پرش به محتوا

التفسير الكبير (فخر رازی): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۴: خط ۷۴:




فخر رازى در نگارش تفسير خود از آثار و تفاسير گوناگونى بهره برده(عبد الحميد، ص 87-122)؛ ولى نام بيشتر آنها را ذكر نكرده است<ref>خرمشاهى،ص 80-81؛جولاندرى، ص 52-54</ref>.
فخر رازى در نگارش تفسير خود از آثار و تفاسير گوناگونى بهره برده<ref>عبد الحميد، ص 87-122</ref>؛ ولى نام بيشتر آنها را ذكر نكرده است<ref>خرمشاهى،ص 80-81؛جولاندرى، ص 52-54</ref>.


از جمله آثارى كه نام برده، الآثار الباقية عن القرون الخالية ابوريحان بيرونى و الاعتذار قاضى عبدالجبار معتزلى و التوحيد ابن خزيمه است <ref>لاگارد، ص 137-139؛ براى فهرست كامل اين آثار-همان، ص 137-144</ref>.
از جمله آثارى كه نام برده، الآثار الباقية عن القرون الخالية ابوريحان بيرونى و الاعتذار قاضى عبدالجبار معتزلى و التوحيد ابن خزيمه است <ref>لاگارد، ص 137-139؛ براى فهرست كامل اين آثار-همان، ص 137-144</ref>.


شيوۀ معمول فخر رازى تنها ذكر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از كتاب معانى القرآن زجّاج <ref>همان،ص 82-83</ref> و فرّاء<ref>همان، ص 126-127</ref>، الكامل مبرّد (همان، ص 151) و غريب القرآن ابن قتيبه <ref>همان،ص 13</ref> بهره برده است. در تفاسير روايى و مأثور صحابه و تابعين به تفاسير عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعيد بن جبير مراجعه و بيش از همه به آراى ابن عباس استناد كرده است<ref>عبدالحميد، ص 90- 94</ref>. برخى از اين تفاسير با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته(- تفسير ابن عباس؛ تفسير، بخش 5: تفسير تابعين)، اما فخر رازى به اسناد روايت اين تفاسير اشاره‌اى نكرده است. از تفاسير متأخرتر نيز از جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى، الكشف و البيان احمد بن ابراهيم ثعلبى(متوفى 427) و تفسير قفّال شاشى و احكام القرآن جصّاص بهره جسته است <ref>همان،ص 95-99،120-122</ref>.
شيوۀ معمول فخر رازى تنها ذكر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از كتاب معانى القرآن زجّاج <ref>همان،ص 82-83</ref> و فرّاء<ref>همان، ص 126-127</ref>، الكامل مبرّد <ref>همان، ص 151</ref> و غريب القرآن ابن قتيبه <ref>همان،ص 13</ref> بهره برده است. در تفاسير روايى و مأثور صحابه و تابعين به تفاسير عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعيد بن جبير مراجعه و بيش از همه به آراى ابن عباس استناد كرده است<ref>عبدالحميد، ص 90- 94</ref>. برخى از اين تفاسير با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته<ref>- تفسير ابن عباس؛ تفسير، بخش 5: تفسير تابعين</ref>، اما فخر رازى به اسناد روايت اين تفاسير اشاره‌اى نكرده است. از تفاسير متأخرتر نيز از جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى، الكشف و البيان احمد بن ابراهيم ثعلبى(متوفى 427) و تفسير قفّال شاشى و احكام القرآن جصّاص بهره جسته است <ref>همان،ص 95-99،120-122</ref>.


با توجه به رويكرد عقلانى در تفسير فخر رازى، وى از تفاسير معتزلى نقل قول فراوانى آورده است<ref>همان، ص 100-120</ref>. تفاسير معتزلى كه فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسير ابوالقاسم كعبى(متوفى 319؛ لاگارد، ص 24، 139)، تفسير ابوعلى جبّايى(متوفى 303؛ همان، ص 22-23،138)، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى <ref>همان، ص 25-26،140</ref>، تفسير قاضى عبدالجبار معتزلى (متوفى 415؛ همان، ص 131-132،139)، تفسير ابوبكر اصمّ <ref>همان، ص 15-16</ref> و كشاف زمخشرى(متوفى 538) كه فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است <ref>عبدالحميد، ص 110-120</ref>.
با توجه به رويكرد عقلانى در تفسير فخر رازى، وى از تفاسير معتزلى نقل قول فراوانى آورده است<ref>همان، ص 100-120</ref>. تفاسير معتزلى كه فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسير ابوالقاسم كعبى<ref>متوفى 319؛ لاگارد، ص 24، 139</ref>، تفسير ابوعلى جبّايى<ref>متوفى 303؛ همان، ص 22-23،138</ref>، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى <ref>همان، ص 25-26،140</ref>، تفسير قاضى عبدالجبار معتزلى <ref>متوفى 415؛ همان، ص 131-132،139</ref>، تفسير ابوبكر اصمّ <ref>همان، ص 15-16</ref> و كشاف زمخشرى(متوفى 538) كه فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است <ref>عبدالحميد، ص 110-120</ref>.


تفسير كبير از حيث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نيز اهميت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارت‌هايى از معتزليان متقدم، به اقوال و آراى معتزليان متأخر و معاصر خود، چون ابوالحسين بصرى(متوفى 436) و ركن‌الدين محمود ملاحمى(متوفى 536)، كه فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى ياد كرده <ref>لاگارد، ص 18، 73، 141، 155، 159، 160</ref>، نيز اشاره نموده است. وى به اختلافات كلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نيز توجه داشته و از گروه‌هايى؛ چون كراميه<ref>همان، ص 145</ref>، اشاعره <ref>همان، ص 27، 33، 36-37</ref>،اماميه<ref>همان،ص 40</ref>، ثنويه<ref>همان،ص 60</ref>، جبريه<ref>همان،ص 61</ref>، خوارج<ref>همان، ص 74</ref> و روافض<ref>همان،ص 80</ref> نيز ياد كرده است.توجه به نظريات لغويان و نحويان بصره و كوفه و ذكر اختلاف آراى آنها، و بيان نظريات عالمان قرائت و فقها از ديگر جنبه‌هاى در خور توجه تفسير فخر رازى است<ref>عبدالحميد، ص 87-89، 123- 136، 152-158</ref>. فخر رازى در فقه بيشتر از شافعى - چون پيرو مذهب امام شافعى بوده - و سپس از ابوحنيفه تأثير گرفته است<ref>بركة الشامى، ج 1، ص 30-33؛ عمّارى، ص 137-159</ref>. به گفتۀ قاضى نوراللّه شوشترى<ref>ج 1،ص 490</ref>، فخرالدين رازى اساس تفسير خود را از تفسير ابوالفتوح رازى، اقتباس كرده و براى رفع توهم، بعضى از تشكيكات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى<ref>فخر رازى، ج 1، مقدمه، ص 39</ref> اين قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسيار مشكل و بلكه محال دانسته و منكر هر گونه شباهت اين دو تفسير شده است. حلبى(همانجا) معتقد است كه چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسيارى از اوقات از خواندن تفاسير عقلى، از جمله تفاسير شيعى، متأثر گشته و بر خلاف عقايد اشاعره سخن گفته است.
تفسير كبير از حيث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نيز اهميت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارت‌هايى از معتزليان متقدم، به اقوال و آراى معتزليان متأخر و معاصر خود، چون ابوالحسين بصرى(متوفى 436) و ركن‌الدين محمود ملاحمى(متوفى 536)، كه فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى ياد كرده <ref>لاگارد، ص 18، 73، 141، 155، 159، 160</ref>، نيز اشاره نموده است. وى به اختلافات كلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نيز توجه داشته و از گروه‌هايى؛ چون كراميه<ref>همان، ص 145</ref>، اشاعره <ref>همان، ص 27، 33، 36-37</ref>،اماميه<ref>همان،ص 40</ref>، ثنويه<ref>همان،ص 60</ref>، جبريه<ref>همان،ص 61</ref>، خوارج<ref>همان، ص 74</ref> و روافض<ref>همان،ص 80</ref> نيز ياد كرده است.توجه به نظريات لغويان و نحويان بصره و كوفه و ذكر اختلاف آراى آنها، و بيان نظريات عالمان قرائت و فقها از ديگر جنبه‌هاى در خور توجه تفسير فخر رازى است<ref>عبدالحميد، ص 87-89، 123- 136، 152-158</ref>. فخر رازى در فقه بيشتر از شافعى - چون پيرو مذهب امام شافعى بوده - و سپس از ابوحنيفه تأثير گرفته است<ref>بركة الشامى، ج 1، ص 30-33؛ عمّارى، ص 137-159</ref>. به گفتۀ قاضى نوراللّه شوشترى<ref>ج 1،ص 490</ref>، فخرالدين رازى اساس تفسير خود را از تفسير ابوالفتوح رازى، اقتباس كرده و براى رفع توهم، بعضى از تشكيكات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى<ref>فخر رازى، ج 1، مقدمه، ص 39</ref> اين قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسيار مشكل و بلكه محال دانسته و منكر هر گونه شباهت اين دو تفسير شده است. حلبى<ref>همانجا</ref> معتقد است كه چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسيارى از اوقات از خواندن تفاسير عقلى، از جمله تفاسير شيعى، متأثر گشته و بر خلاف عقايد اشاعره سخن گفته است.


== ساختار و گزارش محتوا==
== ساختار و گزارش محتوا==
خط ۸۹: خط ۸۹:
اين اثر شامل سى و دو جلد مى‌باشد. هر چند فخر رازى در ابتداى تفسير كبير گفته است كه آن را در مقدمه و ابوابى تنظيم كرده و مقدمه نيز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسير '''«اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»''' پرداخته است. او تفسير هر سوره را با ذكر نام آن، محل نزول، تعداد آيات و اقوال مربوط به آن آغاز كرده، سپس با ذكر يك يا دو يا چند آيه از آن سوره، توضيح كوتاهى دربارۀ مناسبت آنها با آيات قبلى داده است. اين ويژگى از امتيازات بارز اين تفسير است<ref>ايازى، ص 655</ref>. سپس، چنانچه روايت يا حديثى از پيامبر اكرم(ص)، صحابه يا تابعين دربارۀ آيه يا آيات وجود داشته، آنها را بررسى كرده، يا به ذكر مسائلى چون ناسخ و منسوخ يا شرح مصطلحات حديثى(مانند متواتر و آحاد و جرح و تعديل) پرداخته، آنگاه آيه يا آيات مورد نظر را به كوچكترين اجزاى مفهومى، تجزيه كرده و تحت عناوينى؛ چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غيره، از ابعاد مختلف كلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اين‌ها به بررسى و تفسير آنها پرداخته<ref>«شناسايى برخى از تفاسير عامه»، ص 79-80</ref> و در پايان، نظر خود را بيان نموده است. اين بحث‌هاى تفصيلى و پرداختن به ابعاد گوناگون يك مسئله، از ويژگى‌هاى بارز و منحصر به فرد تفسير كبير است.
اين اثر شامل سى و دو جلد مى‌باشد. هر چند فخر رازى در ابتداى تفسير كبير گفته است كه آن را در مقدمه و ابوابى تنظيم كرده و مقدمه نيز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسير '''«اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»''' پرداخته است. او تفسير هر سوره را با ذكر نام آن، محل نزول، تعداد آيات و اقوال مربوط به آن آغاز كرده، سپس با ذكر يك يا دو يا چند آيه از آن سوره، توضيح كوتاهى دربارۀ مناسبت آنها با آيات قبلى داده است. اين ويژگى از امتيازات بارز اين تفسير است<ref>ايازى، ص 655</ref>. سپس، چنانچه روايت يا حديثى از پيامبر اكرم(ص)، صحابه يا تابعين دربارۀ آيه يا آيات وجود داشته، آنها را بررسى كرده، يا به ذكر مسائلى چون ناسخ و منسوخ يا شرح مصطلحات حديثى(مانند متواتر و آحاد و جرح و تعديل) پرداخته، آنگاه آيه يا آيات مورد نظر را به كوچكترين اجزاى مفهومى، تجزيه كرده و تحت عناوينى؛ چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غيره، از ابعاد مختلف كلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اين‌ها به بررسى و تفسير آنها پرداخته<ref>«شناسايى برخى از تفاسير عامه»، ص 79-80</ref> و در پايان، نظر خود را بيان نموده است. اين بحث‌هاى تفصيلى و پرداختن به ابعاد گوناگون يك مسئله، از ويژگى‌هاى بارز و منحصر به فرد تفسير كبير است.


تفسير كبير را از نظر روش، در شمار تفاسير عقلى و كلامى آورده‌اند<ref>سيوطى، ج 4، ص 243؛ طباطبائى، 1374ش، ص 56</ref>. ذهبى<ref>ج 1،ص 289</ref> آن را از نوع تفسير به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نيز از طرفى اين تفسير را تفسيرى كلامى ذكر كرده(همانجا) و از طرف ديگر، تفسير متكلمان را تطبيق ناميده و رد كرده است <ref>و1390-1394،ج 1، ص 6</ref>. هر چند تفسير فخر رازى پر از مباحث كلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسيرى كلامى يا فلسفى يا تفسير به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زيرا در تفسير خود به اين نكته اشاره‌اى نكرده و در وصيتنامه‌اش مى‌نويسد كه هيچ يك از اين روش‌هاى فلسفى و كلامى در كنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند<ref>داوودى، ج 2، ص 217</ref>. با توجه به اين كه محور غالب مباحث كلامى، آيات قرآن كريم بوده است، در تفسير كبير كه صبغه‌اى كلامى دارد، مى‌توان مجموعۀ نسبتا كاملى را از آراى كلامى اشاعره، معتزله، كراميه و برخى فرق ديگر<ref>عبدالحميد، ص 321-339</ref> ملاحظه كرد و به يك دورۀ كامل از مباحث كلامى دست يافت.
تفسير كبير را از نظر روش، در شمار تفاسير عقلى و كلامى آورده‌اند<ref>سيوطى، ج 4، ص 243؛ طباطبائى، 1374ش، ص 56</ref>. ذهبى<ref>ج 1،ص 289</ref> آن را از نوع تفسير به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نيز از طرفى اين تفسير را تفسيرى كلامى ذكر كرده<ref>همانجا</ref> و از طرف ديگر، تفسير متكلمان را تطبيق ناميده و رد كرده است <ref>و1390-1394،ج 1، ص 6</ref>. هر چند تفسير فخر رازى پر از مباحث كلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسيرى كلامى يا فلسفى يا تفسير به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زيرا در تفسير خود به اين نكته اشاره‌اى نكرده و در وصيتنامه‌اش مى‌نويسد كه هيچ يك از اين روش‌هاى فلسفى و كلامى در كنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند<ref>داوودى، ج 2، ص 217</ref>. با توجه به اين كه محور غالب مباحث كلامى، آيات قرآن كريم بوده است، در تفسير كبير كه صبغه‌اى كلامى دارد، مى‌توان مجموعۀ نسبتا كاملى را از آراى كلامى اشاعره، معتزله، كراميه و برخى فرق ديگر<ref>عبدالحميد، ص 321-339</ref> ملاحظه كرد و به يك دورۀ كامل از مباحث كلامى دست يافت.


برخى از مباحث كلامى - فلسفى كه فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اين كه آيا در شناخت او نظر و استدلال جائز است يا نه<ref>لاگارد،ص 296،339</ref>، ايمان و اسلام،تفاوت ميان اين دو و اركان ايمان<ref>همان، ص 216-217</ref>، كلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن <ref>همان، ص 307، 320</ref>، رؤيت خداوند<ref>همان، ص 272</ref>، عدل الاهى<ref>همان، ص 293</ref>، جبر و اختيار و قضا و قدر<ref>همان، ص 246، 316</ref>، حدوث و قدم عالم<ref>همان، ص 208، 250</ref>، اعجاز قرآن<ref>همان، ص 207؛ نيز -عبدالحميد، ص 225، 231</ref>، ارادۀ خداوند<ref>لاگارد، ص 195</ref>، مفهوم استواى خداوند بر عرش<ref>همان، ص 199</ref>، تجسيم<ref>همان، ص 223</ref>، تثليث<ref>همان، ص 223</ref>، عصمت انبيا<ref>همان، ص 294-295</ref>، شفاعت پيامبر اكرم<ref>همان، ص 282</ref>،عقيدۀ شيعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن <ref>همان، ص 40</ref>، بيان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با اين توضيح كه بر خلاف نظر شيعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه يك تن، و بحث معاد <ref>همان،ص 339،براى موارد ديگر-ص 257-258</ref>.
برخى از مباحث كلامى - فلسفى كه فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اين كه آيا در شناخت او نظر و استدلال جائز است يا نه<ref>لاگارد،ص 296،339</ref>، ايمان و اسلام،تفاوت ميان اين دو و اركان ايمان<ref>همان، ص 216-217</ref>، كلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن <ref>همان، ص 307، 320</ref>، رؤيت خداوند<ref>همان، ص 272</ref>، عدل الاهى<ref>همان، ص 293</ref>، جبر و اختيار و قضا و قدر<ref>همان، ص 246، 316</ref>، حدوث و قدم عالم<ref>همان، ص 208، 250</ref>، اعجاز قرآن<ref>همان، ص 207؛ نيز -عبدالحميد، ص 225، 231</ref>، ارادۀ خداوند<ref>لاگارد، ص 195</ref>، مفهوم استواى خداوند بر عرش<ref>همان، ص 199</ref>، تجسيم<ref>همان، ص 223</ref>، تثليث<ref>همان، ص 223</ref>، عصمت انبيا<ref>همان، ص 294-295</ref>، شفاعت پيامبر اكرم<ref>همان، ص 282</ref>،عقيدۀ شيعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن <ref>همان، ص 40</ref>، بيان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با اين توضيح كه بر خلاف نظر شيعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه يك تن، و بحث معاد <ref>همان،ص 339،براى موارد ديگر-ص 257-258</ref>.
خط ۹۹: خط ۹۹:
تفسير فخر رازى با وجود صبغۀ كلامى، از اشارات صوفيانه خالى نيست و در تفسير برخى آيات به ذكر طريق و شيوۀ عارفان در تفسير آيات نيز پرداخته است<ref>فخررازى، ج 16، ص 15؛ نيز- عبدالحميد، ص 321-330</ref>. سبكى<ref>ج 8، ص 86</ref> ضمن اشاره به اين كه فخر رازى در تفسير خود عبارت‌هايى دربارۀ تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نيز ياد كرده است. از ويژگى‌هاى بارز روش فخررازى در تفسير كبير، اهتمام جدّى او به بيان مناسبات ميان آيات و سور قرآن كريم است. وى تنها به ذكر يك مناسبت اكتفا نمى‌كند، بلكه در بيشتر مواقع به بيان چند مناسبت مى‌پردازد<ref>عبدالحميد، ص 163-164؛ ذهبى، ج 1، ص 293-294</ref>. عنايت به نكات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دورۀ جاهليت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از ديگر ويژگى‌هاى روش تفسيرى فخر رازى محسوب مى‌شود<ref>عبدالحميد، ص 123-136</ref>. وى در اين خصوص، بيشترين استفاده را از كشاف زمخشرى برده است <ref>همان، ص 110</ref>. توجه به مباحث فقهى نيز از جمله خصايص روش فخر رازى در تفسير كبير است. فخر رازى در برخورد با آيات احكام، ابتدا آراى مكاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌كند و سپس به تفصيل به بيان گرايش فقهى خود، يعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌كند<ref>ذهبى، ج 1، ص 295</ref>.
تفسير فخر رازى با وجود صبغۀ كلامى، از اشارات صوفيانه خالى نيست و در تفسير برخى آيات به ذكر طريق و شيوۀ عارفان در تفسير آيات نيز پرداخته است<ref>فخررازى، ج 16، ص 15؛ نيز- عبدالحميد، ص 321-330</ref>. سبكى<ref>ج 8، ص 86</ref> ضمن اشاره به اين كه فخر رازى در تفسير خود عبارت‌هايى دربارۀ تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نيز ياد كرده است. از ويژگى‌هاى بارز روش فخررازى در تفسير كبير، اهتمام جدّى او به بيان مناسبات ميان آيات و سور قرآن كريم است. وى تنها به ذكر يك مناسبت اكتفا نمى‌كند، بلكه در بيشتر مواقع به بيان چند مناسبت مى‌پردازد<ref>عبدالحميد، ص 163-164؛ ذهبى، ج 1، ص 293-294</ref>. عنايت به نكات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دورۀ جاهليت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از ديگر ويژگى‌هاى روش تفسيرى فخر رازى محسوب مى‌شود<ref>عبدالحميد، ص 123-136</ref>. وى در اين خصوص، بيشترين استفاده را از كشاف زمخشرى برده است <ref>همان، ص 110</ref>. توجه به مباحث فقهى نيز از جمله خصايص روش فخر رازى در تفسير كبير است. فخر رازى در برخورد با آيات احكام، ابتدا آراى مكاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌كند و سپس به تفصيل به بيان گرايش فقهى خود، يعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌كند<ref>ذهبى، ج 1، ص 295</ref>.


دربارۀ اين كه تمامى تفسير كبير را خود فخر رازى نوشته يا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: يك نظر اين است كه فخر رازى، خود، تفسيرش را به اتمام رسانده است<ref>عمارى، ص 186-187؛ آل جعفر، ص 190؛ داوودى، ج 2، ص 217</ref>، زيرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسير كبير نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به ميان نياورده‌اند. عبد الحميد<ref>ص 54-63</ref>، بر اساس شواهد فراوانى از تفسير كبير، نتيجه گرفته كه تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى ديگر، بخشى از تفسير كبير را تأليف فخر رازى دانسته<ref>ابن خلّكان، ج 4،ص 249؛ ابن قاضى شهبه، ج 2، ص 83</ref> و براى اثبات نظرشان به خود تفسير كبير استناد كرده‌اند، از جمله ذيل آيۀ '''«جزاء بما كانوا يعملون»'''<ref>واقعه:24</ref> كه آمده است: المسألة الاولى الاصولية، ذكرها الامام فخرالدين رحمه اللّه فى مواضع كثيرة و نحن نذكر بعضها<ref>فخر رازى، ج 21، ص 156</ref>. اين عبارت به روشنى گواه است بر اين كه فخر رازى در تفسيرش به اين جا نرسيده بوده و اين بخش از تفسير كبير را كس ديگرى نوشته است. به گفتۀ ابوبكر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه(متوفى 851؛ ج 2، ص 333) و ابن حجر عسقلانى <ref>و1385، ج 1، ص 325</ref>، تكميل كنندۀ تفسير فخر رازى احمد بن محمد بن مكى قمولى(متوفى 725) بوده است. حاجى خليفه<ref>ج 2، ستون 756</ref> نوشته است كه قمولى و شهاب‌الدين بن خليل خويى(متوفى 631) تفسير فخر رازى را تكميل كرده‌اند. ذهبى<ref>ج 1، ص 293</ref> معتقد است كه بعد از فخر رازى، خويى شروع به تكميل تفسير كبير كرد؛ ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنين به نظر ديگرى هم اشاره مى‌كند و آن اين كه خويى و قمولى هر يك به تنهايى تكمله‌اى مستقل بر تفسير كبير نوشتند. به اين ترتيب، مسلّم شده كه فخرالدين رازى خود تفسيرش را به پايان نرسانده، ولى مشخص نيست تا كجاى آن را نوشته است. به عقيدۀ ذهبى (همانجا) از ابتدا تا تفسير سورۀ انبياء، و به گفتۀ خرمشاهى <ref>ص 83</ref> تا سورۀ فتح اثر فخر رازى است. در نسخه‌اى خطى از تفسير فخر رازى آمده كه از بعد از تفسير سورۀ عنكبوت تأليف خويى است<ref>حدايق شيرازى،ج 1، ص 158</ref>.
دربارۀ اين كه تمامى تفسير كبير را خود فخر رازى نوشته يا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: يك نظر اين است كه فخر رازى، خود، تفسيرش را به اتمام رسانده است<ref>عمارى، ص 186-187؛ آل جعفر، ص 190؛ داوودى، ج 2، ص 217</ref>، زيرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسير كبير نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به ميان نياورده‌اند. عبد الحميد<ref>ص 54-63</ref>، بر اساس شواهد فراوانى از تفسير كبير، نتيجه گرفته كه تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى ديگر، بخشى از تفسير كبير را تأليف فخر رازى دانسته<ref>ابن خلّكان، ج 4،ص 249؛ ابن قاضى شهبه، ج 2، ص 83</ref> و براى اثبات نظرشان به خود تفسير كبير استناد كرده‌اند، از جمله ذيل آيۀ '''«جزاء بما كانوا يعملون»'''<ref>واقعه:24</ref> كه آمده است: المسألة الاولى الاصولية، ذكرها الامام فخرالدين رحمه اللّه فى مواضع كثيرة و نحن نذكر بعضها<ref>فخر رازى، ج 21، ص 156</ref>. اين عبارت به روشنى گواه است بر اين كه فخر رازى در تفسيرش به اين جا نرسيده بوده و اين بخش از تفسير كبير را كس ديگرى نوشته است. به گفتۀ ابوبكر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه<ref>متوفى 851؛ ج 2، ص 333</ref> و ابن حجر عسقلانى <ref>و1385، ج 1، ص 325</ref>، تكميل كنندۀ تفسير فخر رازى احمد بن محمد بن مكى قمولى(متوفى 725) بوده است. حاجى خليفه<ref>ج 2، ستون 756</ref> نوشته است كه قمولى و شهاب‌الدين بن خليل خويى(متوفى 631) تفسير فخر رازى را تكميل كرده‌اند. ذهبى<ref>ج 1، ص 293</ref> معتقد است كه بعد از فخر رازى، خويى شروع به تكميل تفسير كبير كرد؛ ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنين به نظر ديگرى هم اشاره مى‌كند و آن اين كه خويى و قمولى هر يك به تنهايى تكمله‌اى مستقل بر تفسير كبير نوشتند. به اين ترتيب، مسلّم شده كه فخرالدين رازى خود تفسيرش را به پايان نرسانده، ولى مشخص نيست تا كجاى آن را نوشته است. به عقيدۀ ذهبى <ref>همانجا</ref> از ابتدا تا تفسير سورۀ انبياء، و به گفتۀ خرمشاهى <ref>ص 83</ref> تا سورۀ فتح اثر فخر رازى است. در نسخه‌اى خطى از تفسير فخر رازى آمده كه از بعد از تفسير سورۀ عنكبوت تأليف خويى است<ref>حدايق شيرازى،ج 1، ص 158</ref>.


تفسير كبير به دليل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غيره است و همين ويژگى آن را دايرةالمعارف گونه كرده است. اين گستردگى و اطناب تفسير فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد كه وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسير، اشتمال تفسير فخر رازى بر اين حجم مطالب متنوع، از اهميت تفسيرى آن كاسته است. به گفتۀ ابوحيّان غرناطى، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسير فخر رازى مطالبى هست كه در عالم تفسير نيازى به آنها نيست<ref>سيوطى، ج 4، ص 243</ref>. ابن تيميّه نيز آن را تفسيرى دانسته كه در آن، جز تفسير از هر موضوعى سخنى يافت مى‌شود<ref>سيوطى، همانجا؛ صفدى، ج 4، ص 254</ref>. به عقيدۀ سيوطى<ref>همانجا</ref>، اين تفسير مملو از سخنان حكما و فلاسفه است و بحث‌هاى تفسيرى‌اش بى‌ارتباط با آيات است. ابن خلّكان<ref>همانجا</ref> نيز مى‌گويد كه در آن مطالب غريب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبكى در وصف اين كتاب گفته است كه در آن همه چيز، از جمله تفسير، وجود دارد <ref>صفدى، همانجا</ref>.
تفسير كبير به دليل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غيره است و همين ويژگى آن را دايرةالمعارف گونه كرده است. اين گستردگى و اطناب تفسير فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد كه وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسير، اشتمال تفسير فخر رازى بر اين حجم مطالب متنوع، از اهميت تفسيرى آن كاسته است. به گفتۀ ابوحيّان غرناطى، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسير فخر رازى مطالبى هست كه در عالم تفسير نيازى به آنها نيست<ref>سيوطى، ج 4، ص 243</ref>. ابن تيميّه نيز آن را تفسيرى دانسته كه در آن، جز تفسير از هر موضوعى سخنى يافت مى‌شود<ref>سيوطى، همانجا؛ صفدى، ج 4، ص 254</ref>. به عقيدۀ سيوطى<ref>همانجا</ref>، اين تفسير مملو از سخنان حكما و فلاسفه است و بحث‌هاى تفسيرى‌اش بى‌ارتباط با آيات است. ابن خلّكان<ref>همانجا</ref> نيز مى‌گويد كه در آن مطالب غريب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبكى در وصف اين كتاب گفته است كه در آن همه چيز، از جمله تفسير، وجود دارد <ref>صفدى، همانجا</ref>.


عده‌اى نيز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند كه تفسير كبير از اين جهت عيوب فراوانى دارد، از جمله ابوشامه مقدسى (متوفى 665؛ ص 68) معتقد است كه فخر رازى در تفسير خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترين شكل مطرح كرده، ولى از حل آنها در نهايت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفتۀ شرف‌الدين نصيبى، استاد و شيخ او سراج‌الدين سرمياحى مغربى در كتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بيان معايب و نقاط ضعف تفسير فخر رازى پرداخته است<ref>به نقل ابن حجر عسقلانى، 1390، ج 4، ص 428</ref>. اقبال لاهورى <ref>ص 199، نيز - ص 293</ref>نيز تفسير فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. بركة الشامى<ref>ج 1،ص 24</ref> اين نظر را كه فخر رازى از دو روش تفصيل در تفسير سورۀ حمد و اجمال در ساير سوره‌ها استفاده كرده، رد نموده و معتقد است كه فخر رازى در تمام تفسير خود، از يك شيوه بهره گرفته و تفصيل سورۀ حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسير برخى آيات ديگر نيز، به تناسب، مباحث را به تفصيل بيان كرده، از جمله ذيل آيۀ 31 سورۀ بقره، بحث گسترده‌اى دربارۀ علم آورده است<ref>همان، ج 1، ص 28-29</ref>.
عده‌اى نيز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند كه تفسير كبير از اين جهت عيوب فراوانى دارد، از جمله ابوشامه مقدسى <ref>متوفى 665؛ ص 68</ref> معتقد است كه فخر رازى در تفسير خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترين شكل مطرح كرده، ولى از حل آنها در نهايت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفتۀ شرف‌الدين نصيبى، استاد و شيخ او سراج‌الدين سرمياحى مغربى در كتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بيان معايب و نقاط ضعف تفسير فخر رازى پرداخته است<ref>به نقل ابن حجر عسقلانى، 1390، ج 4، ص 428</ref>. اقبال لاهورى <ref>ص 199، نيز - ص 293</ref>نيز تفسير فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. بركة الشامى<ref>ج 1،ص 24</ref> اين نظر را كه فخر رازى از دو روش تفصيل در تفسير سورۀ حمد و اجمال در ساير سوره‌ها استفاده كرده، رد نموده و معتقد است كه فخر رازى در تمام تفسير خود، از يك شيوه بهره گرفته و تفصيل سورۀ حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسير برخى آيات ديگر نيز، به تناسب، مباحث را به تفصيل بيان كرده، از جمله ذيل آيۀ 31 سورۀ بقره، بحث گسترده‌اى دربارۀ علم آورده است<ref>همان، ج 1، ص 28-29</ref>.


در دفاع از فخر رازى پاسخ‌هاى ديگرى نيز داده‌اند، از جمله گفته‌اند كه امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گيرى واداشته است <ref>ابو شامه، ص 98؛ نيز - سبكى، ج 8، ص 88</ref>.خود فخر رازى نيز در ابتداى تفسير كبير، دليل تفصيل و تنوع مطالب كتاب را بيان كرده و به خرده گيران پاسخ داده است. او<ref>ج 1،ص 3</ref> مى‌گويد زمانى گفته بودم كه مى‌توان از فوايد و نفايس سورۀ حمد، ده هزار مسئله استنباط كرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قياس به نفس كرده، اين سخن مرا باور نكردند و آن را انكار نمودند، لذا هنگامى كه شروع به نگارش اين كتاب كردم، براى اثبات اين كه چنين چيزى ممكن است، اين مقدمه(تفسير تفصيلى سورۀ حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى ديگرى از تفسير، انگيزه‌اش را در تنوع و تفصيل مطالب، تقويت دين و القاى يقين و برطرف كردن شك و شبهه‌ها و از بين بردن نا آگاهى ذكر كرده است<ref>ج 17، ص 114، نيز - ج 16، ص 32</ref>.
در دفاع از فخر رازى پاسخ‌هاى ديگرى نيز داده‌اند، از جمله گفته‌اند كه امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گيرى واداشته است <ref>ابو شامه، ص 98؛ نيز - سبكى، ج 8، ص 88</ref>.خود فخر رازى نيز در ابتداى تفسير كبير، دليل تفصيل و تنوع مطالب كتاب را بيان كرده و به خرده گيران پاسخ داده است. او<ref>ج 1،ص 3</ref> مى‌گويد زمانى گفته بودم كه مى‌توان از فوايد و نفايس سورۀ حمد، ده هزار مسئله استنباط كرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قياس به نفس كرده، اين سخن مرا باور نكردند و آن را انكار نمودند، لذا هنگامى كه شروع به نگارش اين كتاب كردم، براى اثبات اين كه چنين چيزى ممكن است، اين مقدمه(تفسير تفصيلى سورۀ حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى ديگرى از تفسير، انگيزه‌اش را در تنوع و تفصيل مطالب، تقويت دين و القاى يقين و برطرف كردن شك و شبهه‌ها و از بين بردن نا آگاهى ذكر كرده است<ref>ج 17، ص 114، نيز - ج 16، ص 32</ref>.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
تفسير كبير مجموعا شامل 32 جزء است؛ ولى تعداد مجلدات آن در چاپ‌هاى گوناگون، متفاوت است. نسخه‌هاى خطى متعددى از اين تفسير بر جا مانده است<ref>براى نمونه - حدايق شيرازى، ج 1، ص 153-158</ref>. على‌اصغر حلبى در كار ترجمۀ آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر كرده است.
تفسير كبير مجموعا شامل 32 جزء است؛ ولى تعداد مجلدات آن در چاپ‌هاى گوناگون، متفاوت است. نسخه‌هاى خطى متعددى از اين تفسير بر جا مانده است<ref>براى نمونه - حدايق شيرازى، ج 1، ص 153-158</ref>. على‌اصغر حلبى در كار ترجمۀ آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر كرده است.


فخر رازى علاوه بر تفسير كبير، آثار ديگرى نيز در تفسير قرآن دارد(عبدالحميد،ص 38). پژوهش‌هاى فراوانى دربارۀ تفسير فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم كتاب خود، فخرالدين رازى بلاغيا<ref>ص 185-255</ref>، را به بررسى آراى بلاغى تفسير كبير اختصاص داده است. برخى ديگر از اين تأليفات عبارت‌اند از:
فخر رازى علاوه بر تفسير كبير، آثار ديگرى نيز در تفسير قرآن دارد<ref>عبدالحميد،ص 38</ref>. پژوهش‌هاى فراوانى دربارۀ تفسير فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم كتاب خود، فخرالدين رازى بلاغيا<ref>ص 185-255</ref>، را به بررسى آراى بلاغى تفسير كبير اختصاص داده است. برخى ديگر از اين تأليفات عبارت‌اند از:


- الرازى مفسرا از محسن عبدالحميد؛ الامام فخرالدين الرازى: حياته و آثاره از على‌محمد حسن عمارى(قاهره /1388 1969)
- الرازى مفسرا از محسن عبدالحميد؛ الامام فخرالدين الرازى: حياته و آثاره از على‌محمد حسن عمارى(قاهره /1388 1969)
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:


==پانويس ==
==پانويس ==
{{پانویس|4|اندازه=ریز}}
<references />
 
==منابع==
==منابع==


۵۳٬۳۲۷

ویرایش