۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''دروس في علم الرجال'''، اثر سيد على حسينى ميرسجادى است كه در آن، برخى از مباحث دانش رجال را بهصورت مختصر به زبان عربى به شكل مستند و تحقيقى شرح داده است. | '''دروس في علم الرجال'''، اثر [[حسینی میر سجادی، علی|سيد على حسينى ميرسجادى]] است كه در آن، برخى از مباحث دانش رجال را بهصورت مختصر به زبان عربى به شكل مستند و تحقيقى شرح داده است. | ||
گفتنى است كه مطالب كتاب حاضر، در واقع تقرير درسهايى است كه پدر نویسنده در علم رجال تدريس كرده است. متأسفانه نام پدر نویسنده مشخص نشده است. | گفتنى است كه مطالب كتاب حاضر، در واقع تقرير درسهايى است كه پدر نویسنده در علم رجال تدريس كرده است. متأسفانه نام پدر نویسنده مشخص نشده است. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است: | برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است: | ||
#در مقدمه نویسنده كه تاريخ و مكان نگارشش معين نشده، بعد از ذكر اهميت دانش رجال در استنباط احكام شرعى و اهتمام انديشمندان اسلامى به اين علم و اشاره به كتابهاى رجالى و كتب اربعه رجالى، چنين افزوده است: «... پس اينها كتابهاى چهارگانه رجالى است كه در نزد دانشمندان بزرگ در هر عصر و شهرى مرجع شده است؛ جز آنكه بسيارى از اخبار موجود در مجموعههاى مكتوب روايى قبل يا بعد عصر آنان، در اين چهار كتاب فراموش شده و به همين جهت برخى از اعلام كوشيدند و به تدوين مجموعههاى بزرگى پرداختند كه شامل آن موارد فراموششده هم بشود كه در طليعه اينان، علامه محمدباقر فرزند [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]]، صاحب «[[بحار الأنوار]]» است و عادت فقيهان چنين است كه آن اخبار را مىپذيرند بعد از آنكه بناى آنان بر حجيت خبر واحد از نظر امكان و وقوع قرار گرفته است؛ برخلاف ابن قبه كه قائل به استحاله شده و [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] و تابعانش كه قائل به عدم وقوع شدهاند»<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص7-10</ref> | #در مقدمه نویسنده كه تاريخ و مكان نگارشش معين نشده، بعد از ذكر اهميت دانش رجال در استنباط احكام شرعى و اهتمام انديشمندان اسلامى به اين علم و اشاره به كتابهاى رجالى و كتب اربعه رجالى، چنين افزوده است: «... پس اينها كتابهاى چهارگانه رجالى است كه در نزد دانشمندان بزرگ در هر عصر و شهرى مرجع شده است؛ جز آنكه بسيارى از اخبار موجود در مجموعههاى مكتوب روايى قبل يا بعد عصر آنان، در اين چهار كتاب فراموش شده و به همين جهت برخى از اعلام كوشيدند و به تدوين مجموعههاى بزرگى پرداختند كه شامل آن موارد فراموششده هم بشود كه در طليعه اينان، [[مجلسی، محمدباقر|علامه محمدباقر]] فرزند [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]]، صاحب «[[بحار الأنوار]]» است و عادت فقيهان چنين است كه آن اخبار را مىپذيرند بعد از آنكه بناى آنان بر حجيت خبر واحد از نظر امكان و وقوع قرار گرفته است؛ برخلاف ابن قبه كه قائل به استحاله شده و [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] و تابعانش كه قائل به عدم وقوع شدهاند»<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص7-10</ref> | ||
#نویسنده، عوامل اثبات وثاقت را عبارت از پنج مورد دانسته و از جمله يكى از آنها را شيخوخت شمرده و چنين نوشته است: از محقق شيخ محمد(ره) نقل شده كه عادت نويسندگان رجالى چنين است كه شيوخ را توثيق نمىكنند و از [[شهيد ثانى]](ره) نقل شده كه مشايخ اجازه نيازى به نص و تصريح به پاکى آنان نيست و از [[محدث بحرانى]](ره) نقل شده كه مشايخ اجازه در اعلى درجه وثاقت و جلالت هستند؛ وليكن انصاف اين است: صرف شيخ و استاد اجازه بودن سبب وثاقت نمىشود تا چه برسد به عدالت و در علم رجال گروهى از مشايخ تضعيف شدهاند؛ بله شيخ بودن دلالت بر مرجع بودن مىكند و اينكه از او اجازه گرفته مىشده؛ پس اگر اجازهگيرنده از كسانى بوده كه از روايت از غير ثقه پرهيز داشته، پس اجازهخواهى او دليل عملى است بر وثاقت اجازهدهنده<ref>ر.ک: متن كتاب، ص31</ref> | #نویسنده، عوامل اثبات وثاقت را عبارت از پنج مورد دانسته و از جمله يكى از آنها را شيخوخت شمرده و چنين نوشته است: از محقق شيخ محمد(ره) نقل شده كه عادت نويسندگان رجالى چنين است كه شيوخ را توثيق نمىكنند و از [[شهيد ثانى]](ره) نقل شده كه مشايخ اجازه نيازى به نص و تصريح به پاکى آنان نيست و از [[محدث بحرانى]](ره) نقل شده كه مشايخ اجازه در اعلى درجه وثاقت و جلالت هستند؛ وليكن انصاف اين است: صرف شيخ و استاد اجازه بودن سبب وثاقت نمىشود تا چه برسد به عدالت و در علم رجال گروهى از مشايخ تضعيف شدهاند؛ بله شيخ بودن دلالت بر مرجع بودن مىكند و اينكه از او اجازه گرفته مىشده؛ پس اگر اجازهگيرنده از كسانى بوده كه از روايت از غير ثقه پرهيز داشته، پس اجازهخواهى او دليل عملى است بر وثاقت اجازهدهنده<ref>ر.ک: متن كتاب، ص31</ref> | ||
#محمد بن حسن بن سنان، از اولاد زاهر مولى عمرو بن حمق خزاعى است كه از شهداى كربلا بود و در حمله اول اصحاب امام حسين(ع) به شهادت رسيد... درباره او اختلاف شديدى است... صحيح همان نظرى است كه برخى از محققان بر آن هستند كه او موثق و جليل است؛ چون در نزد امامش بهمنزله صفوان و همانند وى است و اخبار مذمت همهاش از قبيل مواردى است كه در حق بزرگان اصحاب مانند زراره و... وارد شده است.<ref>ر.ک: همان، ص61-66</ref> | #محمد بن حسن بن سنان، از اولاد زاهر مولى عمرو بن حمق خزاعى است كه از شهداى كربلا بود و در حمله اول اصحاب امام حسين(ع) به شهادت رسيد... درباره او اختلاف شديدى است... صحيح همان نظرى است كه برخى از محققان بر آن هستند كه او موثق و جليل است؛ چون در نزد امامش بهمنزله صفوان و همانند وى است و اخبار مذمت همهاش از قبيل مواردى است كه در حق بزرگان اصحاب مانند زراره و... وارد شده است.<ref>ر.ک: همان، ص61-66</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references/> | <references /> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش