پرش به محتوا

ولایت فقیه (مبانی، ادله و اختیارات): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
}}  
}}  
   
   
 
'''ولایت فقیه (مبانی، ادله و اختیارات)'''، اثر [[هاوی تهرانی، مهدی|مهدی هادوی تهرانی]] (معاصر)، کتابی است حاوی یکی از جنجالی‌ترین بحث‌های سیاسی در دهه اخیر در ایران و جهان. نویسنده در این اثر گزارشی فشرده از مبانی فکری حکومت اسلامی و پایه‌های کلامی و فقهی آن را ارائه نموده است.
'''ولایت فقیه (مبانی، ادله و اختیارات)'''، اثر مهدی هادوی تهرانی (معاصر)، کتابی است حاوی یکی از جنجالی‌ترین بحث‌های سیاسی در دهه اخیر در ایران و جهان. نویسنده در این اثر گزارشی فشرده از مبانی فکری حکومت اسلامی و پایه‌های کلامی و فقهی آن را ارائه نموده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۹: خط ۳۸:


مؤلف در مبحث بعدی به عناصر ثابت و متغیر دین اشاره نموده و می‌گوید: دین اسلام تنها به بیان عناصر ثابت و جهان‌شمول اکتفا نکرده، بلکه عناصر موقعیتی مربوط به روزگار خود را نیز بیان نموده است.
مؤلف در مبحث بعدی به عناصر ثابت و متغیر دین اشاره نموده و می‌گوید: دین اسلام تنها به بیان عناصر ثابت و جهان‌شمول اکتفا نکرده، بلکه عناصر موقعیتی مربوط به روزگار خود را نیز بیان نموده است.
ایشان برای اثبات این مدعا به مصداق خارجی آن، یعنی رسول گرامی اسلام(ص) مراجعه نموده و او را برخوردار از دو شأن رسالت جهان‌شمولی و ثابت و شأن امامت می‌داند که آن حضرت در جایگاه دوم خود به تبیین عناصر موقعیتی و متغیر زمان خوش پرداخته و میدان‌دار اداره جامعه بوده است. نویسنده از شأن دوم، به «ولایت» یاد نموده است<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>.
ایشان برای اثبات این مدعا به مصداق خارجی آن، یعنی رسول گرامی اسلام(ص) مراجعه نموده و او را برخوردار از دو شأن رسالت جهان‌شمولی و ثابت و شأن امامت می‌داند که آن حضرت در جایگاه دوم خود به تبیین عناصر موقعیتی و متغیر زمان خوش پرداخته و میدان‌دار اداره جامعه بوده است. نویسنده از شأن دوم، به «ولایت» یاد نموده است<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>.


خط ۴۹: خط ۴۹:


وی در ذیل عنوان «دین و علوم بشری»، می‌نویسد: با توجه به نظریه اندیشه مدون در اسلام، آشکار شد که بیان عناصر ثابت، شأن اصلی دین محسوب می‌شود و این عناصر به شیوه‌ای فقهی از منابع دینی قابل استنباط می‌باشند، اما سرنوشت عناصر متغیر به همان میزان که با عناصر ثابت دینی گره خورده، با موقعیت و شرایط مکانی و زمانی در پیوند و ارتباط می‌باشد.
وی در ذیل عنوان «دین و علوم بشری»، می‌نویسد: با توجه به نظریه اندیشه مدون در اسلام، آشکار شد که بیان عناصر ثابت، شأن اصلی دین محسوب می‌شود و این عناصر به شیوه‌ای فقهی از منابع دینی قابل استنباط می‌باشند، اما سرنوشت عناصر متغیر به همان میزان که با عناصر ثابت دینی گره خورده، با موقعیت و شرایط مکانی و زمانی در پیوند و ارتباط می‌باشد.
تشخیص متغیرهای موجود در یک موقعیت و تأثیر هریک از آن‌ها در یک زمینه خاص، امری است که دانش‌های بشری درصدد کشف آنند...<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.
تشخیص متغیرهای موجود در یک موقعیت و تأثیر هریک از آن‌ها در یک زمینه خاص، امری است که دانش‌های بشری درصدد کشف آنند...<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.


مؤلف در ادامه مباحث این بخش، به دو مدیریت «فقهی» و «علمی» اشاره می‌کند و ویژگی‌های هریک و راه ‌حل تعارض این دو قسم را بیان می‌نماید<ref>ر.ک: ص62-63</ref>.
مؤلف در ادامه مباحث این بخش، به دو مدیریت «فقهی» و «علمی» اشاره می‌کند و ویژگی‌های هریک و راه ‌حل تعارض این دو قسم را بیان می‌نماید<ref>ر.ک: ص62-63</ref>.


در بخش دوم، ابتدا به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژه «ولی» پرداخته شده<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>، سپس به جایگاه ولایت فقیه در نظام سیاسی اسلام اشاره شده است. نویسنده، جایگاه ولایت فقیه در حکومت اسلامی در عصر غیبت را همانند ولایت حضرات معصومین(ع) می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص70</ref> و پیشینه این تفکر را به شیخ مفید (متوفی 413ق) می‌رساند؛ آنجایی که شیخ مفید اجرای برخی از حدود و تحقق احکام دین را از اختیارات حاکم اسلامی می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص73-76</ref>. وی در ادامه، نظرات محقق حلی (متوفی 676ق)، محقق کرکی (متوفی 940ق)، مقدس اردبیلی (متوفی 993ق)، صاحب مفتاح الکرامه حسینی عاملی (متوفی 1226ق)، ملا احمد نراقی (متوفی 1245ق)، حسینی مراغی (متوفی 1266 یا 1274ق)، صاحب جواهر (متوفی 1266ق)، شیخ مرتضی انصاری، آقا رضا همدانی (متوفی 1322ق) و... درباره ولایت فقیه ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص81-97</ref>.
در بخش دوم، ابتدا به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژه «ولی» پرداخته شده<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>، سپس به جایگاه ولایت فقیه در نظام سیاسی اسلام اشاره شده است. نویسنده، جایگاه ولایت فقیه در حکومت اسلامی در عصر غیبت را همانند ولایت حضرات معصومین(ع) می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص70</ref> و پیشینه این تفکر را به [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] (متوفی 413ق) می‌رساند؛ آنجایی که [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] اجرای برخی از حدود و تحقق احکام دین را از اختیارات حاکم اسلامی می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص73-76</ref>. وی در ادامه، نظرات [[حلی، جعفر بن حسن|محقق حلی]] (متوفی 676ق)، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق کرکی]] (متوفی 940ق)، [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]] (متوفی 993ق)، [[حسینی عاملی، محمدجواد بن محمد|صاحب مفتاح الکرامه]] حسینی عاملی (متوفی 1226ق)، [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|ملا احمد نراقی]] (متوفی 1245ق)، حسینی مراغی (متوفی 1266 یا 1274ق)، [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] (متوفی 1266ق)، [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضی انصاری]]، [[همدانی، رضا بن محمدهادی|آقا رضا همدانی]] (متوفی 1322ق) و... درباره ولایت فقیه ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص81-97</ref>.


در مسئله اثبات «ولایت فقیه»، نویسنده علاوه بر اجماع، به دو دلیل عقلی و نقلی استناد می‌کند. در توضیح دلیل عقلی می‌گوید: اگر به حکومت از منظر دین نگاه کنیم و وظیفه اصلی آن را صیانت از ارزش‌های الهی و آرمان‌های اسلامی و احکام شرعی بدانیم، عقل حکم می‌کند بر قله چنین حکومتی می‌بایست کسی قرار بگیرد که به احکام الهی و وظایف دینی آگاهی دارد و می‌تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب می‌شمرد، ولی اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر اداره جامعه را لایق این مقام معرفی می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص104-105</ref>.
در مسئله اثبات «ولایت فقیه»، نویسنده علاوه بر اجماع، به دو دلیل عقلی و نقلی استناد می‌کند. در توضیح دلیل عقلی می‌گوید: اگر به حکومت از منظر دین نگاه کنیم و وظیفه اصلی آن را صیانت از ارزش‌های الهی و آرمان‌های اسلامی و احکام شرعی بدانیم، عقل حکم می‌کند بر قله چنین حکومتی می‌بایست کسی قرار بگیرد که به احکام الهی و وظایف دینی آگاهی دارد و می‌تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب می‌شمرد، ولی اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر اداره جامعه را لایق این مقام معرفی می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص104-105</ref>.


در بحث ادله نقلی نیز به روایت نبوی «اللهم ارحم خلفائي... الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي» و به توقیع حضرت ولی‌عصر(عج) استناد می‌کند. این توقیع شریف را مرحوم صدوق، در کتاب كمال ‌الدين خویش نقل ‌کرده است. در این توقیع، آن حضرت فرمود: «أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلی رواة حديثنا، فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله عليهم»<ref>ر.ک: همان، ص105-109</ref>.
در بحث ادله نقلی نیز به روایت نبوی «اللهم ارحم خلفائي... الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي» و به توقیع حضرت ولی‌عصر(عج) استناد می‌کند. این توقیع شریف را [[ابن بابویه، محمد بن علی|مرحوم صدوق]]، در کتاب [[كمال‌الدين و تمام النعمة (انتشارات اسلامیه)|كمال ‌الدين]] خویش نقل ‌کرده است. در این توقیع، آن حضرت فرمود: «أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلی رواة حديثنا، فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله عليهم»<ref>ر.ک: همان، ص105-109</ref>.


نویسنده در ادامه، بحث انتصاب یا انتخاب و ولایت یا وکالت را مطرح نموده و نظر خود را که همان انتصاب و ولایت است، با دلیل ارائه نموده است<ref>ر.ک: همان، ص113-126</ref>. سپس از شرایط ولی فقیه و حدود ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه و... سخن به میان آورده است.
نویسنده در ادامه، بحث انتصاب یا انتخاب و ولایت یا وکالت را مطرح نموده و نظر خود را که همان انتصاب و ولایت است، با دلیل ارائه نموده است<ref>ر.ک: همان، ص113-126</ref>. سپس از شرایط ولی فقیه و حدود ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه و... سخن به میان آورده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش