۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
# خردگرایی: | # خردگرایی: | ||
#: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گرانبها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که بهفرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دلوجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلتهایی چون خیر و عدل و احسان میداند:{{شعر}} | #: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گرانبها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که بهفرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دلوجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلتهایی چون خیر و عدل و احسان میداند:{{شعر}} | ||
{{ب|'' خرد هدیه اوست ما را که در ما''|2='' بهفرمان او شد خرد جفت با جان''}} | #:{{ب|'' خرد هدیه اوست ما را که در ما''|2='' بهفرمان او شد خرد جفت با جان''}} | ||
{{ب|'' خرد گوهر است و دلوجانش کان است''|2=''بلی مر خرد را دلوجان سزد کان''}} | #:{{ب|'' خرد گوهر است و دلوجانش کان است''|2=''بلی مر خرد را دلوجان سزد کان''}} | ||
{{ب|'' خرد کیمیای صلاح است و نعمت''|2='' خرد معدن خیر و عدل است و احسان ''}} | #:{{ب|'' خرد کیمیای صلاح است و نعمت''|2='' خرد معدن خیر و عدل است و احسان ''}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{پایان شعر}} | ||
#: و عقل را راهنمای آدمی بهسوی راه صواب مینامد و پیروی از آن را توصیه میکند: | #: و عقل را راهنمای آدمی بهسوی راه صواب مینامد و پیروی از آن را توصیه میکند:{{شعر}} | ||
#:{{ب|'' عقل است بهسوی صواب رهبر''|2='' با راهبرت چون به خار خاری؟''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|'' چون با خرد، ای بی خرد، نسازی''|2='' جز رنج نبینی و سوگواری''<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>}}. | ||
{{ب|'' عقل است بهسوی صواب رهبر''|2='' با راهبرت چون به خار خاری؟''}} | #:{{پایان شعر}} | ||
{{ب|'' چون با خرد، ای بی خرد، نسازی''|2='' جز رنج نبینی و سوگواری''<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>}}. | #: شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأملبرانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان مینوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره میکند:{{شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|'' چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای''|2='' به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟''}} | ||
#: شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأملبرانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان مینوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره میکند: | #:{{ب|'' چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز''|2='' چرا من و تو بدین کارها گران باریم''}} | ||
#:{{ب|'' چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان''|2='' مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | #: سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری میکند:{{شعر}} | ||
{{ب|'' چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای''|2='' به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟''}} | #:{{ب|'' خرد تواند جستن ز کار چون و چرا''|2='' که بی خرد به مثل ما درخت بیباریم''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|'' چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز''|2='' چرا من و تو بدین کارها گران باریم''}} | |||
{{ب|'' چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان''|2='' مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری میکند: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' خرد تواند جستن ز کار چون و چرا''|2='' که بی خرد به مثل ما درخت بیباریم''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# طلب دانش: | # طلب دانش: | ||
#: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیههایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرقوبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است: | #: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیههایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرقوبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است:{{شعر}} | ||
#:{{ب|'' دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک''|2='' این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|'' با خاطر منور روشنتر از قمر''|2='' ناید به کار هیچ مقر قمر مرا''<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|'' دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک''|2='' این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا''}} | |||
{{ب|'' با خاطر منور روشنتر از قمر''|2='' ناید به کار هیچ مقر قمر مرا''<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# عدالت و دادگری: | # عدالت و دادگری: | ||
#: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغهها و توصیههای اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان میخواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند: | #: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغهها و توصیههای اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان میخواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند:{{شعر}} | ||
#:{{ب|'' به داد و دهش جوی حشمت که مرد''|2='' بدین دو تواند شدن محتشم''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|'' از آغاز بودنش به داد آورید''|2='' خدای این جهان را پدید از عدم''}} | ||
{{ب|'' به داد و دهش جوی حشمت که مرد''|2='' بدین دو تواند شدن محتشم''}} | #:{{ب|'' اگر داد کرده است پس تا ابد''|2='' خدای است و ما بندگان، لاجرم''}} | ||
{{ب|'' از آغاز بودنش به داد آورید''|2='' خدای این جهان را پدید از عدم''}} | #:{{ب|'' اگر دادوبیداد داور شوند''|2='' بود داد تریاک و بیداد سم ''<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|'' اگر داد کرده است پس تا ابد''|2='' خدای است و ما بندگان، لاجرم''}} | |||
{{ب|'' اگر دادوبیداد داور شوند''|2='' بود داد تریاک و بیداد سم ''<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# نیکوکاری: | # نیکوکاری: | ||
#: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]]، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری میداند و بر این عقیده است که: | #: [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]]، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری میداند و بر این عقیده است که:{{شعر}} | ||
#:{{ب|'' تو را جانت نامه است و کردار خط''|2='' به جان برمکن جز به نیکی رقم''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|'' به نامه درون جمله نیکی نویس''|2='' که در دست تو است ای برادر قلم''}} | ||
{{ب|'' تو را جانت نامه است و کردار خط''|2='' به جان برمکن جز به نیکی رقم''}} | #:{{ب|'' به گفتار خوب و به کردار نیک''|2='' چنان چون شنودی بر این خفته رم''}} | ||
{{ب|'' به نامه درون جمله نیکی نویس''|2='' که در دست تو است ای برادر قلم''}} | #:{{ب|'' به فعل نکو جمله عاجز شدند''|2='' فرومایه دیوان ز پرمایه جم''<ref>ر.ک: همان، ص12- 13</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|'' به گفتار خوب و به کردار نیک''|2='' چنان چون شنودی بر این خفته رم''}} | |||
{{ب|'' به فعل نکو جمله عاجز شدند''|2='' فرومایه دیوان ز پرمایه جم''<ref>ر.ک: همان، ص12- 13</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# ارج سخن و آداب آن: | # ارج سخن و آداب آن: | ||
#: پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیدهای ارائه نکتههای حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است: | #: پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیدهای ارائه نکتههای حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است:{{شعر}} | ||
#:{{ب|'' درختت گر ز حکمت بار دارد''|2='' به گفتار آی و بار خویش می بار''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|'' چرا خامش نباشی چون ندانی ''|2='' برهنه چون کنی عورت به بازار''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|'' درختت گر ز حکمت بار دارد''|2='' به گفتار آی و بار خویش می بار''}} | |||
{{ب|'' چرا خامش نباشی چون ندانی ''|2='' برهنه چون کنی عورت به بازار''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است: | ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است: |
ویرایش