پرش به محتوا

شهید اول، محمد بن مکی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
پدرش، جمال‌الدين نيز از دانشمندان بزرگ زمان خود بوده است. اجداد و فرزندان شهید اول همگی اهل فضل و علم و از دانشمندان عصر خویش بودند.
پدرش، جمال‌الدين نيز از دانشمندان بزرگ زمان خود بوده است. اجداد و فرزندان شهید اول همگی اهل فضل و علم و از دانشمندان عصر خویش بودند.


==کسب علم و دانش==
==تحصیلات==


ايشان، دوران كودكى را در زادگاهش سپرى نمود و در اين ايام از محضر پدر استفاده‌هاى علمی‌برد و مقدمات علوم دينى و فقه را آموخت. هم‌چنين رياضى را نيز نزد عموى پدرش، شيخ اسدالدين جزينى فراگرفت.
ايشان، دوران كودكى را در زادگاهش سپرى نمود و در اين ايام از محضر پدر استفاده‌هاى علمی‌برد و مقدمات علوم دينى و فقه را آموخت. هم‌چنين رياضى را نيز نزد عموى پدرش، شيخ اسدالدين جزينى فراگرفت.
خط ۷۰: خط ۷۰:
هم‌چنين ايشان براى كسب علم از ديگر بزرگان و دانشمندان، به ديگر مناطق كشورهاى اسلامى سفر كرد، از جمله به كربلا، نجف، بغداد، كوفه، مصر، سوريه، فلسطين و حجاز.
هم‌چنين ايشان براى كسب علم از ديگر بزرگان و دانشمندان، به ديگر مناطق كشورهاى اسلامى سفر كرد، از جمله به كربلا، نجف، بغداد، كوفه، مصر، سوريه، فلسطين و حجاز.


==اساتيد==
===اساتيد===
{{ستون-شروع|2}}
{{ستون-شروع|2}}
   
   
خط ۹۳: خط ۹۳:
#شيخ شمس‌الدين، محمد، مشهور به ابن عبدالعال كركى عاملى؛
#شيخ شمس‌الدين، محمد، مشهور به ابن عبدالعال كركى عاملى؛
#شيخ زين‌الدين، على بن خازن حائرى، صاحب المهذب و الموجز و سه فرزند گرامى خود شهيد اول به نام‌هاى #:ابوطالب، ابوالقاسم و جمال‌الدين.
#شيخ زين‌الدين، على بن خازن حائرى، صاحب المهذب و الموجز و سه فرزند گرامى خود شهيد اول به نام‌هاى #:ابوطالب، ابوالقاسم و جمال‌الدين.
==شهادت==
زمانى كه حكومت دمشق به سلسله جراكسه رسيد و در اختيار فردى به نام «بيدمر» افتاد، ايشان نيز مورد حسد قرار گرفت و عده‌اى از بى‌دينان به اتهامات واهى و ساختگى او را به زندان انداختند؛ به اين بهانه كه مدعى شدند شهيد اول از اسلام برگشته است و با نهضت سربه‌داران در ايران ارتباط دارد و نامه‌اى براى حاكم دمشق ارسال كرده و خواستار محاكمه وى شدند.
اين حيله افراد بى‌دين، كارساز شد و ايشان به زندان افكنده شد و حتى نامه‌هاى اين فقيه سترگ به حاكم كارگر نيفتاد. از جمله نامه‌هاى ايشان عبارت است از:
«به جانم قسم! هيچ‌گاه جنايتى را مرتكب نشده‌ام و كسى كه ظلم و جنايتى را مرتكب نشده است، چرا عذرخواهى كند. شما نبايد به گفتار سخن‌چينان كه از دروغ و دشمنى[كه به دروغ و از سر دشمنى] گفته شده است، گوش دهيد... خدا را، خدا را گواه مى‌گيرم كه من از اين اتهامات به دور هستم. عقيده خالص من، دوستى و محبت پيامبر(ص) و عشق ورزيدن به كسانى است كه پيامبر(ص) را دوست دارند و دوست‌دار صحابه... پيامبر(ص) مى‌باشم».
سرانجام، محاكمه اين فقيه باايمان با حضور شاه و ابن جماعة قاضى القضاة دمشق و ديگر قضات دربارى برگزار شد و سخنان شهيد در جلسه محاكمه هم اثرى نبخشيد و حكم از پيش تعيين شده قاضى چنين اعلام شد: «من ريختن خون او را واجب مى دانم!».
اين شهيد سرافراز، سرانجام در روز پنج‌شنبه، نهم جمادى‌الاول سال 786ق، در سن 52 سالگى، پس از محاكمه و صدور حكم قتل وى توسط قضات دربارى، در قلعه دمشقِ شام، به شهادت رسيد. پس از شهادت، بدن مقدسش را به دار زدند، سپس سنگ‌سار كردند و آن‌گاه جسم بى‌جانش را سوزاندند تا آثارى از او باقى نماند؛ به همين خاطر است كه مرقدى براى اين فقيه بزرگ نمى‌شناسیم تا بر سر مزارش عاشقانه تبرک جوييم.


==آثار==
==آثار==
خط ۱۲۱: خط ۱۳۳:


از جمله مهم‌ترين آثار ايشان، مى‌توان از «اللمعة الدمشقية» نام برد كه جزء كتاب‌هاى درسى حوزه علميه مى‌باشد و به گفته [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]]، اين كتاب را هنگامى كه در قلعه شام محبوس بوده، در مدت هفت روز تأليف كرده است، در حالى كه از منابع فقهى غير از كتاب «[[المختصر النافع في فقه الإمامية|مختصر النافع]]» محقق اول، كتاب ديگرى در دست نداشته است.
از جمله مهم‌ترين آثار ايشان، مى‌توان از «اللمعة الدمشقية» نام برد كه جزء كتاب‌هاى درسى حوزه علميه مى‌باشد و به گفته [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]]، اين كتاب را هنگامى كه در قلعه شام محبوس بوده، در مدت هفت روز تأليف كرده است، در حالى كه از منابع فقهى غير از كتاب «[[المختصر النافع في فقه الإمامية|مختصر النافع]]» محقق اول، كتاب ديگرى در دست نداشته است.
==شهادت==
زمانى كه حكومت دمشق به سلسله جراكسه رسيد و در اختيار فردى به نام «بيدمر» افتاد، ايشان نيز مورد حسد قرار گرفت و عده‌اى از بى‌دينان به اتهامات واهى و ساختگى او را به زندان انداختند؛ به اين بهانه كه مدعى شدند شهيد اول از اسلام برگشته است و با نهضت سربه‌داران در ايران ارتباط دارد و نامه‌اى براى حاكم دمشق ارسال كرده و خواستار محاكمه وى شدند.
اين حيله افراد بى‌دين، كارساز شد و ايشان به زندان افكنده شد و حتى نامه‌هاى اين فقيه سترگ به حاكم كارگر نيفتاد. از جمله نامه‌هاى ايشان عبارت است از:
«به جانم قسم! هيچ‌گاه جنايتى را مرتكب نشده‌ام و كسى كه ظلم و جنايتى را مرتكب نشده است، چرا عذرخواهى كند. شما نبايد به گفتار سخن‌چينان كه از دروغ و دشمنى[كه به دروغ و از سر دشمنى] گفته شده است، گوش دهيد... خدا را، خدا را گواه مى‌گيرم كه من از اين اتهامات به دور هستم. عقيده خالص من، دوستى و محبت پيامبر(ص) و عشق ورزيدن به كسانى است كه پيامبر(ص) را دوست دارند و دوست‌دار صحابه... پيامبر(ص) مى‌باشم».
سرانجام، محاكمه اين فقيه باايمان با حضور شاه و ابن جماعة قاضى القضاة دمشق و ديگر قضات دربارى برگزار شد و سخنان شهيد در جلسه محاكمه هم اثرى نبخشيد و حكم از پيش تعيين شده قاضى چنين اعلام شد: «من ريختن خون او را واجب مى دانم!».
اين شهيد سرافراز، سرانجام در روز پنج‌شنبه، نهم جمادى‌الاول سال 786ق، در سن 52 سالگى، پس از محاكمه و صدور حكم قتل وى توسط قضات دربارى، در قلعه دمشقِ شام، به شهادت رسيد. پس از شهادت، بدن مقدسش را به دار زدند، سپس سنگ‌سار كردند و آن‌گاه جسم بى‌جانش را سوزاندند تا آثارى از او باقى نماند؛ به همين خاطر است كه مرقدى براى اين فقيه بزرگ نمى‌شناسیم تا بر سر مزارش عاشقانه تبرک جوييم.


==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش