۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
این مثنوی از بهترین و رایجترین یادبودهای وحشی است که در زمان خود وحشی نیز دستبهدست میگشته و دهانبهدهان بازگو میشده و رونویسگران، نمونههای گوناگون از آن برمیداشتهاند. افسوس که او این داستان شورانگیز و دلنشین را به پایان نرسانده و همه دوستداران ترانههای دلکش ایرانی را از همان زمان تاکنون «دریغاگو» کرده است. | این مثنوی از بهترین و رایجترین یادبودهای وحشی است که در زمان خود وحشی نیز دستبهدست میگشته و دهانبهدهان بازگو میشده و رونویسگران، نمونههای گوناگون از آن برمیداشتهاند. افسوس که او این داستان شورانگیز و دلنشین را به پایان نرسانده و همه دوستداران ترانههای دلکش ایرانی را از همان زمان تاکنون «دریغاگو» کرده است. | ||
این مثنوی نیمگفته، رویهم 1070 بیت دارد و وصال شیرازی که دریغش آمده این داستان دلکش نیمگفته بماند، دویستوپنجاه سال پس از وحشی، 1251 بیت بر آن افزوده و به گفته خود به پایانش آورده، ولی به گفته صابر شیرازی: | این مثنوی نیمگفته، رویهم 1070 بیت دارد و وصال شیرازی که دریغش آمده این داستان دلکش نیمگفته بماند، دویستوپنجاه سال پس از وحشی، 1251 بیت بر آن افزوده و به گفته خود به پایانش آورده، ولی به گفته صابر شیرازی: | ||
وصالش نیز ناورده به پایان'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' حدیثی را که وحشی کرده عنوان''|2='' وصالش نیز ناورده به پایان''}} | |||
خود صابر نیز که پیداست از جمله دریغاگویان بوده است، دنبال کار وحشی را گرفته و 304 بیت بر آن افزوده و به پایانش رسانده است. نگارنده برای قدردانی و سپاسگزاری از روان پاک این دو رادمرد سخنور و برای بهرهمند کردن دوستداران زبان و ادب شیرین فارسی، بهویژه شیفتگان و هواخواهان وحشی فرهادخوی، سرودههای دلکش آنان را نیز در پایان فرهاد و شیرین وحشی آورده است<ref>ر.ک: همان، ص112</ref>. | خود صابر نیز که پیداست از جمله دریغاگویان بوده است، دنبال کار وحشی را گرفته و 304 بیت بر آن افزوده و به پایانش رسانده است. نگارنده برای قدردانی و سپاسگزاری از روان پاک این دو رادمرد سخنور و برای بهرهمند کردن دوستداران زبان و ادب شیرین فارسی، بهویژه شیفتگان و هواخواهان وحشی فرهادخوی، سرودههای دلکش آنان را نیز در پایان فرهاد و شیرین وحشی آورده است<ref>ر.ک: همان، ص112</ref>. | ||
وحشی با دلی آرزومند، سادهگویی و نوپردازی و بیپیرایگی و روانسازی را در زبان شعر فارسی از نو بنیاد گذاشت و در این راه چنان پیروز و کامیاب گردید و سخنان فریبایش آنچنان در دلها نشست که با وجود آنهمه فروتنی که در سرشتش وجود داشت، بیپروا گفت: | وحشی با دلی آرزومند، سادهگویی و نوپردازی و بیپیرایگی و روانسازی را در زبان شعر فارسی از نو بنیاد گذاشت و در این راه چنان پیروز و کامیاب گردید و سخنان فریبایش آنچنان در دلها نشست که با وجود آنهمه فروتنی که در سرشتش وجود داشت، بیپروا گفت: | ||
میزنم لاف و میرسد لافم'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' من که مشهور قاف تا قافم''|2='' میزنم لاف و میرسد لافم''}} | |||
یادگاری بود ز من همه جای'' | {{ب|'' از در روم تا به هند و ختای''|2='' یادگاری بود ز من همه جای''}} | ||
{{ب|'' هست بر هر جریدهای نامم''|2='' گشته نامی سخن در ایامم''}} | |||
گشته نامی سخن در ایامم'' | {{ب|'' نکتهدانان اگر نو، ار کهنند''|2='' همگی پیروان طرز منند''}} | ||
{{ب|'' در خراسان و در عراق منم''|2='' که نباشد عدیل در سخنم''}} | |||
همگی پیروان طرز منند'' | {{ب|'' هر کجا فارسیزبانی هست''|2='' از منش چند داستانی هست''}} | ||
{{ب|'' هیچم از طبع بر زبان نگذشت''|2='' که به یک ماه در جهان نگذشت''}} | |||
که نباشد عدیل در سخنم'' | {{ب|'' یک مسافر نیامد از جایی''|2='' که نبودش ز من تمنایی''}} | ||
{{ب|'' یا غزل جست یا قصیده من''|2='' کز تو ثبت است بر جریده من''<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>}}. | |||
از منش چند داستانی هست'' | |||
که به یک ماه در جهان نگذشت'' | |||
که نبودش ز من تمنایی'' | |||
کز تو ثبت است بر جریده من | |||
سراسر سرودههای وحشی، ساده و روان و نرم و بیپیرایه است و راز دلنشینی و زیبایی و آوازه آنها نیز یکی همین سادگی و بیپیرایگی است. وی علاوه بر این عنصر، سوز و گداز و شور و فغان و مهر بسیار نیز در اشعارش دارد و سخنانش به گفته آذر، «ملاحتی تمام و حلاوتی مالاکلام دارد»<ref>ر.ک: همان، ص117</ref>. | سراسر سرودههای وحشی، ساده و روان و نرم و بیپیرایه است و راز دلنشینی و زیبایی و آوازه آنها نیز یکی همین سادگی و بیپیرایگی است. وی علاوه بر این عنصر، سوز و گداز و شور و فغان و مهر بسیار نیز در اشعارش دارد و سخنانش به گفته آذر، «ملاحتی تمام و حلاوتی مالاکلام دارد»<ref>ر.ک: همان، ص117</ref>. |
ویرایش