پرش به محتوا

رسائل فلسفی فارابی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی‎‎آ' به 'ی‌آ'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها == ' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎‎آ' به 'ی‌آ')
خط ۴۱: خط ۴۱:
اولین رساله این مجموعه، «ظـهور الفلسفة» است. آنچه از این رساله بازمانده، از طریق کتاب «عيون الأنـباء» [[ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم|ابـن ابـی‌الاصیبعه]] نقل شده و مترجم نیز‎ از‎ همین منبع بهره جسته است.<ref>ر.ک: همان</ref>‎. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این اثر به دوازده معلم جانشین ارسطو و آخرین آنها اندرونیکوس اشاره می‌کند، سپس به دستور اگوستوس امپراطور به بازنویسی کتاب‌های ارسطو و کیفیت رواج حکمت او در اسکندریه تا زمان ظهور مسیحیت و نحوه برخورد ارباب دین مسیحیت اشاره می‌کند. آنگاه به‌اختصار به نحوه انتقال حکمت یونان به جهان اسلام توسط یوحنا پسر حیلان و ابراهیم مروزی می‌پردازد<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص4-3</ref>‎.
اولین رساله این مجموعه، «ظـهور الفلسفة» است. آنچه از این رساله بازمانده، از طریق کتاب «عيون الأنـباء» [[ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم|ابـن ابـی‌الاصیبعه]] نقل شده و مترجم نیز‎ از‎ همین منبع بهره جسته است.<ref>ر.ک: همان</ref>‎. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این اثر به دوازده معلم جانشین ارسطو و آخرین آنها اندرونیکوس اشاره می‌کند، سپس به دستور اگوستوس امپراطور به بازنویسی کتاب‌های ارسطو و کیفیت رواج حکمت او در اسکندریه تا زمان ظهور مسیحیت و نحوه برخورد ارباب دین مسیحیت اشاره می‌کند. آنگاه به‌اختصار به نحوه انتقال حکمت یونان به جهان اسلام توسط یوحنا پسر حیلان و ابراهیم مروزی می‌پردازد<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص4-3</ref>‎.


رساله بعدی «فلسفة أفلاطون و أجـزائها‎ و أجزاء‎ أجزائها» (فلسفه افلاطون، بخش‌ها و ترتیب مباحث آن) نام دارد. ایـن رسـاله یکی از رسائلی است که احاطه‎ شگفت‌انگیز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به فلسفه یونان را نشان می‌دهد. وی در شناخت آثار افلاطون چنان متبحر بود که به‌راحتی‎‎ توانسته‎ کلیت اندیشه افلاطون را بی‎‎آنکه‎ نکته قابل توجهی را از نـظر دور کند، طی صفحات کوتاهی با مراجع‎ متعددی، از جمله نامه‌های وی سامان دهد. نکته بسیار‎ جالب‎ در‎ این رساله تبیین طرح‎وارگی اندیشه افلاطون در قالبی‎ بسیار‎ منطقی است. این روند منطقی از بحث کمال انسان از دیـدگاه افـلاطون شروع می‌شود و پس از سیر در سعادت‎ و روش‎ تحصیل‎ آن و برنامه‌ریزی برای آن ادامه می‌یابد؛ تا اینکه چنان‌که مشی‎ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است به آرایی در باب‎ مدینه فاضله می‌انجامد. سیری که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برای اندیشه افلاطون ترتیب داده در‎ ابـتدا‎ بـا‎ مباحث مابعدالطبیعی و انسان‎‎شناسه‌گانه آغاز می‌شود و در انتها به‎ فلسفه‎ سیاسی می‌رسد. هرچند این اثر نیز چون تلخيص النواميس سرانجام به‎ نظریه‎ افلاطون‎ در‎ باب مدینه فاضله ختم می‌شود، اما بدون شک فلسفه افلاطون به‌مراتب از تلخیص‎‎ فلسفی‌تر‎، پخته‌تر‎ و پرمایه‌تر است.<ref>ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص68</ref>‎.  
رساله بعدی «فلسفة أفلاطون و أجـزائها‎ و أجزاء‎ أجزائها» (فلسفه افلاطون، بخش‌ها و ترتیب مباحث آن) نام دارد. ایـن رسـاله یکی از رسائلی است که احاطه‎ شگفت‌انگیز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به فلسفه یونان را نشان می‌دهد. وی در شناخت آثار افلاطون چنان متبحر بود که به‌راحتی‎‎ توانسته‎ کلیت اندیشه افلاطون را بی‌آنکه‎ نکته قابل توجهی را از نـظر دور کند، طی صفحات کوتاهی با مراجع‎ متعددی، از جمله نامه‌های وی سامان دهد. نکته بسیار‎ جالب‎ در‎ این رساله تبیین طرح‎وارگی اندیشه افلاطون در قالبی‎ بسیار‎ منطقی است. این روند منطقی از بحث کمال انسان از دیـدگاه افـلاطون شروع می‌شود و پس از سیر در سعادت‎ و روش‎ تحصیل‎ آن و برنامه‌ریزی برای آن ادامه می‌یابد؛ تا اینکه چنان‌که مشی‎ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است به آرایی در باب‎ مدینه فاضله می‌انجامد. سیری که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برای اندیشه افلاطون ترتیب داده در‎ ابـتدا‎ بـا‎ مباحث مابعدالطبیعی و انسان‎‎شناسه‌گانه آغاز می‌شود و در انتها به‎ فلسفه‎ سیاسی می‌رسد. هرچند این اثر نیز چون تلخيص النواميس سرانجام به‎ نظریه‎ افلاطون‎ در‎ باب مدینه فاضله ختم می‌شود، اما بدون شک فلسفه افلاطون به‌مراتب از تلخیص‎‎ فلسفی‌تر‎، پخته‌تر‎ و پرمایه‌تر است.<ref>ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص68</ref>‎.  


رساله سوم، کتابی است که [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شـیخ‌الرئیـس]] را بـا‎ مقاصد‎ آثار [[ارسطو]] آشنا ساخت. این اثر همچنین ابن رشـد را در نگارش‎ تلخیص‎ ما‎بعدالطبیعه یاری کرد. انگیزه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از نگارش أغراض مابعدالطبيعة، مشکلاتی‎ بود که معاصران‎ وی‎ در‎ فـهم فـلسفه داشتند و به‌درستی میان موضوع، مسائل و روش و اهداف فلسفه و علومی‎ چون‎ کـلام و تـصوف تمایز نمی‌گذاشتند. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] ضمن ابراز نارضایتی از شروح ترجمه‌شده به زبان‎ عربی که‎ یا‎ ناقص بـوده‌اند یـا نـاکافی، هدف خود را زمینه‌سازی برای آشنایی خواننده‎ با‎ مقصود علم کلی و کـتاب ارسـطو (مـتافیزیک) معرفی‎ می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>‎. به نظر می‌رسد مقصود اصلی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از نگارش این رساله، تعریف و تبیین حد و مرز موضوع فلسفه بوده که به گفته او برای برخی معاصران او دشوار می‌نموده است.<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص8</ref>‎. وی‎ با توضیح تقسیم علوم به جزئی و کلی‎ آغاز‎ می‌کند و ضمن‎ ارائه مـثال‎هایی از عـلوم جـزئی که تنها در مورد برخی موجودات‎ یا‎ حیثیاتی از موجودات بحث می‌کنند‎، وجه‎‎ اشتراک آنها‎ را‎ در‎ ایـن مـی‌داند که هیچ‎یک از‎ این‎ علوم چیزی را که دربرگیرنده همه موجودات باشد موضوع بـحث خـود قـرار‎ نداده‌اند. به اعتقاد وی این تنها در‎ فلسفه کلی است که‎ تحقق‎ می‌پذیرد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در ادامه رسـاله‎ بـحث‎ از «عدم» و «کثرت» را در علم کلی استطرادی و تبعی می‌داند. وی در این‎‎ رساله‎ همچنین به معرفی اجـمالی عـناوین‎ مـطرح‎ در‎ هریک از فصول‎ مقالات‎ مابعدالطبیعه می‌پردازد‎. مترجم‎ در ترجمه این اثر نیز کوشیده که مـستندات فـارابی را از آثار [[ارسطو]] استخراج‎ نماید<ref>ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص68-67</ref>‎. ‎
رساله سوم، کتابی است که [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شـیخ‌الرئیـس]] را بـا‎ مقاصد‎ آثار [[ارسطو]] آشنا ساخت. این اثر همچنین ابن رشـد را در نگارش‎ تلخیص‎ ما‎بعدالطبیعه یاری کرد. انگیزه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از نگارش أغراض مابعدالطبيعة، مشکلاتی‎ بود که معاصران‎ وی‎ در‎ فـهم فـلسفه داشتند و به‌درستی میان موضوع، مسائل و روش و اهداف فلسفه و علومی‎ چون‎ کـلام و تـصوف تمایز نمی‌گذاشتند. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] ضمن ابراز نارضایتی از شروح ترجمه‌شده به زبان‎ عربی که‎ یا‎ ناقص بـوده‌اند یـا نـاکافی، هدف خود را زمینه‌سازی برای آشنایی خواننده‎ با‎ مقصود علم کلی و کـتاب ارسـطو (مـتافیزیک) معرفی‎ می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>‎. به نظر می‌رسد مقصود اصلی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از نگارش این رساله، تعریف و تبیین حد و مرز موضوع فلسفه بوده که به گفته او برای برخی معاصران او دشوار می‌نموده است.<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص8</ref>‎. وی‎ با توضیح تقسیم علوم به جزئی و کلی‎ آغاز‎ می‌کند و ضمن‎ ارائه مـثال‎هایی از عـلوم جـزئی که تنها در مورد برخی موجودات‎ یا‎ حیثیاتی از موجودات بحث می‌کنند‎، وجه‎‎ اشتراک آنها‎ را‎ در‎ ایـن مـی‌داند که هیچ‎یک از‎ این‎ علوم چیزی را که دربرگیرنده همه موجودات باشد موضوع بـحث خـود قـرار‎ نداده‌اند. به اعتقاد وی این تنها در‎ فلسفه کلی است که‎ تحقق‎ می‌پذیرد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در ادامه رسـاله‎ بـحث‎ از «عدم» و «کثرت» را در علم کلی استطرادی و تبعی می‌داند. وی در این‎‎ رساله‎ همچنین به معرفی اجـمالی عـناوین‎ مـطرح‎ در‎ هریک از فصول‎ مقالات‎ مابعدالطبیعه می‌پردازد‎. مترجم‎ در ترجمه این اثر نیز کوشیده که مـستندات فـارابی را از آثار [[ارسطو]] استخراج‎ نماید<ref>ر.ک: کمپانی زارع، مهدی، ص68-67</ref>‎. ‎
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش