پرش به محتوا

دیوان کامل رهی معیری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
رهی چکیده و برآیندی از هزارودویست سال شعر فارسی است. در دیوان رهی نشانی از شعر رودکی، شمیمی از شعر حافظ، نسیمی از شعر مولانا و حتی حسی از شعر فردوسی جاری است، اما قوی‌ترین جریانی را که در دیوان رهی می‌توان بازیافت، اقتفا از سعدی است. گاه احساس می‌کنیم که این بیت و این شیوه بیان را در غزلیات سعدی خوانده‌ایم، اما نیک‌تر که می‌نگریم درمی‌یابیم نگاهی که در شعر رهی وجود دارد، نگاهی امروزین است و حسی که در رگ‌رگ سطور شعرهایش جاری است، حسی نو و بدیع است.
رهی چکیده و برآیندی از هزارودویست سال شعر فارسی است. در دیوان رهی نشانی از شعر رودکی، شمیمی از شعر حافظ، نسیمی از شعر مولانا و حتی حسی از شعر فردوسی جاری است، اما قوی‌ترین جریانی را که در دیوان رهی می‌توان بازیافت، اقتفا از سعدی است. گاه احساس می‌کنیم که این بیت و این شیوه بیان را در غزلیات سعدی خوانده‌ایم، اما نیک‌تر که می‌نگریم درمی‌یابیم نگاهی که در شعر رهی وجود دارد، نگاهی امروزین است و حسی که در رگ‌رگ سطور شعرهایش جاری است، حسی نو و بدیع است.
وجود این حس، یعنی اقتفای شیخ، ناشی از به‌کارگیری همان ظرافت‌ها و ظرایفی است که در شعر سعدی می‌بینیم و بالاخص در صنعت تضاد و تقابل این حس قوی‌تر است؛ مانند شعر:
وجود این حس، یعنی اقتفای شیخ، ناشی از به‌کارگیری همان ظرافت‌ها و ظرایفی است که در شعر سعدی می‌بینیم و بالاخص در صنعت تضاد و تقابل این حس قوی‌تر است؛ مانند شعر:
{{شعر}}
'''اشک سحر زداید، از لوح دل سیاهی
'''اشک سحر زداید، از لوح دل سیاهی
خرّم کند چمن را، باران صبح‌گاهی'''<ref>ر.ک: معیری، محمدحسن، دیوان رهی معیری، ص17-18</ref>.
خرّم کند چمن را، باران صبح‌گاهی'''<ref>ر.ک: معیری، محمدحسن، دیوان رهی معیری، ص17-18</ref>.
   
   
از دیگر ویژگی‌های شعر رهی که حافظانه به شعرش زیبایی می‌بخشد، بهره‌گیری از تجانس آوایی است. از پاره‌ای از ابیات رهی بوی اشعار حافظ به مشام می‌رسد، اما این بهره‌گیری تقلیدگونه نیست؛ چراکه به‌کارگیری قالب‌های یکسان، بالاخص در غزل، امری طبیعی می‌نماید. از این اشعار می‌توان به موارد زیر مثال زد:
از دیگر ویژگی‌های شعر رهی که حافظانه به شعرش زیبایی می‌بخشد، بهره‌گیری از تجانس آوایی است. از پاره‌ای از ابیات رهی بوی اشعار حافظ به مشام می‌رسد، اما این بهره‌گیری تقلیدگونه نیست؛ چراکه به‌کارگیری قالب‌های یکسان، بالاخص در غزل، امری طبیعی می‌نماید. از این اشعار می‌توان به موارد زیر مثال زد:
{{شعر}}
'''ای وطن خصم تو را سنگ به جام افتاد است
'''ای وطن خصم تو را سنگ به جام افتاد است
تشت رسوایی این بوم ز بام افتاد است'''
تشت رسوایی این بوم ز بام افتاد است'''
یا
یا
{{شعر}}
'''تا جان ندهم بر سر من بازنیاید
'''تا جان ندهم بر سر من بازنیاید
در خانه‌ام آن خانه‌برانداز نیاید'''<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>.
در خانه‌ام آن خانه‌برانداز نیاید'''<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>.


رهی در بهره‌گیری از صنعت تطبیق نیز استاد است؛ همان تطبیقی که حکیم ابوالقاسم فردوسی استادانه از آن بهره می‌گیرد؛ مثلا در شعر:
رهی در بهره‌گیری از صنعت تطبیق نیز استاد است؛ همان تطبیقی که حکیم ابوالقاسم فردوسی استادانه از آن بهره می‌گیرد؛ مثلا در شعر:
{{شعر}}
'''بازآ که سنگ خاره و گل خنده می‌کنند
'''بازآ که سنگ خاره و گل خنده می‌کنند
بر سست‌عهدی تو و بر سخت‌جانی‌ام'''
بر سست‌عهدی تو و بر سخت‌جانی‌ام'''
خط ۴۸: خط ۵۳:


گاه نوای نی مولانا را از اشعار رهی در گوش جان می‌شنویم، بالاخص آنگاه که دیوان شمس وی را می‌گشاییم و گاه شاهد حسی از شعر باباطاهر در اشعار رهی هستیم؛ مثلا در شعر
گاه نوای نی مولانا را از اشعار رهی در گوش جان می‌شنویم، بالاخص آنگاه که دیوان شمس وی را می‌گشاییم و گاه شاهد حسی از شعر باباطاهر در اشعار رهی هستیم؛ مثلا در شعر
{{شعر}}
'''از دل افسرده جز افسرده‌دل آگاه نیست
'''از دل افسرده جز افسرده‌دل آگاه نیست
آن‌که داند وحشت شب‌های تار من تویی'''<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>.
آن‌که داند وحشت شب‌های تار من تویی'''<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>.


گاهی شعر رهی، طریق پیچیدگی‌ها و نازک‌خیالی‌ها و نیز ظریف‌گویی‌های سبک هندی را می‌پیماید و یاد اشعار صائب و طالب و کلیم را در خاطر زنده می‌کند؛ مثلا در شعر:
گاهی شعر رهی، طریق پیچیدگی‌ها و نازک‌خیالی‌ها و نیز ظریف‌گویی‌های سبک هندی را می‌پیماید و یاد اشعار صائب و طالب و کلیم را در خاطر زنده می‌کند؛ مثلا در شعر:
{{شعر}}
'''بر طرف جویبار چه حاجت که پا نهیم
'''بر طرف جویبار چه حاجت که پا نهیم
تا هست دیده تر ما جویبار ما'''
تا هست دیده تر ما جویبار ما'''
خط ۵۹: خط ۶۶:


از غزلیات مشهور رهی دو غزل زیرا را می‌توان نام برد که اولی با صدای محمدرضا شجریان و دومی با صدای علیرضا افتخاری خوانده شده است:
از غزلیات مشهور رهی دو غزل زیرا را می‌توان نام برد که اولی با صدای محمدرضا شجریان و دومی با صدای علیرضا افتخاری خوانده شده است:
'''یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
{{شعر}}
در میان لاله و گل آشیانی داشتم'''
{{ب|''یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم''|2=''در میان لاله و گل آشیانی داشتم''}}
'''گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
{{ب|''گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار''|2=''پای آن سرو روان اشک روانی داشتم''}}
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم'''
{{ب|''آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود''|2=''عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم''}}
'''آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
{{ب|''چون سرشک از شوق بودم خاک‌بوس درگهی''|2=''چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم''}}
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم'''
{{ب|''در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود''|2=''در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم''}}
'''چون سرشک از شوق بودم خاک‌بوس درگهی
{{ب|''درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من''|2=''داشتم آرام تا آرام جانی داشتم''}}
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم'''
{{ب|''بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش''|2=''نغمه‌ها بودی مرا تا هم‌زبانی داشتم''}}
'''در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
{{پایان شعر}}
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم'''
'''درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم'''
'''بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمه‌ها بودی مرا تا هم‌زبانی داشتم'''


'''ساقی بده پیمانه‌ای زان می‌ که بی‌خویشم کند
{{شعر}}
بر حسن شورانگیز تو عاشق‌تر از پیشم کند'''
{{ب|''ساقی بده پیمانه‌ای زان می‌ که بی‌خویشم کند''|2=''بر حسن شورانگیز تو عاشق‌تر از پیشم کند''}}
'''زان می‌ که در شب‌های غم بارد فروغ صبحدم
{{ب|''زان می‌ که در شب‌های غم بارد فروغ صبحدم''|2=''غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند''}}
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند'''
{{ب|''نور سحرگاهی دهد فیضی که می‌خواهی دهد''|2=''با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند''}}
'''نور سحرگاهی دهد فیضی که می‌خواهی دهد
{{ب|''سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا''|2=''وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند''}}
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند'''
{{ب|''بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی''|2=''یغما کند اندیشه را دور از بداندیشم کند''}}
'''سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
{{پایان شعر}}
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند'''
'''بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بداندیشم کند'''


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش