پرش به محتوا

تشريح الأبدان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ تشریح الأبدان را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به تشريح الأبدان منتقل کرد)
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۶۹: خط ۶۹:
نويسنده در فصل دوم به شرح سلسله اعصاب مى‌پردازد. كالبدشناسان آن زمان اعصاب را چيزى شبيه به سرخ‌رگ‌ها و سياه‌رگ‌ها مى‌شناختند و اين سه را تنها تشكيلاتى مى‌دانستند كه به شكل پخش و پراكنده در سراسر بدن يافت مى‌شود؛ از اين‌رو نتيجه مى‌گرفتند كه وظايف آنها مى‌بايستى يكسان باشد و چون وريدها و شريان‌ها كه مجارى توخالى و عامل انتقال جوهر حياتى در بدن هستند، پس نتيجه مى‌گرفتند كه اعصاب تو خالى بوده و جوهر ذهنى را از مغز به ساير قسمت‌هاى بدن مى‌رسانند؛ مثلاً منصور مى‌نويسد: «عصب‌هايى كه پيوندگاه بينايى را در مغز به وجود مى‌آورند وظيفه آن‌ها انتقال نيروى بينايى است. بقيه اعصاب خالى به نظر نمى‌رسند ولى حتى از درون اين‌ها هم نيرو عبور مى‌كند چنان‌كه آب از درون گل، و روغن از لابلاى بادام مى‌گذرد. تشريح كلى اعصاب به خوبى بيان شده است. البته اشتباهاتى هم هست ولى اين اشتباهات را فقط كالبدشناسان نسل‌هاى بعد مى‌توانستند تصحيح كنند.»
نويسنده در فصل دوم به شرح سلسله اعصاب مى‌پردازد. كالبدشناسان آن زمان اعصاب را چيزى شبيه به سرخ‌رگ‌ها و سياه‌رگ‌ها مى‌شناختند و اين سه را تنها تشكيلاتى مى‌دانستند كه به شكل پخش و پراكنده در سراسر بدن يافت مى‌شود؛ از اين‌رو نتيجه مى‌گرفتند كه وظايف آنها مى‌بايستى يكسان باشد و چون وريدها و شريان‌ها كه مجارى توخالى و عامل انتقال جوهر حياتى در بدن هستند، پس نتيجه مى‌گرفتند كه اعصاب تو خالى بوده و جوهر ذهنى را از مغز به ساير قسمت‌هاى بدن مى‌رسانند؛ مثلاً منصور مى‌نويسد: «عصب‌هايى كه پيوندگاه بينايى را در مغز به وجود مى‌آورند وظيفه آن‌ها انتقال نيروى بينايى است. بقيه اعصاب خالى به نظر نمى‌رسند ولى حتى از درون اين‌ها هم نيرو عبور مى‌كند چنان‌كه آب از درون گل، و روغن از لابلاى بادام مى‌گذرد. تشريح كلى اعصاب به خوبى بيان شده است. البته اشتباهاتى هم هست ولى اين اشتباهات را فقط كالبدشناسان نسل‌هاى بعد مى‌توانستند تصحيح كنند.»


فصل سوم كتاب درباره عضلات است. در اين زمان عضلات هنوز نامگذارى نشده بود لذا منصور در اينجا به شرح كلى ساختمان يك عضله معرفى اشكال مختلف آن به صورتى كه با چشم غيرمسلح ديده مى‌شود و ذكر تعداد عضلات اكتفا مى‌كند. اين قسمت اخير، يعنى تعداد عضلات همواره مورد اشكال كالبدشناسان عرب بوده است كه در تعداد شمارش مجموع عضلات ، نظريات مختلفى داده‌اند. ابن‌سينا مجموع عضلات را 570 ذكر مى‌كند و اغلب نظريات هم در حوالى همين عدد است.
فصل سوم كتاب درباره عضلات است. در اين زمان عضلات هنوز نامگذارى نشده بود لذا منصور در اينجا به شرح كلى ساختمان يك عضله معرفى اشكال مختلف آن به صورتى كه با چشم غيرمسلح ديده مى‌شود و ذكر تعداد عضلات اكتفا مى‌كند. اين قسمت اخير، يعنى تعداد عضلات همواره مورد اشكال كالبدشناسان عرب بوده است كه در تعداد شمارش مجموع عضلات، نظريات مختلفى داده‌اند. ابن‌سينا مجموع عضلات را 570 ذكر مى‌كند و اغلب نظريات هم در حوالى همين عدد است.


فصل چهارم از وريدها و انشعابات آن سخن مى‌گويد. منصور در اين فصل به طور واضح نظريات ابن‌سينا را بيان مى‌كند. ابن‌سينا وريدها را مشابه شريان‌ها مى‌داند با اين تفاوت كه از جگر منشأ مى‌گيرند و بدون ضربان هستند و براى پخش جوهر حياتى از كبد به اندام‌هاى بدن آفريده شده‌اند. منصور به تقليد از ابن‌سينا عقيده داشت كه وريد شريانى كه امروزه وريد ريوى ناميده مى‌شود، تعداد آن در هر سمت بدن دو وريد است در حالى‌كه يك وريد بيش نيست و اين تعدد به خاطر مضاعف بودن وظايف آنهاست. يعنى بايد به منظور تغذيه هم خون را به قلب و هم به ششها منتقل كند. منصور، قلب را سه بطن مى‌داند و بطن كوچك مركزى قلب را (كه در حقيقت وجود نداشت) نام دهليز داده است و نيز اظهار مى‌دارد كه رأس قلب با استخوان مخصوصى محكم مى‌شود.
فصل چهارم از وريدها و انشعابات آن سخن مى‌گويد. منصور در اين فصل به طور واضح نظريات ابن‌سينا را بيان مى‌كند. ابن‌سينا وريدها را مشابه شريان‌ها مى‌داند با اين تفاوت كه از جگر منشأ مى‌گيرند و بدون ضربان هستند و براى پخش جوهر حياتى از كبد به اندام‌هاى بدن آفريده شده‌اند. منصور به تقليد از ابن‌سينا عقيده داشت كه وريد شريانى كه امروزه وريد ريوى ناميده مى‌شود، تعداد آن در هر سمت بدن دو وريد است در حالى‌كه يك وريد بيش نيست و اين تعدد به خاطر مضاعف بودن وظايف آنهاست. يعنى بايد به منظور تغذيه هم خون را به قلب و هم به ششها منتقل كند. منصور، قلب را سه بطن مى‌داند و بطن كوچك مركزى قلب را (كه در حقيقت وجود نداشت) نام دهليز داده است و نيز اظهار مى‌دارد كه رأس قلب با استخوان مخصوصى محكم مى‌شود.
خط ۹۷: خط ۹۷:


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش