۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
شايد شرح فخر رازى بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات ابن سينا بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤالهاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آنجا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خردهگيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكتهپردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف در باره كتاب او همان كلامى باشد كه خواجه نصير الدين طوسى در آغاز شرح خود آورده است كه«فخر رازى، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوششهاى او جز قدح بر ابن سينا به بار نياورده است». | شايد شرح فخر رازى بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤالهاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آنجا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خردهگيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكتهپردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف در باره كتاب او همان كلامى باشد كه خواجه نصير الدين طوسى در آغاز شرح خود آورده است كه«فخر رازى، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوششهاى او جز قدح بر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به بار نياورده است». | ||
در اين قسمت مناسب است به عنوان گزارشى از محتواى كتاب، به برخى از اشكالات فخر رازى بر اشارات بو على اشاره كنيم تا نوع برخورد وى با اين كتاب ارزشمند علمى معلوم گردد: شيخ الرئيس در باره دلالت التزامى، در فصل ششم از نهج اول، مىگويد: دلالت لفظ بر معنى يا به صورت تبعى و التزام است يا...، به اين صورت كه لفظ با دلالت مطابقى بر معنايى دلالت كند و آن معناى مطابقى معناى ديگرى لازم داشته باشد؛ نه آنكه آن معناى ديگر جزيى از معناى مطابقى لفظ باشد، بلكه با آن ملازم باشد و مصاحب، مانند دلالت لفظ سقف بر ديوار و... فخر رازى، دلالت التزامى را مورد تشكيك قرار داده، مىگويد: يك لفظ ممكن است داراى لوازم ذهنى نامتناهى باشد، حال يا لفظ بر همه اين لوازم نامتناهى دلالت دارد يا فقط بر لوازم بين و آشكار دلالت دارد كه قسم اول محال است، زيرا لازم مىآيد كه لفظ واحد، بر معانى غير متناهى دلالت كند و قسم دوم نيز باطل است، زيرا دلالت لفظ بر لازم واحدى ممكن است در نزد فردى آشكار باشد در حالى كه در نزد ديگرى آشكار نباشد، پس وقتى كه اين دلالت نزد اشخاص و احوال مختلف، متفاوت گرديد، اعتماد بر آن شايسته نيست. | در اين قسمت مناسب است به عنوان گزارشى از محتواى كتاب، به برخى از اشكالات فخر رازى بر اشارات بو على اشاره كنيم تا نوع برخورد وى با اين كتاب ارزشمند علمى معلوم گردد: شيخ الرئيس در باره دلالت التزامى، در فصل ششم از نهج اول، مىگويد: دلالت لفظ بر معنى يا به صورت تبعى و التزام است يا...، به اين صورت كه لفظ با دلالت مطابقى بر معنايى دلالت كند و آن معناى مطابقى معناى ديگرى لازم داشته باشد؛ نه آنكه آن معناى ديگر جزيى از معناى مطابقى لفظ باشد، بلكه با آن ملازم باشد و مصاحب، مانند دلالت لفظ سقف بر ديوار و... فخر رازى، دلالت التزامى را مورد تشكيك قرار داده، مىگويد: يك لفظ ممكن است داراى لوازم ذهنى نامتناهى باشد، حال يا لفظ بر همه اين لوازم نامتناهى دلالت دارد يا فقط بر لوازم بين و آشكار دلالت دارد كه قسم اول محال است، زيرا لازم مىآيد كه لفظ واحد، بر معانى غير متناهى دلالت كند و قسم دوم نيز باطل است، زيرا دلالت لفظ بر لازم واحدى ممكن است در نزد فردى آشكار باشد در حالى كه در نزد ديگرى آشكار نباشد، پس وقتى كه اين دلالت نزد اشخاص و احوال مختلف، متفاوت گرديد، اعتماد بر آن شايسته نيست. | ||
از ديگر مواردى كه فخر رازى به مخالفت با بو على برخاسته، در تعريف عرض ذاتى است كه ابن | از ديگر مواردى كه فخر رازى به مخالفت با بو على برخاسته، در تعريف عرض ذاتى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در فصل پانزدهم از نهج اول، در تعريف ذاتى باب برهان، مطالبى را بيان مىكند و فخر رازى در ذيل آن مخالفت خود را اعلام مىدارد. | ||
از موارد ديگرى كه مىتوان به مخالفت امام رازى اشاره كرد، تعريف ابن سينا از مانع اغيار نبودن فصل است و همينطور تعريف وى از جامع افراد نبودن حد است كه دو اشكال از سوى فخر به اين مطلب وارد شده است. | از موارد ديگرى كه مىتوان به مخالفت امام رازى اشاره كرد، تعريف [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] از مانع اغيار نبودن فصل است و همينطور تعريف وى از جامع افراد نبودن حد است كه دو اشكال از سوى فخر به اين مطلب وارد شده است. | ||
در فصل هفتم از نهج سوم اشارات، شيخ الرئيس، مطلبى دارد راجع به نياز قضيه به رابطه كه امام رازى معتقد است قضايايى كه محمول آنها اسم مشتق است نيازمند به رابطه نيستند. | در فصل هفتم از نهج سوم اشارات، شيخ الرئيس، مطلبى دارد راجع به نياز قضيه به رابطه كه امام رازى معتقد است قضايايى كه محمول آنها اسم مشتق است نيازمند به رابطه نيستند. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
از جمله مطالبى كه شارح با آن مخالفت نموده، اعتراضى است كه بر موجبه بودن قضيه معدوله و صدق قضيه سالبه بدون ثبوت موضوع دارد. | از جمله مطالبى كه شارح با آن مخالفت نموده، اعتراضى است كه بر موجبه بودن قضيه معدوله و صدق قضيه سالبه بدون ثبوت موضوع دارد. | ||
ابن | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در فصل اول نهج پنجم، مىگويد: شرط تحقق تقابل آن است كه هر آنچه در هر يك از دو قضيه رعايت مىشود، در ديگرى هم مراعات شود، به گونهاى كه اجزاى قضيه در هر يك از آن دو همان باشد كه در ديگرى موجود است تا اينكه موضوع، محمول، شرط، اضافه، جزء و كل، قوه و فعل، مكان و زمان و... مختلف و متفاوت نباشد، اما فخر رازى بر خلاف [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] وجود همه وحدتهاى هشتگانه را در تحقق تناقض لازم ندانسته و معتقد است كه براى تحقق تناقض در قضايا، وحدت موضوع و محمول كافى است و ساير وحدتها به وحدت موضوع و محمول برمىگردند. | ||
عكس نداشتن قضيه سالبهى مطلقه كليه و انتقادى كه فخر رازى از تعريف بو على در مورد قياس اقترانى مىكند، از ديگر اختلافات شارح با ماتن، در بخش منطق اشارات است. | عكس نداشتن قضيه سالبهى مطلقه كليه و انتقادى كه فخر رازى از تعريف بو على در مورد قياس اقترانى مىكند، از ديگر اختلافات شارح با ماتن، در بخش منطق اشارات است. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
در بحث زمان كه شيخ الرئيس، به اثبات وجود آن و بررسى ماهيت آن پرداخته است(وى از راه حدوث و قدم كه با حكمت الهى تناسب دارد، به اثبات آن پرداخته است)، فخر رازى اشكالاتى را بر آن وارد مىداند. | در بحث زمان كه شيخ الرئيس، به اثبات وجود آن و بررسى ماهيت آن پرداخته است(وى از راه حدوث و قدم كه با حكمت الهى تناسب دارد، به اثبات آن پرداخته است)، فخر رازى اشكالاتى را بر آن وارد مىداند. | ||
در قاعده«كل حادث مسبوق بامكان الوجود و بمادة» كه بو على مىگويد: «هر حادثى قبل از وجودش، ممكن الوجود است، پس امكان وجود براى آن حاصل است و اين امكان، غير از قادر بودن فاعل بر انجام فعل است و نيز امرى نيست كه به خودى خود معقول و داراى وجود لا فى موضوع باشد، بلكه يك معناى اضافى است كه نيازمند به موضوع است؛ بنا بر اين قوه وجود و همچنين ماده، بر وجود حادث سبقت دارند»، فخر رازى بعد از تقرير برهان ابن | در قاعده«كل حادث مسبوق بامكان الوجود و بمادة» كه بو على مىگويد: «هر حادثى قبل از وجودش، ممكن الوجود است، پس امكان وجود براى آن حاصل است و اين امكان، غير از قادر بودن فاعل بر انجام فعل است و نيز امرى نيست كه به خودى خود معقول و داراى وجود لا فى موضوع باشد، بلكه يك معناى اضافى است كه نيازمند به موضوع است؛ بنا بر اين قوه وجود و همچنين ماده، بر وجود حادث سبقت دارند»، فخر رازى بعد از تقرير برهان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، بر آن اشكال مىگيرد كه اولاً حادث، قبل از حدوث، نفى محض و عدم صرف است و اصلا امر متعيّن و متميّزى در كار نيست تا گفته شود يا واجب است يا ممكن يا ممتنع؛ هر حكمى محكوم عليه(موضوعى) لازم دارد. ثانيا بر فرض كه حادث، قبل از حدوث، ممكن باشد، مىگوييم: امكان، يك وصف ثبوتى نيست تا محتاج به محل و ماده باشد، بلكه دلايل بسيارى بر عدمى بودن آن وجود دارد. ثالثاً اين قاعده، در مورد عقول مفارقه و نفوس ناطقه نقض مىشود، زيرا اينها همه در نزد فلاسفه ممكن الوجودند و در عين حال مفارق از مادهاند و امكان آنها در ماده نيست، همچنين خود ماده ممكن الوجود است و به ماده ديگرى نيازمند نيست. | ||
از ديگر اعتراضات فخر رازى در شرح اشارات، مىتوان به اعتراض وى بر قاعده«الحق ماهيّته انيّته»، اعتراض او بر ادله شيخ الرئيس مبنى بر نفى ماهيّت از واجب تعالى، ايرادهاى وى بر برهان توحيد، ايرادهاى وى بر استدلال شيخ الرئيس بر نفى تركيب از واجب تعالى، اعتراضش بر نفى حدّ از واجب تعالى كه شيخ الرئيس در خاتمه برهان بر نفى اجزاى عقلى از واجب تعالى، گفته است: «خدواند متعال داراى تعريف حدى نيست، چون داراى جنس و فصل نيست»، ايرادهاى او بر استدلالها و براهين بو على در مسئله مهم علم واجب، ايراد وى به قاعده«الواحد لا يصدر عنه الا الواحد» و... اشاره كرد. شدت اعتراض امام رازى به شيخ الرئيس، گاهى به حدى است كه استدلالهاى وى را از بافتههاى سست عنكبوت، سستتر خوانده است. | از ديگر اعتراضات فخر رازى در شرح اشارات، مىتوان به اعتراض وى بر قاعده«الحق ماهيّته انيّته»، اعتراض او بر ادله شيخ الرئيس مبنى بر نفى ماهيّت از واجب تعالى، ايرادهاى وى بر برهان توحيد، ايرادهاى وى بر استدلال شيخ الرئيس بر نفى تركيب از واجب تعالى، اعتراضش بر نفى حدّ از واجب تعالى كه شيخ الرئيس در خاتمه برهان بر نفى اجزاى عقلى از واجب تعالى، گفته است: «خدواند متعال داراى تعريف حدى نيست، چون داراى جنس و فصل نيست»، ايرادهاى او بر استدلالها و براهين بو على در مسئله مهم علم واجب، ايراد وى به قاعده«الواحد لا يصدر عنه الا الواحد» و... اشاره كرد. شدت اعتراض امام رازى به شيخ الرئيس، گاهى به حدى است كه استدلالهاى وى را از بافتههاى سست عنكبوت، سستتر خوانده است. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
[[رده:فلاسفه قرن پنجم]] | [[رده:فلاسفه قرن پنجم]] | ||
[[رده:فيلسوفان قرن پنجم، آ–ی]] | [[رده:فيلسوفان قرن پنجم، آ–ی]] | ||
[[رده:ابن | [[رده:[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، حسين بن عبدالله، 370-428ق]] |
ویرایش