پرش به محتوا

الإشارات و التنبيهات (انتزاعي): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}}')
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا')
خط ۴۹: خط ۴۹:




ابن سينا، در سرآغاز كتاب، مقدمه‌اى كوتاه دارد كه با وجود كوتاهى، از گويايى با ظرافتى برخوردار است. وى، اهميت و پرمغز بودن كتاب حاضر را گوش‌زد كرده، سپس وارد متن كتاب كه ابتداى آن با منطق است، شده و اين بخش را به ده نهج تقسيم كرده است كه در هر يك از اين نهج‌ها، مطلبى را توضيح مى‌دهد.
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در سرآغاز كتاب، مقدمه‌اى كوتاه دارد كه با وجود كوتاهى، از گويايى با ظرافتى برخوردار است. وى، اهميت و پرمغز بودن كتاب حاضر را گوش‌زد كرده، سپس وارد متن كتاب كه ابتداى آن با منطق است، شده و اين بخش را به ده نهج تقسيم كرده است كه در هر يك از اين نهج‌ها، مطلبى را توضيح مى‌دهد.


موضوع نهج اول، غرض منطق است كه در واقع تعريف منطق، همراه با توضيح آن است.بعد از آن، اشارات اين بخش شروع مى‌شود كه توضيحاتى است در مورد الفاظ تعريف و دلالت لفظ بر معنا و تقسيم لفظ به مفرد و مركب و همين‌طور به جزيى و كلّى و به ذاتى و عرض لازم و مفارق و...
موضوع نهج اول، غرض منطق است كه در واقع تعريف منطق، همراه با توضيح آن است.بعد از آن، اشارات اين بخش شروع مى‌شود كه توضيحاتى است در مورد الفاظ تعريف و دلالت لفظ بر معنا و تقسيم لفظ به مفرد و مركب و همين‌طور به جزيى و كلّى و به ذاتى و عرض لازم و مفارق و...
خط ۵۷: خط ۵۷:
اشاره سوم اين نهج، در مورد فصل است كه در آن فصل مقوّم را از فصل مقسّم باز مى‌شناساند. او مى‌گويد: هر فصلى در قياس با نوع، مقوم بوده و در قياس با جنس آن نوع مقسّم خواهد بود. تنبيهى كه بو على در اين‌جا طرح مى‌كند اين است كه اين الفاظ پنج‌گانه؛ يعنى جنس، نوع، فصل، خاصه و عرض عام، همگى در حمل بر جزئيات واقعه در تحتشان، مشترك با اسم و حدّ مى‌باشند.
اشاره سوم اين نهج، در مورد فصل است كه در آن فصل مقوّم را از فصل مقسّم باز مى‌شناساند. او مى‌گويد: هر فصلى در قياس با نوع، مقوم بوده و در قياس با جنس آن نوع مقسّم خواهد بود. تنبيهى كه بو على در اين‌جا طرح مى‌كند اين است كه اين الفاظ پنج‌گانه؛ يعنى جنس، نوع، فصل، خاصه و عرض عام، همگى در حمل بر جزئيات واقعه در تحتشان، مشترك با اسم و حدّ مى‌باشند.


اما رسم اينها در اشاره، يكى پس از ديگرى مشخص گرديده است. ابن سينا، حد را قولى كه دلالت بر ماهيّت شىء دارد مى‌داند و مى‌گويد: شكى نيست كه حد، مشتمل بر مقومّاتى مى‌باشد كه مركب از جنس و فصل مى‌باشد. وى، غرض از حدّ را صرف تمييز، نمى‌داند و بعد از رفع توهمى در مورد حدّ، اقدام به تبيين رسم مى‌نمايد.
اما رسم اينها در اشاره، يكى پس از ديگرى مشخص گرديده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، حد را قولى كه دلالت بر ماهيّت شىء دارد مى‌داند و مى‌گويد: شكى نيست كه حد، مشتمل بر مقومّاتى مى‌باشد كه مركب از جنس و فصل مى‌باشد. وى، غرض از حدّ را صرف تمييز، نمى‌داند و بعد از رفع توهمى در مورد حدّ، اقدام به تبيين رسم مى‌نمايد.


وى، اشاره‌اى دارد به اينكه بعضى از خطاها هستند كه در تعريف اشياء با حد و رسم عارض مى‌گردند كه اگر آنها را بشناسى ضمن آنكه به تنهايى سودمند است، در امثال آنها هر اشكالى كه باشد نيز معلوم خواهد بود.
وى، اشاره‌اى دارد به اينكه بعضى از خطاها هستند كه در تعريف اشياء با حد و رسم عارض مى‌گردند كه اگر آنها را بشناسى ضمن آنكه به تنهايى سودمند است، در امثال آنها هر اشكالى كه باشد نيز معلوم خواهد بود.


در نهج سوم منطق، سخن از تركيب خبرى مى‌باشد. بو على، ابتدا، اصناف قضايا را بيان مى‌كند و مى‌گويد: منظور از تركيب خبرى، جمله‌اى است كه در آن احتمال صدق و كذب باشد، بر خلاف جمله‌هاى استفهام، التماس، تمنّى، ترجّى، و تعجب و... كه در آنها صدق و كذب نبوده، مگر بالعرض. ابن سينا، اصناف تركيب خبر را در سه قسم مى‌داند كه عبارتند از: حملى، شرطى منفصل و شرطى متصل، بعد جايگاه ايجاب و سلب را در اين تركيبات مشخص مى‌نمايد كه مثلا ايجاب حملى كدام است، سلب حملى كدام است، ايجاب متصل كدام است يا ايجاب منفصل به چه صورتى مى‌باشد.
در نهج سوم منطق، سخن از تركيب خبرى مى‌باشد. بو على، ابتدا، اصناف قضايا را بيان مى‌كند و مى‌گويد: منظور از تركيب خبرى، جمله‌اى است كه در آن احتمال صدق و كذب باشد، بر خلاف جمله‌هاى استفهام، التماس، تمنّى، ترجّى، و تعجب و... كه در آنها صدق و كذب نبوده، مگر بالعرض. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، اصناف تركيب خبر را در سه قسم مى‌داند كه عبارتند از: حملى، شرطى منفصل و شرطى متصل، بعد جايگاه ايجاب و سلب را در اين تركيبات مشخص مى‌نمايد كه مثلا ايجاب حملى كدام است، سلب حملى كدام است، ايجاب متصل كدام است يا ايجاب منفصل به چه صورتى مى‌باشد.


اشاره ديگر نهج سوم، در مورد قضاياى مخصوصه، مهمله و محصوره است. مؤلف، مى‌گويد: اگر قضيه حمليه و موضوعش، شىء جزيى باشد، قضيه مخصوصه خواهد بود، چه سالبه باشد و چه موجبه و اگر موضوعش، كلى باشد، بدون آنكه كميّت اين حكم معلوم شود(كليّه يا جزئيه بودنش) قضيه مهمله خواهد بود، نهايتا اگر موضوع قضيه حمليه، كلّى باشد و قدر حكم و كميّت موضوع مبيّن باشد، قضيه محصوره خواهد بود.
اشاره ديگر نهج سوم، در مورد قضاياى مخصوصه، مهمله و محصوره است. مؤلف، مى‌گويد: اگر قضيه حمليه و موضوعش، شىء جزيى باشد، قضيه مخصوصه خواهد بود، چه سالبه باشد و چه موجبه و اگر موضوعش، كلى باشد، بدون آنكه كميّت اين حكم معلوم شود(كليّه يا جزئيه بودنش) قضيه مهمله خواهد بود، نهايتا اگر موضوع قضيه حمليه، كلّى باشد و قدر حكم و كميّت موضوع مبيّن باشد، قضيه محصوره خواهد بود.
خط ۷۱: خط ۷۱:
چهارمين نهج منطق اشارات، در مواد قضايا و جهاتشان است. اولين اشاره اين نهج، در مواد قضايا است. ماده واجبه، مادّه ممكنه و ماده ممتنعه، مواد قضايا هستند.
چهارمين نهج منطق اشارات، در مواد قضايا و جهاتشان است. اولين اشاره اين نهج، در مواد قضايا است. ماده واجبه، مادّه ممكنه و ماده ممتنعه، مواد قضايا هستند.


اشاره ديگر، به جهات قضايا و فرق بين مطلقه و ضروريه است. ابن سينا، اقسام ضروريه را مطلقه و معلّقه و اقسام مشروطه را شرط دوام وجود ذات و دوام موضوع موصوف و شرط محمول مى‌داند. امكان نيز از نظر مؤلف، به امكان خاص و عام، امكان اخصّ و امكان استقبال تقسيم مى‌شود. اين توضيحات و تقسميات در مورد قضايا و جهات كه چند گونه ديگر نيز دارد، دنباله اشارات نهج چهارم را در بر مى‌گيرد.
اشاره ديگر، به جهات قضايا و فرق بين مطلقه و ضروريه است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، اقسام ضروريه را مطلقه و معلّقه و اقسام مشروطه را شرط دوام وجود ذات و دوام موضوع موصوف و شرط محمول مى‌داند. امكان نيز از نظر مؤلف، به امكان خاص و عام، امكان اخصّ و امكان استقبال تقسيم مى‌شود. اين توضيحات و تقسميات در مورد قضايا و جهات كه چند گونه ديگر نيز دارد، دنباله اشارات نهج چهارم را در بر مى‌گيرد.


نهج پنجم، در تناقض قضايا و عكس آنهاست، شيخ الرئيس، تناقض را به اختلاف در قضيه از لحاظ ايجاب و سلب به جهتى كه اقتضاى ذاتش را دارد كه يكى صادقه و ديگرى كاذبه باشد، به طورى كه صدق و كذب از آنها خارج نشود، معنا مى‌كند. وى، سپس، مفهوم تقابل را در سلب و ايجاب بيان مى‌كند و مراعات تقابل را به طورى كه هر چه در يكى از آن دو قضيه مراعات شد، در ديگرى نيز مراعات گردد، از شرايط تقابل مى‌داند.
نهج پنجم، در تناقض قضايا و عكس آنهاست، شيخ الرئيس، تناقض را به اختلاف در قضيه از لحاظ ايجاب و سلب به جهتى كه اقتضاى ذاتش را دارد كه يكى صادقه و ديگرى كاذبه باشد، به طورى كه صدق و كذب از آنها خارج نشود، معنا مى‌كند. وى، سپس، مفهوم تقابل را در سلب و ايجاب بيان مى‌كند و مراعات تقابل را به طورى كه هر چه در يكى از آن دو قضيه مراعات شد، در ديگرى نيز مراعات گردد، از شرايط تقابل مى‌داند.
خط ۸۹: خط ۸۹:
در نهج هشتم، بحث از قياسات شرطيه و در توابع قياس است. اول، اقترانات شرطيات(كه به نظر بو على قريب به طبع نيستند و استيفاى كامل آنها را در كتاب شفا و غير آن داشته است) تقسيم‌بندى مى‌شوند كه مؤلف از متصلات، مؤلف از حمليه و منفصله، مؤلف از متصّله و حمليّه و مؤلف از متصّلين حاصل آن مى‌باشد.
در نهج هشتم، بحث از قياسات شرطيه و در توابع قياس است. اول، اقترانات شرطيات(كه به نظر بو على قريب به طبع نيستند و استيفاى كامل آنها را در كتاب شفا و غير آن داشته است) تقسيم‌بندى مى‌شوند كه مؤلف از متصلات، مؤلف از حمليه و منفصله، مؤلف از متصّله و حمليّه و مؤلف از متصّلين حاصل آن مى‌باشد.


از ديگر مسائلى كه در اين قسمت آورده شده است، قياس مساوات، قياسات شرطيّه استثنائيه و قياس خلف مى‌باشد. ابن سينا، مى‌گويد: در نهج نهم، بيان كوتاهى راجع به علوم برهانيه وجود دارد؛ در ابتدا، در اين نهج، تركيب قياسات برهانيه از مقدمات واجب القبول كه اگر ضرورى باشند، ضرورى نتيجه مى‌دهند و اگر ممكنه باشند، ممكنه نتيجه مى‌دهند، بيان شده است و در ادامه به تركيب قياسات جدليه، خطابيه، شعريه و سوفسطائيه نيز پرداخته شده است.
از ديگر مسائلى كه در اين قسمت آورده شده است، قياس مساوات، قياسات شرطيّه استثنائيه و قياس خلف مى‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، مى‌گويد: در نهج نهم، بيان كوتاهى راجع به علوم برهانيه وجود دارد؛ در ابتدا، در اين نهج، تركيب قياسات برهانيه از مقدمات واجب القبول كه اگر ضرورى باشند، ضرورى نتيجه مى‌دهند و اگر ممكنه باشند، ممكنه نتيجه مى‌دهند، بيان شده است و در ادامه به تركيب قياسات جدليه، خطابيه، شعريه و سوفسطائيه نيز پرداخته شده است.


مقدمات علوم و موضوعاتشان مورد اشاره ديگرى در اين نهج است. از ديد بو على سينا، هر علمى داراى مباديى است و مسائلى كه مبادى، همان حدود و مقدماتى هستند كه قياس را تشكيل مى‌دهند و حدود نيز مثل حدودى هستند كه بر موضوع صناعت وارد مى‌شوند.
مقدمات علوم و موضوعاتشان مورد اشاره ديگرى در اين نهج است. از ديد بو على سينا، هر علمى داراى مباديى است و مسائلى كه مبادى، همان حدود و مقدماتى هستند كه قياس را تشكيل مى‌دهند و حدود نيز مثل حدودى هستند كه بر موضوع صناعت وارد مى‌شوند.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
اما اشارات اين نمط، با اشاره‌اى به حركت حيوان و مبدأ آن آغاز مى‌شود و با جوهر فرد و اينكه جوهر فرد همان خود آن فرد است كه داراى فروع و قوايى در اعضا مى‌باشد ادامه مى‌يابد.
اما اشارات اين نمط، با اشاره‌اى به حركت حيوان و مبدأ آن آغاز مى‌شود و با جوهر فرد و اينكه جوهر فرد همان خود آن فرد است كه داراى فروع و قوايى در اعضا مى‌باشد ادامه مى‌يابد.


ابن سينا، ادراك را حقيقت متمثله‌اى در نزد مدرك مى‌داند و در ضمن تنبيهى، حالت اشيا را در وجود انسان، به صورت‌هاى محسوس، متخيّل و معقول برمى‌شمارد و چگونگى آنها را در نزد نفس تبيين مى‌نمايد. به مناسبت، قواى نفس انسانى را كه عبارتند از: عقل عملى و عقل نظرى، همراه با تعريف و توضيحات بيان مى‌كند. در ادامه، درتنبيهى ديگر، فرق فكر و حدس را توضيح داده و در اشاره‌هايى قوه قدسيه و امكان وجودش را مشخص مى‌كند.
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، ادراك را حقيقت متمثله‌اى در نزد مدرك مى‌داند و در ضمن تنبيهى، حالت اشيا را در وجود انسان، به صورت‌هاى محسوس، متخيّل و معقول برمى‌شمارد و چگونگى آنها را در نزد نفس تبيين مى‌نمايد. به مناسبت، قواى نفس انسانى را كه عبارتند از: عقل عملى و عقل نظرى، همراه با تعريف و توضيحات بيان مى‌كند. در ادامه، درتنبيهى ديگر، فرق فكر و حدس را توضيح داده و در اشاره‌هايى قوه قدسيه و امكان وجودش را مشخص مى‌كند.


عقل هيولانى، عقل بالملكه و عقل بالفعل موضوع اشاره ديگرى است كه در ادامه‌اش چگونگى تعقل اشيا را بيان كرده و نسبت به توهماتى در اين زمينه متنّبه مى‌سازد.
عقل هيولانى، عقل بالملكه و عقل بالفعل موضوع اشاره ديگرى است كه در ادامه‌اش چگونگى تعقل اشيا را بيان كرده و نسبت به توهماتى در اين زمينه متنّبه مى‌سازد.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
وى، در ادامه، حركات اختياريه را كه به لحاظ نفسانى بودن، شدت بيشترى نسبت به قواى سابقه دارند كه عبارتند از: قوه غضبيه و شهويه توضيح مى‌دهد، بعد در قالب مقدمه‌اى، اراده حسنيه و اراده عقليه را تبيين مى‌كند، بعد تأثير آنها را در حركت اجسام مشخص مى‌نمايد.
وى، در ادامه، حركات اختياريه را كه به لحاظ نفسانى بودن، شدت بيشترى نسبت به قواى سابقه دارند كه عبارتند از: قوه غضبيه و شهويه توضيح مى‌دهد، بعد در قالب مقدمه‌اى، اراده حسنيه و اراده عقليه را تبيين مى‌كند، بعد تأثير آنها را در حركت اجسام مشخص مى‌نمايد.


انبعاث قوا از اجسام، نيز بخشى است كه ابن سينا در ادامه، مطرح كرده است. موضوع نمط چهارم، وجود و علل آن است. در اين نمط، به توهمى كه مردم دارند و موجود را محسوس مى‌پندارند، اشاره كرده، بعد به اين مطلب متنبه مى‌سازد كه جسم، ممكن است محسوس باشد و ممكن هست محسوس نباشد؛ اگر محسوس باشد، مطمئنا داراى وضع، أين، مقدار معين و كيف معيّن خواهد بود.
انبعاث قوا از اجسام، نيز بخشى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در ادامه، مطرح كرده است. موضوع نمط چهارم، وجود و علل آن است. در اين نمط، به توهمى كه مردم دارند و موجود را محسوس مى‌پندارند، اشاره كرده، بعد به اين مطلب متنبه مى‌سازد كه جسم، ممكن است محسوس باشد و ممكن هست محسوس نباشد؛ اگر محسوس باشد، مطمئنا داراى وضع، أين، مقدار معين و كيف معيّن خواهد بود.


معلوليت اشيا، موضوع تنبيه ديگرى در نمط چهارم است. وجود غيرى ممكنات تا رسيدن به واجب كه در ادامه‌اش متناهى يا غير متناهى بودن سلسله علل موجودات، مطرح گرديده است، از ديگر مطالب اين نمط مى‌باشد.
معلوليت اشيا، موضوع تنبيه ديگرى در نمط چهارم است. وجود غيرى ممكنات تا رسيدن به واجب كه در ادامه‌اش متناهى يا غير متناهى بودن سلسله علل موجودات، مطرح گرديده است، از ديگر مطالب اين نمط مى‌باشد.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
شيخ الرئيس، در تنبيه ديگرى تعلق وجود معلول به علت را بيان كرده است. وى، در ادمه، نياز به مرجّح داشتن موجود شدن هر ممكنى را توضيح داده است. بيان نظريات متكلمين، حكما و ديگر گروه‌هاى فكرى در رابطه با وحدت واجب الوجود و نقد آن نظريات، پايان‌بخش نمط پنجم اشارات مى‌باشد.
شيخ الرئيس، در تنبيه ديگرى تعلق وجود معلول به علت را بيان كرده است. وى، در ادمه، نياز به مرجّح داشتن موجود شدن هر ممكنى را توضيح داده است. بيان نظريات متكلمين، حكما و ديگر گروه‌هاى فكرى در رابطه با وحدت واجب الوجود و نقد آن نظريات، پايان‌بخش نمط پنجم اشارات مى‌باشد.


نمط ششم، تحت دو عنوان غايات و مبادى آنها و ترتيب مى‌باشد. ابن سينا، در آغاز اين نمط غنى را تعريف كرده و در تنبيهى كه ذيل آن آمده، غناى ملك را مطلق دانسته و بر اين گفته خود دليل اقامه نموده است. دومين مفهومى كه مؤلف، بدان پرداخته، عبارت است از جود و جواد، بعد عالى را توضيح داده، مى‌گويد: جواد و ملك غرض ندارند و عالى غرضى در سافل ندارد، بعد مى‌گويد: فعل واجب اجلّ از حركت و اراده مى‌باشد.
نمط ششم، تحت دو عنوان غايات و مبادى آنها و ترتيب مى‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در آغاز اين نمط غنى را تعريف كرده و در تنبيهى كه ذيل آن آمده، غناى ملك را مطلق دانسته و بر اين گفته خود دليل اقامه نموده است. دومين مفهومى كه مؤلف، بدان پرداخته، عبارت است از جود و جواد، بعد عالى را توضيح داده، مى‌گويد: جواد و ملك غرض ندارند و عالى غرضى در سافل ندارد، بعد مى‌گويد: فعل واجب اجلّ از حركت و اراده مى‌باشد.


در ضمن تنبيهى كه در ادامه آورده، تعلق حركات سماوى را به اراده كلّى و جزيى بيان نموده و مى‌گويد: تحرك آسمان‌ها به داعى شهوانى و غضبى نمى‌باشد. وى تمثيلى نيز براى حركت آسمان‌ها ارائه كرده و با چند اشاره ديگر مطلب را تكميل مى‌كند.
در ضمن تنبيهى كه در ادامه آورده، تعلق حركات سماوى را به اراده كلّى و جزيى بيان نموده و مى‌گويد: تحرك آسمان‌ها به داعى شهوانى و غضبى نمى‌باشد. وى تمثيلى نيز براى حركت آسمان‌ها ارائه كرده و با چند اشاره ديگر مطلب را تكميل مى‌كند.
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
بو على، تنبيهى دارد مبنى بر اينكه رذائل نفسانى باعث نقصان استعداد كمال مى‌شود كه بعد از مردن آثارش هويدا مى‌گردد، كما اينكه لذت معنوى واقعى براى عارفان واصل كه خود را منزه و پاك نموده‌اند، حاصل مى‌گردد. بطلان و استحاله تناسخ و حصول بالاترين ابتهاج براى آن كه از طبيعت امكان و عدم برى است، آخرين اشاره‌ى نمط هشتم را تشكيل مى‌دهد.
بو على، تنبيهى دارد مبنى بر اينكه رذائل نفسانى باعث نقصان استعداد كمال مى‌شود كه بعد از مردن آثارش هويدا مى‌گردد، كما اينكه لذت معنوى واقعى براى عارفان واصل كه خود را منزه و پاك نموده‌اند، حاصل مى‌گردد. بطلان و استحاله تناسخ و حصول بالاترين ابتهاج براى آن كه از طبيعت امكان و عدم برى است، آخرين اشاره‌ى نمط هشتم را تشكيل مى‌دهد.


نمط نهم اشارات، در مقامات العارفين است. اين بخش از اشارات، جايگاه ويژه‌اى در آثار ابن سينا دارد. بسيارى از بزرگان و انديشمندان اسلامى، مطالب عرضه شده در اين نمط را دال بر تسلط ابن سينا بر عرفان نظرى دانسته‌اند.
نمط نهم اشارات، در مقامات العارفين است. اين بخش از اشارات، جايگاه ويژه‌اى در آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] دارد. بسيارى از بزرگان و انديشمندان اسلامى، مطالب عرضه شده در اين نمط را دال بر تسلط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر عرفان نظرى دانسته‌اند.


تنبيهى كه در سرآغاز اين نمط قرار دارد، حاوى تذكرى راجع به مقامات و درجات ويژه عرفا در زندگى دنيويشان مى‌باشد. در تنبيه دوم، به مفهوم زاهد، عابد و عارف پرداخته تا جايگاه عارف در ميان آنان مشخص گردد. در تنبيه سوم، زاهد و عابد را از ديدگاه عارف بررسى كرده و نگاه يك معامله‌گر را به آن دو از سوى عارف بازگو مى‌كند. در تنبيه بعدى، مى‌گويد: عارف به دنبال حق اول مى‌باشد و هيچ چيز ديگرى در عرفان او تأثيرگذار نمى‌باشد.
تنبيهى كه در سرآغاز اين نمط قرار دارد، حاوى تذكرى راجع به مقامات و درجات ويژه عرفا در زندگى دنيويشان مى‌باشد. در تنبيه دوم، به مفهوم زاهد، عابد و عارف پرداخته تا جايگاه عارف در ميان آنان مشخص گردد. در تنبيه سوم، زاهد و عابد را از ديدگاه عارف بررسى كرده و نگاه يك معامله‌گر را به آن دو از سوى عارف بازگو مى‌كند. در تنبيه بعدى، مى‌گويد: عارف به دنبال حق اول مى‌باشد و هيچ چيز ديگرى در عرفان او تأثيرگذار نمى‌باشد.
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
شيخ الرئيس، اراده را اولين درجه حركت عارف مى‌داند كه در ادامه نيازمند رياضت مى‌باشد كه به سه منظور لازم مى‌باشد، بعد مقاماتى كه عارف يكى پس ازديگرى مى‌پيمايد و آثارى كه مشاهده مى‌كند، در ادامه توضيحات و اشارات بو على آمده است.
شيخ الرئيس، اراده را اولين درجه حركت عارف مى‌داند كه در ادامه نيازمند رياضت مى‌باشد كه به سه منظور لازم مى‌باشد، بعد مقاماتى كه عارف يكى پس ازديگرى مى‌پيمايد و آثارى كه مشاهده مى‌كند، در ادامه توضيحات و اشارات بو على آمده است.


اما اينكه عارف، چرا دنبال عرفان است؟ آيا براى خود عرفان است يا براى وصول به مقصودى بالاتر؟ اين، در تنبيه ديگرى يادآورى گرديده است. در آخرين اشاره‌اى كه ابن سينا در نمط هشتم آورده است، مى‌گويد: جناب حق، اجل از آن است كه شريعه هر واردى باشد يا هر كس بر او اطلاع يابد، فلذا اين فن براى غافلين خنده‌آور و براى محصلين مايه عبرت است و هر كس كه با شنيدن آن مشمئز گردد، نفس خويش را متهم سازد، زيرا او با اين حرف‌ها تناسبى ندارد.
اما اينكه عارف، چرا دنبال عرفان است؟ آيا براى خود عرفان است يا براى وصول به مقصودى بالاتر؟ اين، در تنبيه ديگرى يادآورى گرديده است. در آخرين اشاره‌اى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در نمط هشتم آورده است، مى‌گويد: جناب حق، اجل از آن است كه شريعه هر واردى باشد يا هر كس بر او اطلاع يابد، فلذا اين فن براى غافلين خنده‌آور و براى محصلين مايه عبرت است و هر كس كه با شنيدن آن مشمئز گردد، نفس خويش را متهم سازد، زيرا او با اين حرف‌ها تناسبى ندارد.


دهمين نمط اشارات در اسرار الآيات است. ابتدا به آثار امساك از غذاى طبيعى پرداخته تا آثار رياضت نفس مطمئنه، مشخص‌تر گردد. چيزهايى كه انسان در حال خواب مى‌بيند، به عقيده بو على، ديدنش براى عارف آسان مى‌گردد. موقعيت قوه متخيله و تحركاتش، در حالت خواب و بيدارى و پيش‌روى نفس در حال ذكر و يقظه كه اشاراتى است براى تبيين موقعيت عارف و همين‌طور تكذيب اخبارى كه از عرفا به گوش مى‌رسد و نيز طريق وصول به معجزه و كرامت، در اشارات بعدى در همين راستا مى‌باشد.
دهمين نمط اشارات در اسرار الآيات است. ابتدا به آثار امساك از غذاى طبيعى پرداخته تا آثار رياضت نفس مطمئنه، مشخص‌تر گردد. چيزهايى كه انسان در حال خواب مى‌بيند، به عقيده بو على، ديدنش براى عارف آسان مى‌گردد. موقعيت قوه متخيله و تحركاتش، در حالت خواب و بيدارى و پيش‌روى نفس در حال ذكر و يقظه كه اشاراتى است براى تبيين موقعيت عارف و همين‌طور تكذيب اخبارى كه از عرفا به گوش مى‌رسد و نيز طريق وصول به معجزه و كرامت، در اشارات بعدى در همين راستا مى‌باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش