۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NUR15433J1.jpg | عنوان = نزهة الألباء في طبقات الأدباء |...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''نزهة الألباء في طبقات الأدباء'''، اثر ابوالبرکات کمالالدین عبدالرحمن ابن محمد انباری (متوفی 577ق)، کتابی است در شرححال شاعران و نحویان از حضرت علی(ع) تا استاد خود ابوالسعادات ابن الشجری (متوفی542ق) با رعایت زمان وفات و بدون طبقهبندی مشخص. | '''نزهة الألباء في طبقات الأدباء'''، اثر [[ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابوالبرکات کمالالدین عبدالرحمن ابن محمد انباری]] (متوفی 577ق)، کتابی است در شرححال شاعران و نحویان از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] تا استاد خود [[ابن شجری، هبةالله بن علی|ابوالسعادات ابن الشجری]] (متوفی542ق) با رعایت زمان وفات و بدون طبقهبندی مشخص. | ||
این اثر با تحقیق ابوالفضل ابراهیم به چاپ رسیده است. | این اثر با تحقیق [[محمد ابوالفضل ابراهیم|ابوالفضل ابراهیم]] به چاپ رسیده است. | ||
==اهمیت کتاب== | ==اهمیت کتاب== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در مقدمه محقق که در سال 1386ق/ 1967م نوشته شده است، به شرححال مؤلف پرداخته شده است. | در مقدمه محقق که در سال 1386ق/ 1967م نوشته شده است، به شرححال مؤلف پرداخته شده است. | ||
نویسنده اثر حاضر، از جمله نحات مشهور و آشنا به علم عربی و ظرایف آن است. وی در این کتاب، به ذکر زندگینامه، شرححال و فضائل شاعران و ادیبان معروف و مشهور پرداخته و مطالب خود را با ذکر احوال واضع علم عربی و امیر بیان، یعنی حضرت علی(ع)، آغاز نموده و آن را تا شرححال ابوالسعادات ابن شجری (متوفی 542ق)، پیش برده است<ref>سطام الفهد، محمد، پایگاه اینترنتی البیان</ref>. | نویسنده اثر حاضر، از جمله نحات مشهور و آشنا به علم عربی و ظرایف آن است. وی در این کتاب، به ذکر زندگینامه، شرححال و فضائل شاعران و ادیبان معروف و مشهور پرداخته و مطالب خود را با ذکر احوال واضع علم عربی و امیر بیان، یعنی [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، آغاز نموده و آن را تا شرححال [[ابن شجری، هبةالله بن علی|ابوالسعادات ابن شجری]] (متوفی 542ق)، پیش برده است<ref>سطام الفهد، محمد، پایگاه اینترنتی البیان</ref>. | ||
وی در نگارش خود، از کتابهای طبقات و تراجم معروف و معتبر پیش از خود، بهره برده است که از جمله آنها میتوان به کتاب | وی در نگارش خود، از کتابهای طبقات و تراجم معروف و معتبر پیش از خود، بهره برده است که از جمله آنها میتوان به کتاب «[[أخبار النحويين البصريين]]» [[سیرافی، حسن بن عبدالله|قاضی ابوسعید بن عبدالله بن مرزبان سیرافی]] (متوفی 368ق) و «[[تاریخ بغداد]]» [[خطیب بغدادی، احمد بن علی|ابوبکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی]] (متوفی 463ق) نام برد. وی در این کتاب، مطالب گذشتگان را ادامه داده و به شرححال بزرگان، مخصوصاً ادباء و نحویان معاصر خویش پرداخت، تا اینکه کتاب وی، منبع اصلی در ترجمه و شرححال ادبای گذشته و معاصرین وی از جمله جوالیقی و [[ابن شجری، هبةالله بن علی|ابوالسعادات ابن شجری]] شد<ref>همان</ref>. | ||
نویسنده کتاب خود را با مقدمهای آغاز کرده که در آن، مطالب کتاب خویش را تبیین نموده و به این نکته اشاره دارد که کتاب او، شرححال و بیان فضایل معارف و مشاهیر این صنعت، یعنی ادبیات میباشد. سپس مطالب کتاب را با شرححال حضرت علی(ع) و چگونگی به وجود آمدن علم نحو آغاز نموده و به این نکته اشاره کرده است که واضع اول این دانش، علی بن ابیطالب(ع) است و ابوالاسود ظالم بن عمرو بن سفیان دوئلی، این دانش را از محضر ایشان کسب کرده و علت نامگذاری آن به نحو مطابق آنچه ابوالاسود روایت میکند چنین است که روزی ابوالاسود به حضور امام رسیده و متوجه مکتوبی در دست وی شده و میپرسد که این چیست؟ امام در پاسخ میگوید: من در زمینه کلام عرب تأمل نموده و متوجه شدم که در اثر همنشینی با حمراء یعنی عجمها، به فساد و خطا کشیده شده لذا بر آن شدم که قوانینی وضع نمایم که مردم بتوانند برای درست سخن گفتن بدان مراجعه کرده و از آن بهعنوان یک مرجع قابلاعتماد استفاده کنند. سپس آن مکتوب را به من داد که در آن چنین نگاشته شده بود: «کلام بهطورکلی به سه دسته اسم و فعل و حرف تقسیم میگردد. اسم آن است که از مسمای خود خبر دهد و فعل آن است که از حرکت مسمی خبر دهد و حرف آن است که افاده معنی نکند و به من گفت بهمانند این روش قوانینی را تدوین نمایم و اضافه فرمود که بدان که اسم به سه دسته تقسیم میگردد مضمر، اسم ظاهر و اسمی که نه ظاهری است و نه بهصورت مضمر، که البته منظور ایشان از اسمی که نه ظاهر باشد و نه مضمر اسم مبهم میباشد. ابوالاسود میگوید بعدازآن، من، باب عطف و صفت را وضع کردم و بعدازآن باب تعجب و استفهام را، تا اینکه به باب حروف مشبهة بالفعل (أنّ و اخواتها) رسیدم اما در ردیف این حروف «لکن» را ذکر ننمودم و وقتی آن را به حضرت عرضه نمودم ایشان امر فرمودند که «لکن» را نیز در ردیف آنها قرار دهم و اینچنین بود که هرگاه بابی از ابواب این علم را تدوین مینمودم آن را به ایشان عرضه میکردم تا این کار کامل و عاری از نقص گردید آنگاه حضرت فرمودند «ما احسن النحو الذی قد نحوت» یعنی چه نیکو روشی است روشی که تو در پیش گرفتی و بدینسان این دانش «نحو» نامگذاری شد»<ref>متن کتاب، ص14- 15</ref>. | نویسنده کتاب خود را با مقدمهای آغاز کرده که در آن، مطالب کتاب خویش را تبیین نموده و به این نکته اشاره دارد که کتاب او، شرححال و بیان فضایل معارف و مشاهیر این صنعت، یعنی ادبیات میباشد. سپس مطالب کتاب را با شرححال [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] و چگونگی به وجود آمدن علم نحو آغاز نموده و به این نکته اشاره کرده است که واضع اول این دانش، [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] است و ابوالاسود ظالم بن عمرو بن سفیان دوئلی، این دانش را از محضر ایشان کسب کرده و علت نامگذاری آن به نحو مطابق آنچه ابوالاسود روایت میکند چنین است که روزی ابوالاسود به حضور امام رسیده و متوجه مکتوبی در دست وی شده و میپرسد که این چیست؟ امام در پاسخ میگوید: من در زمینه کلام عرب تأمل نموده و متوجه شدم که در اثر همنشینی با حمراء یعنی عجمها، به فساد و خطا کشیده شده لذا بر آن شدم که قوانینی وضع نمایم که مردم بتوانند برای درست سخن گفتن بدان مراجعه کرده و از آن بهعنوان یک مرجع قابلاعتماد استفاده کنند. سپس آن مکتوب را به من داد که در آن چنین نگاشته شده بود: «کلام بهطورکلی به سه دسته اسم و فعل و حرف تقسیم میگردد. اسم آن است که از مسمای خود خبر دهد و فعل آن است که از حرکت مسمی خبر دهد و حرف آن است که افاده معنی نکند و به من گفت بهمانند این روش قوانینی را تدوین نمایم و اضافه فرمود که بدان که اسم به سه دسته تقسیم میگردد مضمر، اسم ظاهر و اسمی که نه ظاهری است و نه بهصورت مضمر، که البته منظور ایشان از اسمی که نه ظاهر باشد و نه مضمر اسم مبهم میباشد. ابوالاسود میگوید بعدازآن، من، باب عطف و صفت را وضع کردم و بعدازآن باب تعجب و استفهام را، تا اینکه به باب حروف مشبهة بالفعل (أنّ و اخواتها) رسیدم اما در ردیف این حروف «لکن» را ذکر ننمودم و وقتی آن را به حضرت عرضه نمودم ایشان امر فرمودند که «لکن» را نیز در ردیف آنها قرار دهم و اینچنین بود که هرگاه بابی از ابواب این علم را تدوین مینمودم آن را به ایشان عرضه میکردم تا این کار کامل و عاری از نقص گردید آنگاه حضرت فرمودند «ما احسن النحو الذی قد نحوت» یعنی چه نیکو روشی است روشی که تو در پیش گرفتی و بدینسان این دانش «نحو» نامگذاری شد»<ref>متن کتاب، ص14- 15</ref>. | ||
دومین شخص معرفی شده در کتاب، ابوالاسود دوئلی میباشد. همانطور گذشت وی از یاران و صحابی حضرت علی(ع) و از محبین اهلبیت(ع) بود<ref>همان، ص16</ref>. از دیگر افراد معرفی شده در کتاب، میتوان از سیبویه نام برد. نویسنده او را از موالی بنیحارث بن کعب و مرزبانی از موالی آل ربیع بن زیاد حارثی دانسته است. نام او، عمر بن عثمان بن قنبر بوده و کنیهاش ابوالحسن و ابوبشر و لقبش، سیبویه به معنای (رائحه سیب) بود. او در یکی از دهکدههای شیراز، بخش بیضا به دنیا آمده و سپس برای کسب علم، به بصره رفته است<ref>همان، ص60- 61</ref>. | دومین شخص معرفی شده در کتاب، ابوالاسود دوئلی میباشد. همانطور گذشت وی از یاران و صحابی [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] و از محبین اهلبیت(ع) بود<ref>همان، ص16</ref>. از دیگر افراد معرفی شده در کتاب، میتوان از [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سیبویه]] نام برد. نویسنده او را از موالی بنیحارث بن کعب و مرزبانی از موالی آل ربیع بن زیاد حارثی دانسته است. نام او، عمر بن عثمان بن قنبر بوده و کنیهاش ابوالحسن و ابوبشر و لقبش، [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سیبویه]] به معنای (رائحه سیب) بود. او در یکی از دهکدههای شیراز، بخش بیضا به دنیا آمده و سپس برای کسب علم، به بصره رفته است<ref>همان، ص60- 61</ref>. | ||
از دیگر مشاهیر معرفی شده در کتاب، میتوان از ابوداود اعرج<ref>همان، ص24</ref>، ابن ابیاسحاق حضرمی<ref>همان، ص27</ref>، ابومعاویه نحوی<ref>همان، ص37</ref>، ابوالخطاب اخفش<ref>همان، ص48</ref>، خلیل بن احمد<ref>همان، ص49</ref>، یونس بن حبیب<ref>همان، ص52</ref>، ابوالحسن کسائی<ref>همان، ص66</ref>، هشام کلبی<ref>همان، ص84</ref>، ابوعمر شیبانی<ref>همان، ص86</ref>، ابوزکریا فراء<ref>همان، ص90</ref>، ابوالحسن اخفش<ref>همان، ص120</ref>، ابن سکیت<ref>همان، ص159</ref>، ابوحاتم سجستانی<ref>همان، ص168</ref>، جاحظ<ref>همان، ص170</ref>، ابوداود مروزی<ref>همان، ص175</ref>، ابن قتیبه<ref>همان، ص185</ref>، مبرد<ref>همان، ص193</ref>، ابوحنیفه دینوری<ref>همان، ص213</ref>، زجاج<ref>همان، ص216</ref>، ابن درستویه<ref>همان، ص247</ref>، ابوسعید سیرافی<ref>همان، ص266</ref>، ابوعلی فارسی<ref>همان، ص274</ref>، ابوالحسن وراق<ref>همان، ص317</ref> و زمخشری<ref>همان، ص338</ref> نام برد. | از دیگر مشاهیر معرفی شده در کتاب، میتوان از ابوداود اعرج<ref>همان، ص24</ref>، ابن ابیاسحاق حضرمی<ref>همان، ص27</ref>، ابومعاویه نحوی<ref>همان، ص37</ref>، ابوالخطاب اخفش<ref>همان، ص48</ref>، خلیل بن احمد<ref>همان، ص49</ref>، یونس بن حبیب<ref>همان، ص52</ref>، ابوالحسن کسائی<ref>همان، ص66</ref>، هشام کلبی<ref>همان، ص84</ref>، ابوعمر شیبانی<ref>همان، ص86</ref>، ابوزکریا فراء<ref>همان، ص90</ref>، [[اخفش، سعید بن مسعده|ابوالحسن اخفش]]<ref>همان، ص120</ref>، ابن سکیت<ref>همان، ص159</ref>، [[ابوحاتم سجستانی]]<ref>همان، ص168</ref>، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]<ref>همان، ص170</ref>، ابوداود مروزی<ref>همان، ص175</ref>، [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتیبه]]<ref>همان، ص185</ref>، [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]<ref>همان، ص193</ref>، [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنیفه دینوری]]<ref>همان، ص213</ref>، زجاج<ref>همان، ص216</ref>، [[ابن درستویه]]<ref>همان، ص247</ref>، [[سیرافی، حسن بن عبدالله|ابوسعید سیرافی]]<ref>همان، ص266</ref>، [[ابوعلی فارسی]]<ref>همان، ص274</ref>، ابوالحسن وراق<ref>همان، ص317</ref> و [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشری]]<ref>همان، ص338</ref> نام برد. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش