پرش به محتوا

مناقب العارفين: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۴۴: خط ۴۴:
در مقدمه، به موضوع فصول کتاب، اشاره گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص2-‎6</ref>.
در مقدمه، به موضوع فصول کتاب، اشاره گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص2-‎6</ref>.


کتاب ده فصل دارد که از‎ مناقب‎ بهاء الولد آغاز می‎گردد و در پی، مناقب محقق ترمذی، مولانا جلال‎الدین، شمس تبریزی، صلاح‎الدین زرکوب، حسام‎الدین چلبی، بهاءالدین ولد‎، امیر‎ عارف، امیر عابد می‎آید و دهمین‎ فصل‎ ویژه اولاد و اخلاف ایشان است<ref>ر.ک: دماوندی، مجتبی، ص131</ref>.
کتاب ده فصل دارد که از‎ مناقب‎ بهاء الولد آغاز می‌گردد و در پی، مناقب محقق ترمذی، مولانا جلال‎الدین، شمس تبریزی، صلاح‎الدین زرکوب، حسام‎الدین چلبی، بهاءالدین ولد‎، امیر‎ عارف، امیر عابد می‎آید و دهمین‎ فصل‎ ویژه اولاد و اخلاف ایشان است<ref>ر.ک: دماوندی، مجتبی، ص131</ref>.


چهار تن از این افراد، محقق ترمذی، شمس تبریزی، صلاح‎الدین زرکوب و حسام‎الدین‎ چلبی از خاندان مولوی نیستند‎، ولی‎ بیشتر کتاب ویژه خاندان‎ مولوی‎ است<ref>ر.ک: همان</ref>.
چهار تن از این افراد، محقق ترمذی، شمس تبریزی، صلاح‎الدین زرکوب و حسام‎الدین‎ چلبی از خاندان مولوی نیستند‎، ولی‎ بیشتر کتاب ویژه خاندان‎ مولوی‎ است<ref>ر.ک: همان</ref>.


بی‎گمان «مناقب ‎العارفين»، یکی از متون زیبا و ساده عرفانی است و با‎ فرصتی‎ طولانی که‎‎ نگارنده کتاب در اختیار داشته است، در نگارش اثر بسیار دقت دارد. نقل داستان‎ها و کرامات‎ جذابیت متن‎ را بیشتر می‎نماید و بااینکه نثر آن ساده است، آوردن اشعار فراوان‎ بر زیبایی‎ آن‎‎ افزوده است. روایت خواب‎ها و به اسطوره نزدیک شدن شخصیت‎ها نیز برتری دیگر کتاب‎ است<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>.
بی‌گمان «مناقب ‎العارفين»، یکی از متون زیبا و ساده عرفانی است و با‎ فرصتی‎ طولانی که‎‎ نگارنده کتاب در اختیار داشته است، در نگارش اثر بسیار دقت دارد. نقل داستان‎ها و کرامات‎ جذابیت متن‎ را بیشتر می‎نماید و بااینکه نثر آن ساده است، آوردن اشعار فراوان‎ بر زیبایی‎ آن‎‎ افزوده است. روایت خواب‎ها و به اسطوره نزدیک شدن شخصیت‎ها نیز برتری دیگر کتاب‎ است<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>.


کتاب از بن‎مایه‌های ‎‎افسانه‌ای‎ و اساطیری خالی نیست و این خود به لطف کتاب افزوده‎ و آن را از‎ اثری‎ تاریخی‎ به اثری ادبی ارتقا داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
کتاب از بن‎مایه‌های ‎‎افسانه‌ای‎ و اساطیری خالی نیست و این خود به لطف کتاب افزوده‎ و آن را از‎ اثری‎ تاریخی‎ به اثری ادبی ارتقا داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۷۰: خط ۷۰:
وی که با‎ مشایخ‎ تصوف به نزاع برمی‎خیزد و گاه آنان را کتک می‎زند، شراب‎ می‎نوشد و با زنان سروسری دارد و ادب ظاهری و فروتنی را نیز ترک می‎کند و با خود سگ‎ نگاه می‎دارد و هیچ اشارتی‎ به‎ کیفیت سلوک او و دانش اندوختن او نیست، چگونه می‎تواند خلاصه هفت ولی باشد؟ این نوه که به قول افلاکی منظور نظر مولوی است و به‎ مثنوی‎ هماره می‎نازد معلوم‎ نیست که‎ حتی‎ تحصیل و دانشی داشته است یا نه؟ او فرزند سلطان‎ولد پسر مولانا و حاصل‎ ازدواج او با فاطمه خاتون دختر صلاح‎الدین زرکوب قونوی است<ref>ر.ک: همان، ص137</ref>.
وی که با‎ مشایخ‎ تصوف به نزاع برمی‎خیزد و گاه آنان را کتک می‎زند، شراب‎ می‎نوشد و با زنان سروسری دارد و ادب ظاهری و فروتنی را نیز ترک می‎کند و با خود سگ‎ نگاه می‎دارد و هیچ اشارتی‎ به‎ کیفیت سلوک او و دانش اندوختن او نیست، چگونه می‎تواند خلاصه هفت ولی باشد؟ این نوه که به قول افلاکی منظور نظر مولوی است و به‎ مثنوی‎ هماره می‎نازد معلوم‎ نیست که‎ حتی‎ تحصیل و دانشی داشته است یا نه؟ او فرزند سلطان‎ولد پسر مولانا و حاصل‎ ازدواج او با فاطمه خاتون دختر صلاح‎الدین زرکوب قونوی است<ref>ر.ک: همان، ص137</ref>.


افلاکی داستانی‎ درباره‎ تولد وی می‎آورد که‎ فرزندان‎ این زوج نمی‎مانده‌اند و حتی‎ همسر سلطان‎ولد چون فرزندانش می‎مرده‌اند، آنان را سقط می‎کرده است و تولد و ماندن این‎ فرزند را بسیار عجیب و غیر عادی می‎داند و در جایی‎ دیگر‎ این گفته را فراموش می‎کند و می‎گوید: این زوج سه فرزند آورده‌اند؛ یکی‎ امیر عارف و دو دختر به نام‎های مطهره خاتون و شرف خاتون که مولانا یکی را عارفه و دیگری را عابده‎ لقب‎ نهاده است و دو همسر دیگر سلطان‎ولد نصرت خاتون و سنبله خاتون سه پسر برای او به دنیا‎ آورده‌اند. پیشگویی‎های بسیار شگفتی‎ برای او آورده شده است‎ که‎ همه‎ از زبان مولوی است<ref>ر.ک: همان</ref>.
افلاکی داستانی‎ درباره‎ تولد وی می‎آورد که‎ فرزندان‎ این زوج نمی‎مانده‌اند و حتی‎ همسر سلطان‎ولد چون فرزندانش می‎مرده‌اند، آنان را سقط می‎کرده است و تولد و ماندن این‎ فرزند را بسیار عجیب و غیر عادی می‎داند و در جایی‎ دیگر‎ این گفته را فراموش می‎کند و می‌گوید: این زوج سه فرزند آورده‌اند؛ یکی‎ امیر عارف و دو دختر به نام‎های مطهره خاتون و شرف خاتون که مولانا یکی را عارفه و دیگری را عابده‎ لقب‎ نهاده است و دو همسر دیگر سلطان‎ولد نصرت خاتون و سنبله خاتون سه پسر برای او به دنیا‎ آورده‌اند. پیشگویی‎های بسیار شگفتی‎ برای او آورده شده است‎ که‎ همه‎ از زبان مولوی است<ref>ر.ک: همان</ref>.


اما ظاهرا دلیل بزرگی و تصوف او نظر مولوی و عنایت اوست. او ‎‎لزومی‎ به تحصیل و سلوک نداشته و نیازی به آموختن و دانستن در خود نمی‎دیده است. گاه‎ ریسمان‎ گردن‎ او را مولانا بر کتف می‎گرفته و می‎گفته که: «گاوک عارف توان شد»<ref>ر.ک: همان</ref>.
اما ظاهرا دلیل بزرگی و تصوف او نظر مولوی و عنایت اوست. او ‎‎لزومی‎ به تحصیل و سلوک نداشته و نیازی به آموختن و دانستن در خود نمی‎دیده است. گاه‎ ریسمان‎ گردن‎ او را مولانا بر کتف می‌گرفته و می‌گفته که: «گاوک عارف توان شد»<ref>ر.ک: همان</ref>.


در پایان می‎توان چنین گفت که «مناقب‎ العارفين» یکی از متون زیبای صوفیانه است و دل‎انگیزی‎ها و لطافت بسیار دارد و داستان‎های‎ شگفت و خواندنی پرجاذبه در آن فراوان است، ولی مستند نیست و از نظر محتوایی‎ کسانی که در تاریخ خاندان مولوی بدان رجوع می‎کنند، بایستی با احتیاط و نگرش ناقدانه آن را مطالعه‎ کنند‎. افلاکی درباره پیشینیان اسطوره‎سازی می‎کند و اغراق‎های صوفیانه را جایگزین‎ واقعیت می‎نماید و درباره معاصران خود نمی‎تواند حقیقت را مشاهده کند. تمام کارهای شگفت‎ و دور از انصاف و مردمی امیر عارف را‎ کرامات‎ می‎پندارد و برای این صوفی خودخواه عباراتی‎ می‎آورد که بنا بر نقد نگاشته‌های خودش هیچ درخور و شایسته او نیست <ref>ر.ک: همان، ص140</ref>.
در پایان می‎توان چنین گفت که «مناقب‎ العارفين» یکی از متون زیبای صوفیانه است و دل‎انگیزی‎ها و لطافت بسیار دارد و داستان‎های‎ شگفت و خواندنی پرجاذبه در آن فراوان است، ولی مستند نیست و از نظر محتوایی‎ کسانی که در تاریخ خاندان مولوی بدان رجوع می‎کنند، بایستی با احتیاط و نگرش ناقدانه آن را مطالعه‎ کنند‎. افلاکی درباره پیشینیان اسطوره‎سازی می‎کند و اغراق‎های صوفیانه را جایگزین‎ واقعیت می‎نماید و درباره معاصران خود نمی‎تواند حقیقت را مشاهده کند. تمام کارهای شگفت‎ و دور از انصاف و مردمی امیر عارف را‎ کرامات‎ می‎پندارد و برای این صوفی خودخواه عباراتی‎ می‎آورد که بنا بر نقد نگاشته‌های خودش هیچ درخور و شایسته او نیست <ref>ر.ک: همان، ص140</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش