۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'نم' به 'نم') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[احسائی، علینقی بن احمد|احسائی]] سپس با عبارت «و بعد فیقول المحتاج الی عفو ربه الکریم [[احسائی، علینقی بن احمد|علینقی بن احمد بن زینالدین الاحسائی]]» میگوید: چون تعصب عامه (اهل سنت) و انکارشان در فضائل آل محمد(ص) و لجبازیشان در احتجاج و شگفتیشان در این لجبازی را دیدم و حتی مشاهده کردم که در این امر تا جایی پیش رفتهاند که روایات مشهور و متواتر نزد خودشان را هم کنار نهادهاند. از طرفی هم دیدم جاهلان از دو فریق در تاریکیهای و لبه پرتگاهها ایستادهاند و دوست ندارند حرف حق را شنیده و به راه بیایند (به تعبیر نویسنده: لا یهتدون سبیلا و لا یعرفون من الحق دلیلا) و هرکدام از روی لجاجت گوش خود را گرفتهاند و حرف دیگری را نمیشنوند، ثابت بر اعتقادات خودشانند و بر یقین (جهل مرکب) خودشان اصرار دارند؛ چون این امور را دیدم، بر خودم واجب دانستم که از میان احادیثشان، آنچه در میان اوراق پراکنده شده را جمع آورم و آنچه از روایاتی که حجت واضحه بر خاص و عام آنان از اختصاص حق به آل محمد و شیعه آنان دارد و اهل نفاق این روایات را متشتت کردهاند، تألیف نمایم. در این کتاب براهین قاطعی برای منصفین وجود دارد که کفایتشان میکند در اینکه بر خصم خود با اقوال خودشان، احتجاج کنند و از طریقه خودشان آنان را محکوم نمایند و اگر هم احیاناً روایاتی افزون بر روایات مخالفین وجود دارد از این باب است که اجماع بر ثبوت این ادعا حاصل شود و اتفاق بر تحقیق مدعا را نشان دهیم و ازاینروست که گاهی روایاتی از اخبار اهلبیت(ع) را که به لحاظ مضمون و محتوا با روایات مخالفین از اهل سنت سازگار بوده را به جهت تأیید مطالب آنان و نشان دادن اجماع مسلمین بر این امر، ذکر کردهایم. نویسنده پس از بیان این امور میگوید این کتاب را «نهج المحجه» نام نهادم و بر یک مقدمه و ده فصل و یک خاتمه مرتبش کردم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص73-74</ref> | [[احسائی، علینقی بن احمد|احسائی]] سپس با عبارت «و بعد فیقول المحتاج الی عفو ربه الکریم [[احسائی، علینقی بن احمد|علینقی بن احمد بن زینالدین الاحسائی]]» میگوید: چون تعصب عامه (اهل سنت) و انکارشان در فضائل آل محمد(ص) و لجبازیشان در احتجاج و شگفتیشان در این لجبازی را دیدم و حتی مشاهده کردم که در این امر تا جایی پیش رفتهاند که روایات مشهور و متواتر نزد خودشان را هم کنار نهادهاند. از طرفی هم دیدم جاهلان از دو فریق در تاریکیهای و لبه پرتگاهها ایستادهاند و دوست ندارند حرف حق را شنیده و به راه بیایند (به تعبیر نویسنده: لا یهتدون سبیلا و لا یعرفون من الحق دلیلا) و هرکدام از روی لجاجت گوش خود را گرفتهاند و حرف دیگری را نمیشنوند، ثابت بر اعتقادات خودشانند و بر یقین (جهل مرکب) خودشان اصرار دارند؛ چون این امور را دیدم، بر خودم واجب دانستم که از میان احادیثشان، آنچه در میان اوراق پراکنده شده را جمع آورم و آنچه از روایاتی که حجت واضحه بر خاص و عام آنان از اختصاص حق به آل محمد و شیعه آنان دارد و اهل نفاق این روایات را متشتت کردهاند، تألیف نمایم. در این کتاب براهین قاطعی برای منصفین وجود دارد که کفایتشان میکند در اینکه بر خصم خود با اقوال خودشان، احتجاج کنند و از طریقه خودشان آنان را محکوم نمایند و اگر هم احیاناً روایاتی افزون بر روایات مخالفین وجود دارد از این باب است که اجماع بر ثبوت این ادعا حاصل شود و اتفاق بر تحقیق مدعا را نشان دهیم و ازاینروست که گاهی روایاتی از اخبار اهلبیت(ع) را که به لحاظ مضمون و محتوا با روایات مخالفین از اهل سنت سازگار بوده را به جهت تأیید مطالب آنان و نشان دادن اجماع مسلمین بر این امر، ذکر کردهایم. نویسنده پس از بیان این امور میگوید این کتاب را «نهج المحجه» نام نهادم و بر یک مقدمه و ده فصل و یک خاتمه مرتبش کردم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص73-74</ref> | ||
محتوای مطالب کتاب سرشار از فضائل اهلبیت(ع) خاصه [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] است و قضایای گوناگون در مورد آن حضرت در این اثر توضیح داده شده است. البته به لحاظ حجم مطالب، قضایای مربوط به امیر مؤمنان در جلد اول کتاب حجم بیشتری به خود اختصاص داده است و در جلد دوم درباره سایر اهلبیت(ع) و ابوطالب و... هم مطلب داریم. | محتوای مطالب کتاب سرشار از فضائل اهلبیت(ع) خاصه [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] است و قضایای گوناگون در مورد آن حضرت در این اثر توضیح داده شده است. البته به لحاظ حجم مطالب، قضایای مربوط به امیر مؤمنان در جلد اول کتاب حجم بیشتری به خود اختصاص داده است و در جلد دوم درباره سایر اهلبیت(ع) و ابوطالب و... هم مطلب داریم. بهعنوانمثال هشت ویژگی از [[امام على(ع)|امیر مؤمنان علی(ع)]] اینگونه ذکر شده است: | ||
اول ایمان او به الله تعالی؛ ایمان کاملی که خود آن حضرت(ع) با عبارت «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» از آن یاد کردهاند و این در حالی است که ابراهیم(ع) که افضل انبیای اولوالعزم است از خداوند خواست که شهود عیانی برای او فراهم کند تا به وعده الهی اطمینان حاصل نماید. همچنین موسی(ع) از کوه طور که بازگشت و دید قومش توسط سامری گمراه شدهاند، عنان از کف داد و چهار عدد از الواح را از روی عصبانیت شکست درحالیکه [[امام على(ع)|علی(ع)]] به سلیم بن قیس فرمود: لم اکن بما صنوا حین عاینته باعلم منی به و لا اشد یقینا به منی قبل ذلک بل انا بقول رسولالله(ص) اشد یقینا لما عاینت و شاهدت... یعنی اعتماد من به قول پیامبر خدا(ص) بیش از آن چیزی است که با دو چشمم میبینم. | اول ایمان او به الله تعالی؛ ایمان کاملی که خود آن حضرت(ع) با عبارت «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» از آن یاد کردهاند و این در حالی است که ابراهیم(ع) که افضل انبیای اولوالعزم است از خداوند خواست که شهود عیانی برای او فراهم کند تا به وعده الهی اطمینان حاصل نماید. همچنین موسی(ع) از کوه طور که بازگشت و دید قومش توسط سامری گمراه شدهاند، عنان از کف داد و چهار عدد از الواح را از روی عصبانیت شکست درحالیکه [[امام على(ع)|علی(ع)]] به سلیم بن قیس فرمود: لم اکن بما صنوا حین عاینته باعلم منی به و لا اشد یقینا به منی قبل ذلک بل انا بقول رسولالله(ص) اشد یقینا لما عاینت و شاهدت... یعنی اعتماد من به قول پیامبر خدا(ص) بیش از آن چیزی است که با دو چشمم میبینم. |
ویرایش