۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ محمود بن حسین کشاجم را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به کشاجم، محمود بن حسین منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
| data-type="authorfatherName" | | | data-type="authorfatherName" |حسین | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
| data-type="authorbirthDate" | | | data-type="authorbirthDate" |اواسط قرن سوم | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
| data-type="authorDeathDate" | | | data-type="authorDeathDate" |360ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
| data-type="authorTeachers" | | | data-type="authorTeachers" |على بن سلیمان | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
| data-type="authorWritings" | | | data-type="authorWritings" | | ||
|- class="articleCode" | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
خط ۳۶: | خط ۳۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''محمود بن حسین کشاجم'''، | '''محمود بن حسین کشاجم''' (متوفی 360ق)، مکنی به ابوالفتح، از شاعران و ادیبان عرب بود. او نوه یا از نوادگان سندی بن شاهک، از دشمنان [[امام موسی کاظم(ع)]] است، ولی در عقیده با سندی مخالفت دارد و شیعه است. لقب کشاجم حکایت از تسلط او در علوم کتابت، شعر، ادب، جدل و منطق و نجوم دارد. | ||
==نام کامل، خانواده، کنیه== | ==نام کامل، خانواده، کنیه== | ||
در میان محققان، اختلافی بر سر اینکه نام وی محمود بوده، وجود ندارد، ولی درباره اسم پدرش بهجز سیوطی، دیگران نام وی را حسین ذکر کردهاند؛ سیوطی نام پدر وی را محمدحسین ذکر کرده و کنیهاش را هم ابانصر و اینگونه در نام پدر و کنیه وی با دیگران اختلاف نظر دارد. زرکلی هم سخن سیوطی را تأیید کرده است. در انتهای نسب او به جدش سندی بن شاهک نیز اختلافی وجود ندارد؛ اختلاف در این است که وی جد اول اوست یا از اجداد بعدی وی. دکتر نبوی عبدالواحد شعلان پس از تحقیق، به دو دلیل در مقدمه | در میان محققان، اختلافی بر سر اینکه نام وی محمود بوده، وجود ندارد، ولی درباره اسم پدرش بهجز [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]]، دیگران نام وی را حسین ذکر کردهاند؛ [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] نام پدر وی را محمدحسین ذکر کرده و کنیهاش را هم ابانصر و اینگونه در نام پدر و کنیه وی با دیگران اختلاف نظر دارد. [[زرکلی، خیرالدین|زرکلی]] هم سخن [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] را تأیید کرده است. در انتهای نسب او به جدش سندی بن شاهک نیز اختلافی وجود ندارد؛ اختلاف در این است که وی جد اول اوست یا از اجداد بعدی وی. دکتر نبوی عبدالواحد شعلان پس از تحقیق، به دو دلیل در مقدمه «[[أدب النديم]]» نام وی و پدر و جدش را اینگونه ذکر میکند: «محمود بن حسین بن ابراهیم بن سندی بن شاهک»<ref>ر.ک: نبوی عبدالواحد شعلان، ص36-37</ref>. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
خط ۴۶: | خط ۴۲: | ||
==لقب کشاجم== | ==لقب کشاجم== | ||
او بدین جهت خود را «کشاجم» نامید که هریک از حروف پنجگانه این لفظ، اشاره به یکى از دانشهای او داشت: «ک»= کتابت، «ش»= شعر، «ا»= ادب یا انشاد، «ج»= جدل یا جود و «م» = متکلم یا منطقى و یا منجم بودن او. | او بدین جهت خود را «کشاجم» نامید که هریک از حروف پنجگانه این لفظ، اشاره به یکى از دانشهای او داشت: «ک»= کتابت، «ش»= شعر، «ا»= ادب یا انشاد، «ج»= جدل یا جود و «م» = متکلم یا منطقى و یا منجم بودن او. | ||
وی بعد از آنکه در علم طب، مهارت کامل یافت، حرف «طا» را هم بر آن افزود و «طکشاجم» گفت، ولى بدان شهرت نیافت. آنچه گفته شد، چیزی است که در کتب معاجم در تحلیل این لقب آمده؛ البته با اختلافاتى که وجود دارد. او، در تمام علوم یادشده، بیهمتا بوده و چهبسا اختلاف در شرح لقب از همین جا، ناشى گشته باشد<ref>ر.ک: همان؛ العلامة الأميني، ج3، ص1-3</ref>. | وی بعد از آنکه در علم طب، مهارت کامل یافت، حرف «طا» را هم بر آن افزود و «طکشاجم» گفت، ولى بدان شهرت نیافت. آنچه گفته شد، چیزی است که در کتب معاجم در تحلیل این لقب آمده؛ البته با اختلافاتى که وجود دارد. او، در تمام علوم یادشده، بیهمتا بوده و چهبسا اختلاف در شرح لقب از همین جا، ناشى گشته باشد<ref>ر.ک: همان؛ العلامة الأميني، ج3، ص1-3</ref>. | ||
==ادب و شعر کشاجم== | ==ادب و شعر کشاجم== | ||
نامبرده پیشواى ادب و پیشگام شعر است؛ تا آنجا که «رفاء سرى»، با مقام بلندی که در شعر و ادب داشت، به رونویسى دیوان کشاجم علاقه وافر داشت و در سبک شعر به راه او میرفت. | نامبرده پیشواى ادب و پیشگام شعر است؛ تا آنجا که «رفاء سرى»، با مقام بلندی که در شعر و ادب داشت، به رونویسى دیوان کشاجم علاقه وافر داشت و در سبک شعر به راه او میرفت. | ||
ابوبکر، محمد بن عبد الله حمدونى، دیوان شعرش را مرتب کرد و اضافاتى را که از پسر کشاجم، ابىالفرج به دست آورده بود، به آن ملحق نمود<ref>ر.ک: پایگاه اینترنتی حج</ref>. | ابوبکر، محمد بن عبد الله حمدونى، دیوان شعرش را مرتب کرد و اضافاتى را که از پسر کشاجم، ابىالفرج به دست آورده بود، به آن ملحق نمود<ref>ر.ک: پایگاه اینترنتی حج</ref>. | ||
==هجوسرایی کشاجم== | ==هجوسرایی کشاجم== | ||
هجوسرایان،برخى زیادهروى کرده و جمعى کمتر پیرامون آن گشتهاند و کشاجم از دسته دوم است. او در هجوسرایى، سبکى بدیع انتخاب نمود که از آن تجاوز ننموده. کشاجم در انتخاب این سبک، تحت تاثیر اخلاق نیک و عواطف انسانى خود بوده است. آثار این روحیات لطیف را مىتوان در هجویات او مشاهده کرد؛ جز در یکى دو مورد که از این حد پا را فراتر نهاده است. او هجوسرایى را آلت دفاع ساخته، نه آلت حمله؛ لذا تمام هجویات او، از لهجههاى تند و گزنده، فحش ناموس، گفتار زشت و آلودگى پاک است. خصم خود را هتک نمىکند و به هرگونه دریدگى و بدکردارى نمىآلاید؛ آزار او را مباح نمىشمارد و حرمت او را نمىبرد؛ دروغ و تهمت نمىزند؛ درست برخلاف سیره و روش هجوسرایان و سرایندگان اعصار گذشته. | هجوسرایان،برخى زیادهروى کرده و جمعى کمتر پیرامون آن گشتهاند و کشاجم از دسته دوم است. او در هجوسرایى، سبکى بدیع انتخاب نمود که از آن تجاوز ننموده. کشاجم در انتخاب این سبک، تحت تاثیر اخلاق نیک و عواطف انسانى خود بوده است. آثار این روحیات لطیف را مىتوان در هجویات او مشاهده کرد؛ جز در یکى دو مورد که از این حد پا را فراتر نهاده است. او هجوسرایى را آلت دفاع ساخته، نه آلت حمله؛ لذا تمام هجویات او، از لهجههاى تند و گزنده، فحش ناموس، گفتار زشت و آلودگى پاک است. خصم خود را هتک نمىکند و به هرگونه دریدگى و بدکردارى نمىآلاید؛ آزار او را مباح نمىشمارد و حرمت او را نمىبرد؛ دروغ و تهمت نمىزند؛ درست برخلاف سیره و روش هجوسرایان و سرایندگان اعصار گذشته. | ||
از هجویات لطیفش این گفتار اوست: | از هجویات لطیفش این گفتار اوست: | ||
«آن زنک مسکین که به ازدواج «ابىعمر» در آمده، | «آن زنک مسکین که به ازدواج «ابىعمر» در آمده، | ||
در شب عروسى پسرى زائید. | |||
گفتم: این پسر از کجا آمد؟ کسى که با او همبستر نگشته! | گفتم: این پسر از کجا آمد؟ کسى که با او همبستر نگشته! | ||
شوهرش گفت: مگر در خبر صحیح وارد نشده: | شوهرش گفت: مگر در خبر صحیح وارد نشده: | ||
«ولد المرء للفراش و للعاهر الحجر»؟؛ | |||
فرزند، از آن صاحب بستر است و نصیب فاسق، سنگ. | «ولد المرء للفراش و للعاهر الحجر»؟؛ فرزند، از آن صاحب بستر است و نصیب فاسق، سنگ. | ||
با خود گفتم: پس مطابق این خبر، بینى من به خاک مالیده باد؛ | با خود گفتم: پس مطابق این خبر، بینى من به خاک مالیده باد؛ | ||
چه، عوض اینکه او را هجو گویم، تهنیت گفتهام»<ref>ر.ک: همان</ref>. | چه، عوض اینکه او را هجو گویم، تهنیت گفتهام»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
==سیاحت و جهانگردى== | ==سیاحت و جهانگردى== | ||
کشاجم، از مهد پرورش خود رمله، مکرر به مصر و شام و عراق سفر کرد و در قصیدهای که به ستایش ابن مقله وزیر، زبان گشوده، در عراق جا داشته است. | کشاجم، از مهد پرورش خود رمله، مکرر به مصر و شام و عراق سفر کرد و در قصیدهای که به ستایش ابن مقله وزیر، زبان گشوده، در عراق جا داشته است. | ||
وی در ضمن این سیاحتها و گشتوگذارها، با شاهان، وزرا و امرا مىنشست و از جوایز آنان بهرمند، مىشد و از عطایشان براى ادامه سفر استقبال مىکرد. در ضمن با رجال علم و ادب و حدیث، رفتوآمد داشت، از آنان فرامىگرفت و مىآموخت، حدیث مىگفت و مىشنید<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی در ضمن این سیاحتها و گشتوگذارها، با شاهان، وزرا و امرا مىنشست و از جوایز آنان بهرمند، مىشد و از عطایشان براى ادامه سفر استقبال مىکرد. در ضمن با رجال علم و ادب و حدیث، رفتوآمد داشت، از آنان فرامىگرفت و مىآموخت، حدیث مىگفت و مىشنید<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۸۴: | خط ۹۰: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
در | در «[[شذرات الذهب في أخبار من ذهب|شذرات الذهب]]»، وفات او به سال 360 آمده و «تاريخ آداب اللغة العربية»، آن را برگزیده، ولى در «[[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]» و کتاب «شیعه و فنون اسلام» و «[[الأعلام الشرقية في المائة الرابعة عشرة الهجرية|اعلام]]» [[زرکلی، خیرالدین|زرکلى]]، وفات او را به سال 350 نوشتهاند. جمعى هم بین این دو تاریخ مردد آوردهاند. گواه قطعى در دست نیست که کدامیک واقعیت دارد؛ از جمله در مقدمه دیوانش آمده که سال وفات شاعر 330ق، است و آنهم ممکن است؛ زیرا شاعر چنانکه در مدیحه ابنمقله یاد کرده، قبل از سال 324، از پیرى خود مىنالد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش