۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
||
| (۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =18175 | ||
| کتابخوان همراه نور =18175 | | کتابخوان همراه نور =18175 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''تشيع در اندلس'''، ترجمه دو مقاله است كه مقاله نخست را دكتر محمود على مكى و مقاله دوم را دكتر عزّالدين عمر موسى نوشته و هر دو مقاله را [[جعفریان، رسول|حجتالاسلام رسول جعفريان]] (متولد 1343 ش) از عربى به فارسى ترجمه كرده و همراه با مقدمه و حاشيههايى توضيحى و انتقادى منتشر كرده است. | '''تشيع در اندلس'''، ترجمه دو مقاله است كه مقاله نخست را دكتر [[مکی، محمود علی|محمود على مكى]] و مقاله دوم را دكتر عزّالدين عمر موسى نوشته و هر دو مقاله را [[جعفریان، رسول|حجتالاسلام رسول جعفريان]] (متولد 1343 ش) از عربى به فارسى ترجمه كرده و همراه با مقدمه و حاشيههايى توضيحى و انتقادى منتشر كرده است. | ||
مقاله اول بعدها بهصورت كتابى به نام «التشيع في الأندلس منذ الفتح حتى نهاية الدولة الأموية» منتشر شد و مقاله دوم نيز مقدمهاى بر كتاب «دُرر السمط في خبر السبط» بوده است.<ref>مقدمه، ص9-10</ref> | مقاله اول بعدها بهصورت كتابى به نام «التشيع في الأندلس منذ الفتح حتى نهاية الدولة الأموية» منتشر شد و مقاله دوم نيز مقدمهاى بر كتاب «دُرر السمط في خبر السبط» بوده است.<ref>مقدمه، ص9-10</ref> | ||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | ||
#در صفحه عنوان كتاب نام نویسنده مقاله اول | #در صفحه عنوان كتاب نام نویسنده مقاله اول «[[مکی، محمود علی|محمود على مكى]]» ذكر شده ولى در صفحه شناسنامه «محمود محمد مكى» آمده كه نام اول صحيح است. | ||
#مترجم در مقدمهاش با تأكيد بر اينكه مقاله اول، تا آنجا كه مىدانيم نخستين مقالهاى است كه دراينباره نوشته شده و در نوشتههاى بعدى، همه به اين مقاله ارجاع دادهاند؛ افزوده است: نویسنده مقاله اول با آنكه كوشيده تا موضع علمى و بىطرفانهاى داشته باشد، ولى در مواردى گرفتار لغزش و تعصّب شده است. نكته دوم عدم دقت وى در ضبط درست برخى از وقايع تاريخى است. با اين حال، تلاش وى در نقل اخبارى پراكنده در زمينه تاريخ تشيع در آن ناحيه قابل توجه بوده و به لحاظ انضباط داخلى، بحثى مفيد و قابل استفاده است. نكته ديگرى كه بايد يادآورى كرد اينكه مؤلف در آغاز معانى تشيع را روشن نكرده و علىرغم آنكه در لابلاى كتاب اشاراتى به فرقههاى شيعى دارد، اما يك روحى كلى براى تشيع فرض كرده و بر مبناى آن از تاريخ تشيع سخن گفته است. آگاهىهاى مؤلف از تشيع امامى، تنها به كتاب ضحى الإسلام احمد امين خلاصه شده و كمترين ارجاعى به منابع ديگر سنى- چه رسد به شيعه- در اين مقاله ديده نمىشود. نویسنده يادآور شده است كه هر چند مقاله دوم، نقيصه مقاله اول را جبران كرده و اصطلاحات گوناگون تشيع را از هم تفكيك و تعريف كرده است ولى مهمترين مشكل نویسنده مقاله دوم نيز آن است كه بيش از حد بر مسائل اجتماعى و تأثير آنها در پيدايش ادب شيعى يا به قول وى ادب گريه بر اهلبيت(ع) تأكيد كرده است. هر دو مقاله تحليلهاى نادرست از اين دست دارد اما به لحاظ آنكه در فارسى اثرى در اين زمينه نبود، عجالتاً اين دو مقاله مىتواند به معلومات دوستداران تاريخ تشيع بيفزايد.<ref>همان، ص9-10</ref> | #مترجم در مقدمهاش با تأكيد بر اينكه مقاله اول، تا آنجا كه مىدانيم نخستين مقالهاى است كه دراينباره نوشته شده و در نوشتههاى بعدى، همه به اين مقاله ارجاع دادهاند؛ افزوده است: نویسنده مقاله اول با آنكه كوشيده تا موضع علمى و بىطرفانهاى داشته باشد، ولى در مواردى گرفتار لغزش و تعصّب شده است. نكته دوم عدم دقت وى در ضبط درست برخى از وقايع تاريخى است. با اين حال، تلاش وى در نقل اخبارى پراكنده در زمينه تاريخ تشيع در آن ناحيه قابل توجه بوده و به لحاظ انضباط داخلى، بحثى مفيد و قابل استفاده است. نكته ديگرى كه بايد يادآورى كرد اينكه مؤلف در آغاز معانى تشيع را روشن نكرده و علىرغم آنكه در لابلاى كتاب اشاراتى به فرقههاى شيعى دارد، اما يك روحى كلى براى تشيع فرض كرده و بر مبناى آن از تاريخ تشيع سخن گفته است. آگاهىهاى مؤلف از تشيع امامى، تنها به كتاب ضحى الإسلام احمد امين خلاصه شده و كمترين ارجاعى به منابع ديگر سنى- چه رسد به شيعه- در اين مقاله ديده نمىشود. نویسنده يادآور شده است كه هر چند مقاله دوم، نقيصه مقاله اول را جبران كرده و اصطلاحات گوناگون تشيع را از هم تفكيك و تعريف كرده است ولى مهمترين مشكل نویسنده مقاله دوم نيز آن است كه بيش از حد بر مسائل اجتماعى و تأثير آنها در پيدايش ادب شيعى يا به قول وى ادب گريه بر اهلبيت(ع) تأكيد كرده است. هر دو مقاله تحليلهاى نادرست از اين دست دارد اما به لحاظ آنكه در فارسى اثرى در اين زمينه نبود، عجالتاً اين دو مقاله مىتواند به معلومات دوستداران تاريخ تشيع بيفزايد.<ref>همان، ص9-10</ref> | ||
#نویسنده در مورد شخصى گمنام كه در شرق اندلس ادعاى نبوت كرده بود نوشته است كه وى به تأويل قرآن بر غير مسير طبيعىاش پرداخت و از جمله دستوراتش يكى آن بود كه نمىبايست موى را كوتاه كرده و ناخن را چيد. اين مدعى نبوّت دستگير شده و به زندقه متهم شد. وى را دعوت به توبه كردند و چون نپذيرفت به دار آويختهاند. گرايش وى به تأويل قرآن، نشان مىدهد كه وى تا اندازهاى تحت تأثير تبليغات باطنى بوده كه اندكى قبل از تكوين دولت فاطمى مطرح شده است. اسين بلاثيوس به مشابهت ميان آموزههاى وى در نهى از كوتاه كردن مو و ناخن با تعاليم فيثاغورثى اشاره كرده است. اسماعيليان نيز به شدت تحت تأثير آموزههاى فيثاغورثىها بودهاند. قتل اين مدعى نبوت، پايان جنبشهاى شيعى نبود.... مترجم منتقدانه پاسخ داده است: برقرارى اين قبيل ارتباطات فكرى ميان فرد شورشى با فيثاغورثيان از يك سو و متأثر بودن اسماعيليان از آنها از سوى ديگر، و متهم كردن فرد مدعى نبوت به تشيع، از كارهاى غيرعلمى مؤلف است كه بعد از اين هم گرفتار آن شده است. هركجا اسمى از تأويل و باطن به ميان مىآيد بلافاصله اتهام تشيع را مطرح مىكند ولو آن كه فرد تأويلگرا مدعى نبوت باشد!<ref>متن كتاب، ص20، پاورقى 2</ref> | #نویسنده در مورد شخصى گمنام كه در شرق اندلس ادعاى نبوت كرده بود نوشته است كه وى به تأويل قرآن بر غير مسير طبيعىاش پرداخت و از جمله دستوراتش يكى آن بود كه نمىبايست موى را كوتاه كرده و ناخن را چيد. اين مدعى نبوّت دستگير شده و به زندقه متهم شد. وى را دعوت به توبه كردند و چون نپذيرفت به دار آويختهاند. گرايش وى به تأويل قرآن، نشان مىدهد كه وى تا اندازهاى تحت تأثير تبليغات باطنى بوده كه اندكى قبل از تكوين دولت فاطمى مطرح شده است. اسين بلاثيوس به مشابهت ميان آموزههاى وى در نهى از كوتاه كردن مو و ناخن با تعاليم فيثاغورثى اشاره كرده است. اسماعيليان نيز به شدت تحت تأثير آموزههاى فيثاغورثىها بودهاند. قتل اين مدعى نبوت، پايان جنبشهاى شيعى نبود.... مترجم منتقدانه پاسخ داده است: برقرارى اين قبيل ارتباطات فكرى ميان فرد شورشى با فيثاغورثيان از يك سو و متأثر بودن اسماعيليان از آنها از سوى ديگر، و متهم كردن فرد مدعى نبوت به تشيع، از كارهاى غيرعلمى مؤلف است كه بعد از اين هم گرفتار آن شده است. هركجا اسمى از تأويل و باطن به ميان مىآيد بلافاصله اتهام تشيع را مطرح مىكند ولو آن كه فرد تأويلگرا مدعى نبوت باشد!<ref>متن كتاب، ص20، پاورقى 2</ref> | ||
| خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[التشيع و التحول في العصر الصفوي]] | [[التشيع و التحول في العصر الصفوي]] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش