پرش به محتوا

رهنما، زین‌العابدین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
|نام پدر  
|نام پدر  
| data-type="authorfatherName" |
| data-type="authorfatherName" |
{| class="wikitable"
|شیخ علی
|}
|-
|-
|متولد  
|متولد  
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
| data-type="authorBirthPlace" | -
| data-type="authorBirthPlace" | كربلا
|-
|-
|رحلت  
|رحلت  
خط ۳۹: خط ۴۲:


==فعاليتها==
==فعاليتها==


كار نويسندگى و روزنامه‌نگارى را نخست در مجلۀ نوبهار به مديريت [[بهار، محمدتقی|ملك الشعراى بهار]] آغاز كرد.سپس در بيست و شش سالگى مجلۀ رهنما را منتشر ساخت و از 1300 تا 1313‌ش روزنامۀ ايران را كه يكى از معتبرترين روزنامه‌هاى آن زمان به شمار مى‌رفت.در اين زمان به زبانهاى عربى و تركى و انگليسى و فرانسه تسلط داشت. در همين سالها نمايندۀ مجلس شوراى ملى نيز بود.
كار نويسندگى و روزنامه‌نگارى را نخست در مجلۀ نوبهار به مديريت [[بهار، محمدتقی|ملك الشعراى بهار]] آغاز كرد.سپس در بيست و شش سالگى مجلۀ رهنما را منتشر ساخت و از 1300 تا 1313‌ش روزنامۀ ايران را كه يكى از معتبرترين روزنامه‌هاى آن زمان به شمار مى‌رفت.در اين زمان به زبانهاى عربى و تركى و انگليسى و فرانسه تسلط داشت. در همين سالها نمايندۀ مجلس شوراى ملى نيز بود.
خط ۴۵: خط ۴۷:
در كتابى به نام او كه دربارۀ رضاشاه، از ابتداى ظهورش تا شهريور 20 نوشته است و يك فصل آن در مجلۀ دنيا به چاپ رسيده است، اين دوران را شرح مى‌دهد و در چندين فصل به شخصيت مدرس مى‌پردازد و به ايستادگى او در برابر سردار سپه:
در كتابى به نام او كه دربارۀ رضاشاه، از ابتداى ظهورش تا شهريور 20 نوشته است و يك فصل آن در مجلۀ دنيا به چاپ رسيده است، اين دوران را شرح مى‌دهد و در چندين فصل به شخصيت مدرس مى‌پردازد و به ايستادگى او در برابر سردار سپه:


«مدرس از پله‌ها بالا آمد.ديد من ايستاده‌ام.پهلوى ايستاده.محمد خان ايستاده.صداى جمعيتى را مى‌شنيدم كه مى‌گفتند: «مرده باد مدرس!زنده باد سردار سپه!» او ناگهان عبايش را زد زير بغلش.توى سينۀ جمعيت رفت و گفت:نگوييد مرده باد مدرس!اگر مدرس بميرد به شما پول نمى‌دهند كه بياييد اين حرفها را بزنيد.بگوييد زنده باد مدرس كه رزق و روزى براى ما مى‌آورد! وقتى در دل جمعيت رفت، جمعيت انگار آتشى به آن افتاده، عقب كشيد.آن وقت پايين آمد.به فاصلۀ كمى جلو سردار سپه ايستاد و گفت:لوطى بازى در آورده‌اى؟ تحريك مى‌كنى كه بگويند مرده باد مدرس؟...مرده باد صد سردار سپه مثل تو!. اين را گفت و به طرف اطاقش رفت.سردار سپه سياه شد ولى هيچ نگفت.با همه قدرتى كه داشت از او مى‌ترسيد...».
«مدرس از پله‌ها بالا آمد.ديد من ايستاده‌ام.پهلوى ايستاده.محمد خان ايستاده.صداى جمعيتى را مى‌شنيدم كه مى‌گفتند: «مرده باد مدرس!زنده باد سردار سپه!» او ناگهان عبايش را زد زير بغلش. توى سينۀ جمعيت رفت و گفت:نگوييد مرده باد مدرس!اگر مدرس بميرد به شما پول نمى‌دهند كه بياييد اين حرفها را بزنيد.بگوييد زنده باد مدرس كه رزق و روزى براى ما مى‌آورد! وقتى در دل جمعيت رفت، جمعيت انگار آتشى به آن افتاده، عقب كشيد.آن وقت پايين آمد.به فاصلۀ كمى جلو سردار سپه ايستاد و گفت: لوطى بازى در آورده‌اى؟ تحريك مى‌كنى كه بگويند مرده باد مدرس؟...مرده باد صد سردار سپه مثل تو!. اين را گفت و به طرف اطاقش رفت.سردار سپه سياه شد ولى هيچ نگفت.با همه قدرتى كه داشت از او مى‌ترسيد...».


[كتاب او متأسفانه در بيست سال پيش سوزانده شد و فقط قسمتهايى از آن با صداى نویسنده روى نوار به جاى مانده است].
[كتاب او متأسفانه در بيست سال پيش سوزانده شد و فقط قسمتهايى از آن با صداى نویسنده روى نوار به جاى مانده است].
خط ۵۱: خط ۵۳:
در سال 1313 در پى اختلافى با رضاخان و مقاله‌هايى كه در روزنامۀ ايران مى‌نوشت، چند ماه به زندان افتاد و سپس به لبنان تبعيد شد و مدت هفت سال يعنى تا شهريور 1320 در آن سرزمين به سر برد.
در سال 1313 در پى اختلافى با رضاخان و مقاله‌هايى كه در روزنامۀ ايران مى‌نوشت، چند ماه به زندان افتاد و سپس به لبنان تبعيد شد و مدت هفت سال يعنى تا شهريور 1320 در آن سرزمين به سر برد.


==تأليفات==
==آثار==
 


در دوران تبعيد كتاب ژاله را نوشت كه بعدها در سال 1321 قسمتهايى از كتاب به صورت پاورقى در روزنامۀ ايران منتشر شد. اين كتاب كه آخرين گفتار او دربارۀ حكومت رضاشاه بود و ستمى كه بر دانشگاهیان و سالخوردگان فرهنگى آن زمان مى‌رفت، به صورت جداگانه انتشار نيافته است.در مقدمۀ اين كتاب مى‌نويسد:
در دوران تبعيد كتاب ژاله را نوشت كه بعدها در سال 1321 قسمتهايى از كتاب به صورت پاورقى در روزنامۀ ايران منتشر شد. اين كتاب كه آخرين گفتار او دربارۀ حكومت رضاشاه بود و ستمى كه بر دانشگاهیان و سالخوردگان فرهنگى آن زمان مى‌رفت، به صورت جداگانه انتشار نيافته است.در مقدمۀ اين كتاب مى‌نويسد:
خط ۸۱: خط ۸۲:
«ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمه‌يى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مى‌خواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيه‌هاى درخشان قرآن، آن سبک مخصوص و بسيار درخشنده‌يى كه دارد، در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مى‌خواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژه‌هاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مى‌خواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مى‌دهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمه‌هاى قرآن اين است كه اين ترجمه‌ها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جمله‌هاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانسته‌اند عبارات و آيه‌هاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عده‌يى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمى‌خواستند و يا نمى‌توانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمه‌ها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مى‌نمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن نبود، بلكه معناى قرآن بود».
«ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمه‌يى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مى‌خواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيه‌هاى درخشان قرآن، آن سبک مخصوص و بسيار درخشنده‌يى كه دارد، در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مى‌خواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژه‌هاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مى‌خواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مى‌دهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمه‌هاى قرآن اين است كه اين ترجمه‌ها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جمله‌هاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانسته‌اند عبارات و آيه‌هاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عده‌يى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمى‌خواستند و يا نمى‌توانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمه‌ها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مى‌نمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن نبود، بلكه معناى قرآن بود».


== وفات ==
در سالهاى آخر به تصحيح ترجمه و تفسير قرآن كريم مى‌پرداخت و در نظر داشت جلد ديگرى بر آن بيافزايد و متون عرفانى در ارتباط با قرآن را معرفى كند. هم چنين نگارش كتابى دربارۀ زندگانى [[امام رضا(ع)]] را آغاز كرده بود.
در سالهاى آخر به تصحيح ترجمه و تفسير قرآن كريم مى‌پرداخت و در نظر داشت جلد ديگرى بر آن بيافزايد و متون عرفانى در ارتباط با قرآن را معرفى كند. هم چنين نگارش كتابى دربارۀ زندگانى [[امام رضا(ع)]] را آغاز كرده بود.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش