۵۳٬۳۲۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type='automationCode'| | |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE1986AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
جرجانى ، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبك تفسيرى خود اشاره مىكند و مىگويد: | جرجانى ، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبك تفسيرى خود اشاره مىكند و مىگويد: | ||
چون يكى از اين دو متمسك، كتاب خداى و گذاشته مصطفى است و عوام از فائده اين كتاب بىنصيباند، از آنكه علم تأويل و تفسير آن كسى داند كه سالهاى دراز در درياى علوم غوطه خورده باشد و به غوص فكر، جواهر بيان و نكات قرآن به دست آورده باشد نه از هر دريايى بلكه از درياى «أنا مدينة العلم و على بابها» حاصل كرده باشد و تفاسير اصحاب، آنچه به عربى است عوام را از آن بهرهاى نيست، و آنچه به زبان فارسى است بعضى كه اختصارى دارد از فائده عارى است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قرّاء و اختلاف مفسران از بس كه آوردهاند عوام در مطالعه آن سرگشته و حيران مىمانند و از فائده آن بىنصيب مىشوند، چون حال بر اين جمله يافتم از بخشنده جان و بخشاينده انس و جانّ مدد خواستم و به توفيق و يارى وى اين كتاب را در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان في تفسير القرآن» نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات، آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زدهاند | چون يكى از اين دو متمسك، كتاب خداى و گذاشته مصطفى است و عوام از فائده اين كتاب بىنصيباند، از آنكه علم تأويل و تفسير آن كسى داند كه سالهاى دراز در درياى علوم غوطه خورده باشد و به غوص فكر، جواهر بيان و نكات قرآن به دست آورده باشد نه از هر دريايى بلكه از درياى «أنا مدينة العلم و على بابها» حاصل كرده باشد و تفاسير اصحاب، آنچه به عربى است عوام را از آن بهرهاى نيست، و آنچه به زبان فارسى است بعضى كه اختصارى دارد از فائده عارى است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قرّاء و اختلاف مفسران از بس كه آوردهاند عوام در مطالعه آن سرگشته و حيران مىمانند و از فائده آن بىنصيب مىشوند، چون حال بر اين جمله يافتم از بخشنده جان و بخشاينده انس و جانّ مدد خواستم و به توفيق و يارى وى اين كتاب را در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان في تفسير القرآن» نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات، آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زدهاند <ref>مقدمه مؤلف، ص2</ref>. | ||
لذا مشاهده مىشود كه مؤلف ضمن انتقاد و خردهگيرى از ساير مفسران، كه گاه در بيان تفسير آيات به ايراد نكات ادبى و اشتقاق و قرائت قراء و امثال آنها مىپردازند و بدين طريق عوام را از فهم نكات تفسيرى كلام خداوند باز مىدارند، معتقد است كه مفسران جهت ايجاد نقش هدايتگرى قرآن بايد با بيانى درخور فهم و توجه عوام به تفسير آيات بپردازند. اين نظر و تفكر تفسيرى «ابوالمحاسن جرجانى» در گزينش نوع روش يك مفسر در تفسير قرآن، اصلى است كه در تفاسير قرن اخير مورد عنايت مفسران قرار گرفته است. از آنجا كه خداوند كلام خود را ''' «هدى للناس» ''' | لذا مشاهده مىشود كه مؤلف ضمن انتقاد و خردهگيرى از ساير مفسران، كه گاه در بيان تفسير آيات به ايراد نكات ادبى و اشتقاق و قرائت قراء و امثال آنها مىپردازند و بدين طريق عوام را از فهم نكات تفسيرى كلام خداوند باز مىدارند، معتقد است كه مفسران جهت ايجاد نقش هدايتگرى قرآن بايد با بيانى درخور فهم و توجه عوام به تفسير آيات بپردازند. اين نظر و تفكر تفسيرى «ابوالمحاسن جرجانى» در گزينش نوع روش يك مفسر در تفسير قرآن، اصلى است كه در تفاسير قرن اخير مورد عنايت مفسران قرار گرفته است. از آنجا كه خداوند كلام خود را ''' «هدى للناس» ''' <ref>بقره، 185/2</ref> قرار داده است شايسته است كه تلقى و برداشت مفسران و اسلوب نگارشى در تفسير، اسلوبى باشد كه علاوه بر جامع بودن، از ويژگى فراگيرى و قابل استفاده بودن براى توده مردم برخوردار باشد و به تعبير ديگر از اطناب ممل و ايجاز مخل به دور باشد. | ||
== معرفى تفسير == | == معرفى تفسير == | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
وى در آغاز، به بحثى پيرامون معانى قرآن مىپردازد و آن را بر چهار وجه تقسيم مىكند و طى آن به آياتى از قرآن كه علم به آنها مخصوص خداوند است اشاره مىكند و سپس به مباحثى از قبيل محكم و متشابه، مفصل و مجمل و جز آن مىپردازد. | وى در آغاز، به بحثى پيرامون معانى قرآن مىپردازد و آن را بر چهار وجه تقسيم مىكند و طى آن به آياتى از قرآن كه علم به آنها مخصوص خداوند است اشاره مىكند و سپس به مباحثى از قبيل محكم و متشابه، مفصل و مجمل و جز آن مىپردازد. | ||
مفسر طى بيانى در ذيل آيات متشابهات معتقد است كه كسى مراد خداوند را از آيات متشابه درك نمىكند مگر آنكه به نصّ از پيامبر(ص) و يا ائمه(ع) استناد جويد. وى مىگويد: «و درست شده است به روايات صحيحه كه تفسير قرآن نشايد كردن الاّ به اخبار و آثار رسول(ص) و ائمه(ع) و به رأى خود تفسير قرآن نشايد كردن كه خاصّ و عام روايت كردهاند از رسول(ص): «من فسّر القرآن برأيه و اصاب الحقّ فقد اخطأ» يعنى هر كه تفسير قرآن كند و قول او را به اتفاق موافق حق بود او مخطى بود و اين مخصوص است به مجملات و متشابهات | مفسر طى بيانى در ذيل آيات متشابهات معتقد است كه كسى مراد خداوند را از آيات متشابه درك نمىكند مگر آنكه به نصّ از پيامبر(ص) و يا ائمه(ع) استناد جويد. وى مىگويد: «و درست شده است به روايات صحيحه كه تفسير قرآن نشايد كردن الاّ به اخبار و آثار رسول(ص) و ائمه(ع) و به رأى خود تفسير قرآن نشايد كردن كه خاصّ و عام روايت كردهاند از رسول(ص): «من فسّر القرآن برأيه و اصاب الحقّ فقد اخطأ» يعنى هر كه تفسير قرآن كند و قول او را به اتفاق موافق حق بود او مخطى بود و اين مخصوص است به مجملات و متشابهات <ref>همان، ص3</ref>. | ||
جرجانى در تفسير پارهاى از آيات كه داراى اختلاف قرائات مىباشند ضمن بحث مختصرى به بيان اين مطلب مىپردازد. امّا مىتوان گفت كه اين مطلب به صورت بسيار نادر مورد توجه قرار گرفته است. | جرجانى در تفسير پارهاى از آيات كه داراى اختلاف قرائات مىباشند ضمن بحث مختصرى به بيان اين مطلب مىپردازد. امّا مىتوان گفت كه اين مطلب به صورت بسيار نادر مورد توجه قرار گرفته است. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
بر همين اساس جرجانى ضمن پرداختن به برخى از نظرات تفسيرى پيرامون اين عبارات، تنها يك نظر را پسنديده است و آن اين است كه سبب حروف مقطعه در اوايل سور كه خداوند بيان فرموده، آن است كه: | بر همين اساس جرجانى ضمن پرداختن به برخى از نظرات تفسيرى پيرامون اين عبارات، تنها يك نظر را پسنديده است و آن اين است كه سبب حروف مقطعه در اوايل سور كه خداوند بيان فرموده، آن است كه: | ||
چون رسول(ص)، قرآن خواندى مشركان بيامدندى و مجمع ساختندى و شعر خواندندى و سمر گفتندى تا مردمان آواز رسول(ص) را نشنوند و حلاوت تلاوت كلام قديم جلّ جلاله نبدانند و در اسلام رغبت نكنند. چنان كه از ايشان حكايت كرد: ''' «و قال الذين كفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه» ''' | چون رسول(ص)، قرآن خواندى مشركان بيامدندى و مجمع ساختندى و شعر خواندندى و سمر گفتندى تا مردمان آواز رسول(ص) را نشنوند و حلاوت تلاوت كلام قديم جلّ جلاله نبدانند و در اسلام رغبت نكنند. چنان كه از ايشان حكايت كرد: ''' «و قال الذين كفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه» ''' <ref>فصلت، 26/41</ref>. خداى عزّوجلّ اين حروف مقطع فرستاد و ايشان مانند اين نشنيده بودند تا چون بشنيدند ايشان را عجب آمد خاموش شدند و گوش با قرآن كردند تا ديگر مانند آن خواهد بودن قرآن بشنودند و حجت بر ايشان متوجه شد. | ||
== كاستىهاى تفسير == | == كاستىهاى تفسير == | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايتگرى انسان دارد و قرآن نيز بهطور متناوب با استفاده از زمينههاى هنرى داستانهايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مىتوان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مىشود خواننده آنچنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مىسپرد و يا اينكه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست. | گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايتگرى انسان دارد و قرآن نيز بهطور متناوب با استفاده از زمينههاى هنرى داستانهايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مىتوان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مىشود خواننده آنچنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مىسپرد و يا اينكه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
{{تفاسیر}} | {{تفاسیر}} |
ویرایش