۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ زمزم یاد : اشعار مسابقه بزرگ شعر حج را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به زمزم یاد؛ اشعار مسابقه بزرگ شعر حج منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
'''زمزم ياد: اشعار مسابقه بزرگ شعر حج'''، اثر مركز تحقيقات حج است كه در آن، مجموعهاى از اشعار شاعران سراسر كشور درباره حج گردآورى شده است. | |||
در اين مجموعه هنرى، افزون بر آموزش مناسك حج، ولايت و محبت پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت پاكش(ع) با زبان لطيف شاعرانه مطرح شده و ياد خدا و ياد اولياى او زنده شده است. | در اين مجموعه هنرى، افزون بر آموزش مناسك حج، ولايت و محبت پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت پاكش(ع) با زبان لطيف شاعرانه مطرح شده و ياد خدا و ياد اولياى او زنده شده است. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | ||
#در مقدمه ناشر (معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى) چنين آمده است: «... انبوهى عظيم از سرودههاى شاعران فارسى، بر محور خدا و دين و كعبه و قبله و مدايح نبوى و فضايل اهلبيت و مفاهيم اخلاقى و ارزشهاى اسلامى شكل گرفته و پديد آمده است... آيين توحيدى و مراسم ابراهيمى حج و دلربايى كعبه و شكوه و قداست آن و حرمتِ حرمين شريفين، همواره براى شاعران، شوقانگيز و انگيزهساز بوده است... | |||
#:«زمزم ياد»، مجموعه اشعار واصله به دبيرخانه «مسابقه بزرگ و سراسرى شعر حج» است كه در سال 1382ش، از سوى معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى برگزار شد، تعدادى از اين اشعار امتياز لازم را به دست آورده و برخى نيز مورد تشويق و تقدير قرار گرفت... <ref>مقدمه كتاب، ص11-12</ref>. | |||
«زمزم ياد»، مجموعه اشعار واصله به دبيرخانه «مسابقه بزرگ و سراسرى شعر حج» است كه در سال 1382ش، از سوى معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى برگزار شد، تعدادى از اين اشعار امتياز لازم را به دست آورده و برخى نيز مورد تشويق و تقدير قرار گرفت... <ref>مقدمه كتاب، ص11-12</ref>. | #در بيانيه هيئت داوران مسابقه سراسرى شعر حج (دكتر قيصر امينپور، مهندس محمدرضا عبدالملكيان و ساعد باقرى)، نتايج نهايى مسابقه سراسرى شعر حج اعلام شده و اشعار تعداد دوازده تن از شاعران شايسته تقدير شمرده شده و... | ||
#:و در رده پيشكسوتان و نامآشنايان: | |||
#:الف)- رتبه يكم: مشتركاً آقاى سهيل محمودى از تهران براى غزل «زمزم ياد» و آقاى حسين اسرافيلى از تهران براى غزل «بقيع غريب»، هر دو نفر برنده سفر حج تمتع؛ | |||
#:ب)- رتبه دوم: آقاى افشين علاء از تهران، براى غزل «مهر بقيع»، برنده سفر عمره مفرده؛ | |||
و در رده پيشكسوتان و نامآشنايان: | #:ج)- رتبه سوم: آقاى جعفر رسولزاده (آشفته)، از اصفهان براى غزل «بقيع»، برنده چهار سكه تمام بهار آزادى <ref>ر.ك: همان، ص15-18</ref>. | ||
#غزل آقاى حسين اسرافيلى تحت عنوان بقيعِ غريب:<ref>ر.ك: همان، ص19</ref>{{شعر}} | |||
الف)- رتبه يكم: مشتركاً آقاى سهيل محمودى از تهران براى غزل «زمزم ياد» و آقاى حسين اسرافيلى از تهران براى غزل «بقيع غريب»، هر دو نفر برنده سفر حج تمتع؛ | #:{{ب|''مىگرددم دو ديده پريشان و جان، غريب''|2=''در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب''}} | ||
#:{{ب|''يا رب بقيع، قطعهاى از آسمان توست''|2=''پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب''}} | |||
ب)- رتبه دوم: آقاى افشين علاء از تهران، براى غزل «مهر بقيع»، برنده سفر عمره مفرده؛ | #:{{ب|''آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش''|2=''خفته است در كنار حَرَم، بىنشان، غريب''}} | ||
#:{{ب|''اين خاك، ميزبان پريشان كربلاست''|2=''مانده است در حضور تو، اى آسمان، غريب''}} | |||
ج)- رتبه سوم: آقاى جعفر رسولزاده (آشفته)، از اصفهان براى غزل «بقيع»، برنده چهار سكه تمام بهار آزادى <ref>ر.ك: همان، ص15-18</ref>. | #:{{ب|''اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است''|2=''تنها ميان گردش چشم جهان، غريب''}} | ||
#:{{ب|''در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع)''|2=''همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب''}} | |||
#:{{ب|''اينسوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست''|2=''و آنسو، نگاه غمزده زائران، غريب''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|''اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال''|2=''اينسان فتادهاند در اين خاكدان، غريب''}} | ||
{{ب|''مىگرددم دو ديده پريشان و جان، غريب''|2=''در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب''}} | #:{{ب|''اشك است اينكه مىچكد از آستين ابر''|2=''مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب''}} | ||
{{ب|''يا رب بقيع، قطعهاى از آسمان توست''|2=''پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب''}} | #:{{ب|''مىگردد آسمان، به طوافى هميشگى''|2=''بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب''}} | ||
{{ب|''آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش''|2=''خفته است در كنار حَرَم، بىنشان، غريب''}} | #:{{ب|''يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف''|2=''مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب''}} | ||
{{ب|''اين خاك، ميزبان پريشان كربلاست''|2=''مانده است در حضور تو، اى آسمان، غريب''}} | #:{{ب|''يا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقيع''|2=''سر را نهم به خاك و بگريم بر آن غريب''}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است''|2=''تنها ميان گردش چشم جهان، غريب''}} | #غزل آقاى سهيل محمودى تحت عنوان «زمزم ياد»:<ref>همان، ص20</ref>.{{شعر}} | ||
{{ب|''در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع)''|2=''همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب''}} | #:{{ب|''نام تو، پژواك عمرى نعرههاى بىامانم بود''|2=''كام تو، كاملترين يك روزِ عمرِ بىنشانم بود''}} | ||
{{ب|''اينسوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست''|2=''و آنسو، نگاه غمزده زائران، غريب''}} | #:{{ب|''من خودم را مثل موجى در كنارِ ساحلت ديدم''|2=''آن زمان كه خسته از توفان و دريا جسم و جانم بود''}} | ||
{{ب|''اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال''|2=''اينسان فتادهاند در اين خاكدان، غريب''}} | #:{{ب|''دستهايم را گرفتى دورِ خود گرداندى و انگار''|2=''گردبادى بودم و هوهوىِ نامت بر زبانم بود''}} | ||
{{ب|''اشك است اينكه مىچكد از آستين ابر''|2=''مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب''}} | #:{{ب|''با تو يك شب قلوهسنگ و سنگريزه جمع مىكردم''|2=''كودكى و شيطنت بود و صفاى دوستانم بود''}} | ||
{{ب|''مىگردد آسمان، به طوافى هميشگى''|2=''بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب''}} | #:{{ب|''ناگهان ديدم كه نيلوفر شدم، گردِ تو پيچيدم''|2=''شانههاى تا هميشه مهربانت، آسمانم بود''}} | ||
{{ب|''يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف''|2=''مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب''}} | #:{{ب|''زمزم ياد تو در چشمانِ من سر رفت و مىديدم''|2=''هفت درياى جهان، در يك زمان همداستانم بود''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''يا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقيع''|2=''سر را نهم به خاك و بگريم بر آن غريب''} | #غزل آقاى جعفر رسولزاده (آشفته) تحت عنوان «بقيع»:<ref>همان، ص29</ref>.{{شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|''غربتآباد ديار آشنايىها، بقيع''|2=''همدم ديرينه غمهاى ناپيدا، بقيع''}} | ||
#:{{ب|''در تو حتى لحظهها هم بىقرارى مىكنند''|2=''اى تمام واژههاى اشك را معنى بقيع''}} | |||
#:{{ب|''در تو، خون ديدهها دريا شد و صاحبدلان''|2=''جرعهجرعه عشق نوشيدند از اين دريا بقيع''}} | |||
#:{{ب|''سنگفرش كوچههايت داغهاى سينهسوز''|2=''شمع فانوس نگاهت چشم خونپالا بقيع''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|''تو بلور روشنايىهاى شهر يثربى''|2=''چون نگينى مانده در انگشتر بطحا بقيع''}} | ||
{{ب|''نام تو، پژواك عمرى نعرههاى بىامانم بود''|2=''كام تو، كاملترين يك روزِ عمرِ بىنشانم بود''}} | #:{{ب|''همصدا با قرنها مظلومى آل رسول''|2=''حنجرى كو؟ تا در اين غربت كند آوا بقيع''}} | ||
{{ب|''من خودم را مثل موجى در كنارِ ساحلت ديدم''|2=''آن زمان كه خسته از توفان و دريا جسم و جانم بود''}} | #:{{ب|''وسعت تنهايىات دلهاى ما را مىبرد''|2=''تا خدا تا عشق تا تنهايى مولا بقيع''}} | ||
{{ب|''دستهايم را گرفتى دورِ خود گرداندى و انگار''|2=''گردبادى بودم و هوهوىِ نامت بر زبانم بود''}} | #:{{ب|''قصه مظلومىاش را با تو گفت آن شب كه داشت''|2=''در گلو، بُغضِ غريب ماتم زهرا بقيع''}} | ||
{{ب|''با تو يك شب قلوهسنگ و سنگريزه جمع مىكردم''|2=''كودكى و شيطنت بود و صفاى دوستانم بود''}} | #:{{ب|''در هجوم تيرگىها، در شب سرد سكوت''|2=''حسرتى مىبُرد خورشيد جهانآرا بقيع''}} | ||
{{ب|''ناگهان ديدم كه نيلوفر شدم، گردِ تو پيچيدم''|2=''شانههاى تا هميشه مهربانت، آسمانم بود''}} | #:{{ب|''اى مزار هرچه خورشيد از ديار روشنى''|2=''اى شكوه نور در آئينه غبرا بقيع''}} | ||
{{ب|''زمزم ياد تو در چشمانِ من سر رفت و مىديدم''|2=''هفت درياى جهان، در يك زمان همداستانم بود''}} | #:{{ب|''كاش چشمى بود و اشكى، اشتياق مويهاى''|2=''با تو مىمانديم تا موعود تا فردا بقيع''}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|''اى بهشت آرزو، گمكرده دلهاى پاك''|2=''اى زيارتگاه يك عالم دل شيدا بقيع''}} | ||
#:{{ب|''سيل اشك عاشقان بگذار تا دريا شود''|2=''چشمهاى از چشم جان بىدلان بگشا بقيع''}} | |||
#:{{ب|''دارم اميد آنكه در محشر پناهم مىدهد''|2=''سايه ديوار اين «آشفته»حالىها بقيع''}}{{پایان شعر}} | |||
#:شعر آقاى هادى سلطانى شيرازى تحت عنوان «احرام عشق»:<ref>همان، ص95</ref>.{{شعر}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|''اى مروه و صفاى دلم روى و موى تو''|2=''زمزم مدام تشنه جام سبوى تو''}} | ||
{{ب|''غربتآباد ديار آشنايىها، بقيع''|2=''همدم ديرينه غمهاى ناپيدا، بقيع''}} | #:{{ب|''خال لبت چو ركن حَجَر مبدأ و ختام''|2=''باشد طواف دل ز ازل گِردِ روى تو''}} | ||
{{ب|''در تو حتى لحظهها هم بىقرارى مىكنند''|2=''اى تمام واژههاى اشك را معنى بقيع''}} | #:{{ب|''روى مطاف و كعبه و سعى و صفا تويى''|2=''جان مىرسد به معرفت از گفتگوى تو''}} | ||
{{ب|''در تو، خون ديدهها دريا شد و صاحبدلان''|2=''جرعهجرعه عشق نوشيدند از اين دريا بقيع''}} | #:{{ب|''هر عارفى كه جامه احرام عشق بست''|2=''دائم به دور خانه كند جستجوى تو''}} | ||
{{ب|''سنگفرش كوچههايت داغهاى سينهسوز''|2=''شمع فانوس نگاهت چشم خونپالا بقيع''}} | #:{{ب|''آن كس كه راهى عرفات وجود توست''|2=''بايد كه خويش ذبح كند پيش روى تو''}} | ||
{{ب|''تو بلور روشنايىهاى شهر يثربى''|2=''چون نگينى مانده در انگشتر بطحا بقيع''}} | #:{{ب|''آنگه رسد به مشعر جانان و بگذرد''|2=''و اندر مناى عشق زند بر عدوى تو''}} | ||
{{ب|''همصدا با قرنها مظلومى آل رسول''|2=''حنجرى كو؟ تا در اين غربت كند آوا بقيع''}} | #:{{ب|''منت خداى را كه ز يُمن عطاى او''|2=''باشد نواى من همه در هاى و هوى تو''}} | ||
{{ب|''وسعت تنهايىات دلهاى ما را مىبرد''|2=''تا خدا تا عشق تا تنهايى مولا بقيع''}} | #:{{ب|''هادى مقيم شو تو در اين كوى كز وفا''|2=''آن گلعذار در بگشايد به روى تو''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''قصه مظلومىاش را با تو گفت آن شب كه داشت''|2=''در گلو، بُغضِ غريب ماتم زهرا بقيع''}} | #:شعر آقاى جواد محدثى تحت عنوان «خسى در ميقات»: | ||
{{ب|''در هجوم تيرگىها، در شب سرد سكوت''|2=''حسرتى مىبُرد خورشيد جهانآرا بقيع''}} | |||
{{ب|''اى مزار هرچه خورشيد از ديار روشنى''|2=''اى شكوه نور در آئينه غبرا بقيع''}} | |||
{{ب|''كاش چشمى بود و اشكى، اشتياق مويهاى''|2=''با تو مىمانديم تا موعود تا فردا بقيع''}} | |||
{{ب|''اى بهشت آرزو، گمكرده دلهاى پاك''|2=''اى زيارتگاه يك عالم دل شيدا بقيع''}} | |||
{{ب|''سيل اشك عاشقان بگذار تا دريا شود''|2=''چشمهاى از چشم جان بىدلان بگشا بقيع''}} | |||
{{ب|''دارم اميد آنكه در محشر پناهم مىدهد''|2=''سايه ديوار اين «آشفته»حالىها بقيع''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''اى مروه و صفاى دلم روى و موى تو''|2=''زمزم مدام تشنه جام سبوى تو''}} | |||
{{ب|''خال لبت چو ركن حَجَر مبدأ و ختام''|2=''باشد طواف دل ز ازل گِردِ روى تو''}} | |||
{{ب|''روى مطاف و كعبه و سعى و صفا تويى''|2=''جان مىرسد به معرفت از گفتگوى تو''}} | |||
{{ب|''هر عارفى كه جامه احرام عشق بست''|2=''دائم به دور خانه كند جستجوى تو''}} | |||
{{ب|''آن كس كه راهى عرفات وجود توست''|2=''بايد كه خويش ذبح كند پيش روى تو''}} | |||
{{ب|''آنگه رسد به مشعر جانان و بگذرد''|2=''و اندر مناى عشق زند بر عدوى تو''}} | |||
{{ب|''منت خداى را كه ز يُمن عطاى او''|2=''باشد نواى من همه در هاى و هوى تو''}} | |||
{{ب|''هادى مقيم شو تو در اين كوى كز وفا''|2=''آن گلعذار در بگشايد به روى تو''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
من از اين شهرِ اميد؛ | من از اين شهرِ اميد؛ |
ویرایش