم تمام اعيان و نجباى زمان، مانند: صحابه، تابعين، خلفا، ملوك، امرا، قضات، وزرا، محدثين، قرا، شعرا، اطبا، حكما، ادبا، عرفا و... را جمع كرده و هيچ‌كس را آن‌گونه كه در مقدمه آورده و از عنوان كتابش (كامل در مورد وفيات) برمى‌آيد، از قلم نينداخته است <ref>ر.ك: قزوينى، محمد و ديگران، 1393، ص37</ref>.


مؤلف به سبب اهتمام به اين اثر و نيز دانش تراجم، در مقدمه فرهنگ‌نامه ديگرش «أعيان العصر»، آن را «تاريخ كبير» خوانده است. هرچند از نگاه برخى «[[الوافي بالوفيات]]» ذيل و تكمله كتاب «[[وفيات الأعيان]]» ابن خلكان و از جهات بسيارى به آن شبيه است؛ اما اين سخن، درست به نظر نمى‌رسد و صفدى به چنين مسئله‌اى اشاره نكرده و عنوان كتاب نيز بر اين موضوع دلالت ندارد. گويا مؤلف خواسته فرهنگ‌نامه درازدامن خود را در مقابل فرهنگ‌نامه مختصر ابن خلكان (با 850 ترجمه) قرار دهد و چون ابن خلكان فرهنگ‌نامه‌اش را «تاريخ مختصر» خوانده، صفدى فرهنگ‌نامه خود را «تاريخ كبير» نام نهاده است. البته شكى نيست كه صفدى در اين كار، كتاب ابن خلكان را سرمشق و الگو قرار داده است؛ بااين‌همه قصد داشته، فرهنگ‌نامه‌اى كامل و مستقل در وفيات اعيان بنگارد <ref>همان</ref>.
مؤلف به سبب اهتمام به اين اثر و نيز دانش تراجم، در مقدمه فرهنگ‌نامه ديگرش «أعيان العصر»، آن را «تاريخ كبير» خوانده است. هرچند از نگاه برخى «[[الوافي بالوفيات]]» ذيل و تكمله كتاب [[وفيات الأعيان]] ابن خلكان و از جهات بسيارى به آن شبيه است؛ اما اين سخن، درست به نظر نمى‌رسد و صفدى به چنين مسئله‌اى اشاره نكرده و عنوان كتاب نيز بر اين موضوع دلالت ندارد. گويا مؤلف خواسته فرهنگ‌نامه درازدامن خود را در مقابل فرهنگ‌نامه مختصر ابن خلكان (با 850 ترجمه) قرار دهد و چون ابن خلكان فرهنگ‌نامه‌اش را «تاريخ مختصر» خوانده، صفدى فرهنگ‌نامه خود را «تاريخ كبير» نام نهاده است. البته شكى نيست كه صفدى در اين كار، كتاب ابن خلكان را سرمشق و الگو قرار داده است؛ بااين‌همه قصد داشته، فرهنگ‌نامه‌اى كامل و مستقل در وفيات اعيان بنگارد <ref>همان</ref>.


مؤلف در مقدمه طولانى كتاب كه در باب تاريخ است، در فصل نهم، در فوايد تاريخ، با ذكر نمونه‌هايى، اهميت دانستن تاريخ وفيات را بر ما روشن مى‌سازد. وى معتقد است با معرفت به تاريخ وفات بزرگان، دروغ شيادان براى نفع بردن از جعل موضوعات تاريخى، آشكار مى‌شود. به همين دليل صفدى به ضبط تاريخ وفات اعيان در الوافي دقت زيادى مبذول داشته؛ به‌طورى‌كه خود تصريح كرده است كه تاريخ وفاتى را جا نگذاشته، مگر عده كمى و دليل نياوردن تاريخ وفات آن عده اين بوده كه با وجود تحقيق، تاريخ وفات آنها بر وى روشن نشده است <ref>همان، ص38</ref>.
مؤلف در مقدمه طولانى كتاب كه در باب تاريخ است، در فصل نهم، در فوايد تاريخ، با ذكر نمونه‌هايى، اهميت دانستن تاريخ وفيات را بر ما روشن مى‌سازد. وى معتقد است با معرفت به تاريخ وفات بزرگان، دروغ شيادان براى نفع بردن از جعل موضوعات تاريخى، آشكار مى‌شود. به همين دليل صفدى به ضبط تاريخ وفات اعيان در الوافي دقت زيادى مبذول داشته؛ به‌طورى‌كه خود تصريح كرده است كه تاريخ وفاتى را جا نگذاشته، مگر عده كمى و دليل نياوردن تاريخ وفات آن عده اين بوده كه با وجود تحقيق، تاريخ وفات آنها بر وى روشن نشده است <ref>همان، ص38</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش