نرد عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
 
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر = چهارپاره‌های عاشقانه
| عنوان‌های دیگر = چهارپاره‌های عاشقانه
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
| زبان =فارسي
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏ 4ن8ح/8361 PIR
| کد کنگره =‏ 4ن8ح/8361 PIR
| موضوع = شعر فارسی. رباعیات فارسی.
| موضوع = شعر فارسی. رباعیات فارسی.
خط ۱۶: خط ۱۶:
| شابک =8-63-2905-964-978
| شابک =8-63-2905-964-978
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =0000
| کتابخوان همراه نور =
| کتابخوان همراه نور =
| کد پدیدآور =  
| کد پدیدآور =  
خط ۲۷: خط ۲۷:
از استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از دیرباز تا کنون مجموعه‌های دیگر از شعر و ادب نوشته و منتشر شده است، در قالب مثنوی کتاب [[خم گلرنگ]] در سال 1373 به انتشار رسیده است و در این سالهای اخیر نیز کتابهایی صرفاً در قالب رباعی با نامهای [[میر بهار]]، [[نقطه‌ی آغاز]]، [[شهر بهشت]]، [[رباعی ایّام، ایّام رباعی]]، [[تازیانه‌های رباعی]]، [[دنیای شما]] و اینک نرد عشق که اختصاصاً به معنا و مفهوم عشق پرداخته است و کم و کیف آن را در ان قالب دنبال می‌کند. و این نیز مسلّم است که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در پژوهش عشق لا اقل در این سده بیشترین سهم را با آثار عرفانی ـ فلسفی خود داشته است، چنانکه نخستین کتابی که بعد از انقلاب به طور مستقل و پژوهشی در خصوص عشق به انتشار رسید کتاب ارزنده‌ی [[عشق، عاشق، معشوق]] بود و بعد از آن کتابهای [[جدال تاریخی عقل و عشق]]، [[چشمه‌ی بقا]] و [[صدای سخن عشق]] که تا کنون کسی بیشتر و بهتر از آن کاری را که در عرفان باشد ارائه نداده است.
از استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از دیرباز تا کنون مجموعه‌های دیگر از شعر و ادب نوشته و منتشر شده است، در قالب مثنوی کتاب [[خم گلرنگ]] در سال 1373 به انتشار رسیده است و در این سالهای اخیر نیز کتابهایی صرفاً در قالب رباعی با نامهای [[میر بهار]]، [[نقطه‌ی آغاز]]، [[شهر بهشت]]، [[رباعی ایّام، ایّام رباعی]]، [[تازیانه‌های رباعی]]، [[دنیای شما]] و اینک نرد عشق که اختصاصاً به معنا و مفهوم عشق پرداخته است و کم و کیف آن را در ان قالب دنبال می‌کند. و این نیز مسلّم است که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در پژوهش عشق لا اقل در این سده بیشترین سهم را با آثار عرفانی ـ فلسفی خود داشته است، چنانکه نخستین کتابی که بعد از انقلاب به طور مستقل و پژوهشی در خصوص عشق به انتشار رسید کتاب ارزنده‌ی [[عشق، عاشق، معشوق]] بود و بعد از آن کتابهای [[جدال تاریخی عقل و عشق]]، [[چشمه‌ی بقا]] و [[صدای سخن عشق]] که تا کنون کسی بیشتر و بهتر از آن کاری را که در عرفان باشد ارائه نداده است.


آغاز مقدّمه‌ی این اثر با این رباعی آغاز و ترسیم شده است: {{شعر}}
آغاز مقدّمه‌ی این اثر با این رباعی آغاز و ترسیم شده است:  
 
{{شعر}}
{{ب|''در نرد وجود تاس من جفت نبود؟''|2=''در دایره آنچنان که می‌گفت نبود''}}
{{ب|''در نرد وجود تاس من جفت نبود؟''|2=''در دایره آنچنان که می‌گفت نبود''}}
{{ب|''در ششدر عشق هر کسی می‌بازد''|2='' این رشته بدان گونه که می‌سفت نبود''<ref>مقدمه، ص 5</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''در ششدر عشق هر کسی می‌بازد''|2='' این رشته بدان گونه که می‌سفت نبود''<ref>مقدمه، ص 5</ref>}}{{پایان شعر}}
خط ۳۵: خط ۳۷:
کتاب نرد عشق اثری است شعری در 162 صفحه که حاوی 300 رباعی در باره‌ی عشق و عاشق و معشوق است و به بیان کم و کیف آن در قالب رباعی می‌پردازد. امّا این اثر مقدّمه‌ای دارد که در آن عشق به خوبی و به کمال توصیف شده است و خواننده با خواندن این مقدّمه به خوبی می‌یابد که مراد از عشق چه چیزی است. طبیعتاً این استاد عرفان پژوه آنچه که در این مجموعه بیان کرده با نگرشی عرفانی توأم است و برای کسانی که در راه عرفان و طریقت گام می‌زنند و یا با ادب و ادبیات صوفیانه میانه‌ای خوش دارند این اثر نیز ادامه‌ای مطلوب از آن در قرن 14 محسوب می‌شود.
کتاب نرد عشق اثری است شعری در 162 صفحه که حاوی 300 رباعی در باره‌ی عشق و عاشق و معشوق است و به بیان کم و کیف آن در قالب رباعی می‌پردازد. امّا این اثر مقدّمه‌ای دارد که در آن عشق به خوبی و به کمال توصیف شده است و خواننده با خواندن این مقدّمه به خوبی می‌یابد که مراد از عشق چه چیزی است. طبیعتاً این استاد عرفان پژوه آنچه که در این مجموعه بیان کرده با نگرشی عرفانی توأم است و برای کسانی که در راه عرفان و طریقت گام می‌زنند و یا با ادب و ادبیات صوفیانه میانه‌ای خوش دارند این اثر نیز ادامه‌ای مطلوب از آن در قرن 14 محسوب می‌شود.


کتاب دارای مقدّمه‌ای هشت صفحه‌ای است که در این هشت صفحه با دیدگاه نویسنده آشنا می‌شویم که عشق را چگونه می‌بیند و نظر خاص وی در خصوص عشق چیست و عاشق را چگونه تعریف می‌نماید. خواننده در این اثر سرگردان نیست که تضادی در هویّت و ماهیت عشق دیده شود، زیرا در راستای عارفان دیرینه با همان بینش به عشق پرداخته شده است و در واقع مراد نویسنده چنانکه از مقدّمه و متن بر می‌آید عشق حقیقی و حقیقت عشق را منظور داشته است و این نیز چیزی است که هر مشتاق ادب و عرفان آن را جستجو می‌کند. در این کتاب که در بردارنده‌ی 300 رباعی است به تریب شماره می‌توان آن را دنبال کرد که از عدد 1 آغاز و به ترتیب و مسلسل وار تا شماره 300 ادامه می‌یابد. نخستین رباعی آن چنین است: {{شعر}}
کتاب دارای مقدّمه‌ای هشت صفحه‌ای است که در این هشت صفحه با دیدگاه نویسنده آشنا می‌شویم که عشق را چگونه می‌بیند و نظر خاص وی در خصوص عشق چیست و عاشق را چگونه تعریف می‌نماید. خواننده در این اثر سرگردان نیست که تضادی در هویّت و ماهیت عشق دیده شود، زیرا در راستای عارفان دیرینه با همان بینش به عشق پرداخته شده است و در واقع مراد نویسنده چنانکه از مقدّمه و متن بر می‌آید عشق حقیقی و حقیقت عشق را منظور داشته است و این نیز چیزی است که هر مشتاق ادب و عرفان آن را جستجو می‌کند. در این کتاب که در بردارنده‌ی 300 رباعی است به تریب شماره می‌توان آن را دنبال کرد که از عدد 1 آغاز و به ترتیب و مسلسل‌وار تا شماره 300 ادامه می‌یابد. نخستین رباعی آن چنین است:  
 
{{شعر}}
{{ب|''نقّاش ازل صورت خود نقش نمود''|2=''از صورت خود در دل ما عشق فزود''}}
{{ب|''نقّاش ازل صورت خود نقش نمود''|2=''از صورت خود در دل ما عشق فزود''}}
{{ب|''با آنکه همه عاشق آن روی شدند''|2=''آن روی از او بود و از او روی نبود''<ref>متن، ص 13</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''با آنکه همه عاشق آن روی شدند''|2=''آن روی از او بود و از او روی نبود''<ref>متن، ص 13</ref>}}
آخرین رباعی این مجموعه نیز چنین است: {{شعر}}
{{پایان شعر}}
آخرین رباعی این مجموعه نیز چنین است:  
{{شعر}}
{{ب|''در نرد وجود تاس من جفت نبود؟''|2=''در دایره آنچنان که می‌گفت نبود''}}
{{ب|''در نرد وجود تاس من جفت نبود؟''|2=''در دایره آنچنان که می‌گفت نبود''}}
{{ب|''در ششدر عشق هر کسی می‌بازد''|2='' این رشته بدان گونه که می‌سفت نبود''<ref>متن، ص 162</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''در ششدر عشق هر کسی می‌بازد''|2='' این رشته بدان گونه که می‌سفت نبود''<ref>متن، ص 162</ref>}}
{{پایان شعر}}




== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==


کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم می‌زند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن می‌گوید و حالات عاشقان را باز می‌نماید. در مقدّمه می‌گوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازه‌ی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام نقطـه را بی عشـق می‌توان دید. به هر جا که بنگری نشان حکمت و عشق را می‌توانی نظاره گر باشی، تجلّیِ صفات جلال و جمال را در هر چیزی، از ذرّه تا کهکشـان می‌توان دید. به زعم هاتف اصفهانی: {{شعر}}
کتاب نرد عشق اثری است عرفانی در قالب شعر و رباعی که در این اشعار ماهیت و مفهوم عشق را رقم می‌زند و در راستای عارفان شوریده از حقیقت عشق سخن می‌گوید و حالات عاشقان را باز می‌نماید. در مقدّمه می‌گوید: دفترهای خردمندان و حکیمان و عارفان با گوهر بی بدیل عشق و معرفت مزیّن شده است. این تزیین نیز اقتباسی ارزنده از عالم هستی است که شیرازه‌ی آن با عشق و معرفت و حکمت ساخته و پرداخته شده است. کجای عالم را بی حکمت و کدام نقطه را بی عشق می‌توان دید. به هر جا که بنگری نشان حکمت و عشق را می‌توانی نظاره گر باشی، تجلّیِ صفات جلال و جمال را در هر چیزی، از ذرّه تا کهکشان می‌توان دید. به زعم [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف اصفهانی]]:  
{{ب| چشم دل باز کن که جان بینی ''|2='' آنچه نا دیدنی است آن بینی ''<ref>مقدّمه، ص 6</ref>}}{{پایان شعر}}
 
{{شعر}}
{{ب| چشم دل باز کن که جان بینی ''|2='' آنچه نا دیدنی است آن بینی ''<ref>مقدّمه، ص 6</ref>}}
{{پایان شعر}}


نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>.
نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>.


نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانـی را بـه تمـام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>.
نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانی را به تمام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>.


به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:
به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''سرمایه‌ی این آدم خاکی عشق است''|2=''بنیاد طریقِ نیکنامی‌عشق است''}}
{{ب|''سرمایه‌ی این آدم خاکی عشق است''|2=''بنیاد طریقِ نیکنامی‌عشق است''}}
{{ب|''بی جوهر عشق، آدمی‌هست بلیس''|2=''در نزد خرد، هست تمامی‌عشق است''<ref>متن، رباعی شماره 7</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''بی جوهر عشق، آدمی‌هست بلیس''|2=''در نزد خرد، هست تمامی‌عشق است''<ref>متن، رباعی شماره 7</ref>}}
در رباعی دیگر عالم را به تمامی‌عشق و خوب و لطیف می‌بیند و در تعریضی بیان می‌کند هر که عاقل آن است که در عالم عشق حضور یابد و اگر کسی در عشق غور نکند و با عشق همراه و همزیست نباد گویی که سنگ و چوب است، هر چند که در دیدگاهی دیگر به شعور ذرّات و موجودات به طور کلّی وقوف می‌دهد، لذا می‌گوید: {{شعر}}
{{پایان شعر}}
در رباعی دیگر عالم را به تمامی‌عشق و خوب و لطیف می‌بیند و در تعریضی بیان می‌کند هر که عاقل آن است که در عالم عشق حضور یابد و اگر کسی در عشق غور نکند و با عشق همراه و همزیست نباد گویی که سنگ و چوب است، هر چند که در دیدگاهی دیگر به شعور ذرّات و موجودات به طور کلّی وقوف می‌دهد، لذا می‌گوید:  
{{شعر}}
{{ب|''در عالم عشق هر چه بینی خوب است''|2=''زیبا و خوش و مرتّب و مطلوب است''}}
{{ب|''در عالم عشق هر چه بینی خوب است''|2=''زیبا و خوش و مرتّب و مطلوب است''}}
{{ب|''عاقل نه کسی که خارج از این ورطه است''|2=''هر کُاو که نه عاشق است حجر یا چوب است''<ref>متن، رباعی شماره 8</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''عاقل نه کسی که خارج از این ورطه است''|2=''هر کُاو که نه عاشق است حجر یا چوب است''<ref>متن، رباعی شماره 8</ref>}}
نویسنده در پی عشقی است که از معرفت توحید برخاسته باشد و لذا معرفت را همان گونه به توحید گره می‌زند که عشق را، معرفت به خدا و عشق به خدا و هر دو در ساحت توحید و یگانگی، این که او احد است و واحد، در عشق نیز غیر از او را نظر کردن و غیر از او را طلب نمودن ناراستی و عین شرک است. از این رو می‌گوید: {{شعر}}
{{پایان شعر}}
نویسنده در پی عشقی است که از معرفت توحید برخاسته باشد و لذا معرفت را همان گونه به توحید گره می‌زند که عشق را، معرفت به خدا و عشق به خدا و هر دو در ساحت توحید و یگانگی، این که او احد است و واحد، در عشق نیز غیر از او را نظر کردن و غیر از او را طلب نمودن ناراستی و عین شرک است. از این رو می‌گوید:  
{{شعر}}
{{ب|''توحید برون شدن ز هر نوع هوس است''|2=''آن را که هوس بود نامرد کس است''}}
{{ب|''توحید برون شدن ز هر نوع هوس است''|2=''آن را که هوس بود نامرد کس است''}}
{{ب|''عشقی که در آن توجّه غیر بود''|2=''آلوده و آمیخته‌ی خار و خس است''<ref>متن، رباعی شماره 19</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''عشقی که در آن توجّه غیر بود''|2=''آلوده و آمیخته‌ی خار و خس است''<ref>متن، رباعی شماره 19</ref>}}
غرقه شده به عشق جز عشق را بر نمی‌تابد و جز معشوق را نمی‌خواهد، هر چند عاشقی رنج بردن است و در درد غوطه خوردن، با این حال این درد را به هزار درمان نمی‌دهد و هرگز به دنبال درمان و عبور از رنج نیز نیست، چنانکه در یک رباعی می‌گوید: {{شعر}}
{{پایان شعر}}
غرقه شده به عشق جز عشق را بر نمی‌تابد و جز معشوق را نمی‌خواهد، هر چند عاشقی رنج بردن است و در درد غوطه خوردن، با این حال این درد را به هزار درمان نمی‌دهد و هرگز به دنبال درمان و عبور از رنج نیز نیست، چنانکه در یک رباعی می‌گوید:  
{{شعر}}
{{ب|''در عشق خیال بهره و سود مکن''|2=''واندر تبِ او خیال بهبود مکن''}}
{{ب|''در عشق خیال بهره و سود مکن''|2=''واندر تبِ او خیال بهبود مکن''}}
{{ب|''از خویش برون آ که به معشوق رسی''|2=''فکری ز من و ز هستی و بود مکن''<ref>متن، رباعی شماره 35</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''از خویش برون آ که به معشوق رسی''|2=''فکری ز من و ز هستی و بود مکن''<ref>متن، رباعی شماره 35</ref>}}
در این رباعی نیز می‌توان پیوند عشق و عرفان؛ و عشق و توحید را در یافت که در نظر استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] خاصیّت عشق توحّد و یگانگی است و هرگز شرک و دوئی را برنمی‌تابد: {{شعر}}
{{پایان شعر}}
در این رباعی نیز می‌توان پیوند عشق و عرفان؛ و عشق و توحید را در یافت که در نظر استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] خاصیّت عشق توحّد و یگانگی است و هرگز شرک و دوئی را برنمی‌تابد:  
{{شعر}}
{{ب|''ذرّات وجود جمله سرگردانند''|2=''چون عاشق زار هر طرف می‌رانند''}}
{{ب|''ذرّات وجود جمله سرگردانند''|2=''چون عاشق زار هر طرف می‌رانند''}}
{{ب|''از عشق خدای خالق بی همتا''|2=''اوراد خدا خدا خدا می‌خوانند''<ref>متن، رباعی شماره 167</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''از عشق خدای خالق بی همتا''|2=''اوراد خدا خدا خدا می‌خوانند''<ref>متن، رباعی شماره 167</ref>}}
 
{{پایان شعر}}


==ویژگیها==
==ویژگیها==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش