۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هماي شيرازي' به 'همای شیرازی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان همای شیرازی «شکرستان»'''، کلیات اشعار [[همای شیرازی|محمدرضا قلی خان]]، معروف به [[همای شیرازی]] است که حاوی انواع شعر از قصیده، غزل، مسمط، ترکیببند، ترجیعبند، قطعه، مثنوی و رباعی بوده و به کوشش [[کرمی، احمد|احمد کرمی]]، به زیور طبع آراسته شده است. | |||
'''دیوان همای شیرازی «شکرستان»'''، کلیات اشعار محمدرضا قلی | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۹: | خط ۳۸: | ||
طبع هما بیشتر مایل به غزلسرایی بوده و جنس غزل را خوشتر از سائر انواع نظم میدانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمیگشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را بهطوریکه ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطابهای عتابآمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیدهای که در حضور اتابک اعظم خوانده که: | طبع هما بیشتر مایل به غزلسرایی بوده و جنس غزل را خوشتر از سائر انواع نظم میدانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمیگشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را بهطوریکه ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطابهای عتابآمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیدهای که در حضور اتابک اعظم خوانده که: | ||
'''ای متکی به تکیه میر اتابکی | '''ای متکی به تکیه میر اتابکی''' | ||
غافل مشو ز قصه یحیی برمکی'''<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلالالدین، ص221</ref>. | غافل مشو ز قصه یحیی برمکی'''<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلالالدین، ص221</ref>.''' | ||
عمده ممدوحین او عبارتند از: | عمده ممدوحین او عبارتند از: | ||
الف)- سلاطین قاجار: محمدشاه، ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه در جشن ولیعهدی. | الف)- سلاطین قاجار: محمدشاه، ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه در جشن ولیعهدی. | ||
ب)- علما: میرزای قمی (میرزا ابوالقاسم)، سید محمدباقر شفتی معروف به حاج شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی مسجدشاهی و میر سید محمد امام جمعه اصفهان، میر محمدحسین امام جمعه اصفهان، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و حاج سید اسدالله بیدآبادی. | |||
ب)- علما: [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|میرزای قمی]] (میرزا ابوالقاسم)، [[شفتی بیدآبادی، محمدباقر|سید محمدباقر شفتی]] معروف به [[نجفی اصفهانی، محمدباقر|حاج شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی مسجدشاهی]] و میر سید محمد امام جمعه اصفهان، میر محمدحسین امام جمعه اصفهان، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و حاج سید اسدالله بیدآبادی. | |||
ج)- وزراء و حکام: میرزا آقاخان صدراعظم، میرزا تقیخان امیرنظام، سپهسالار، حاج میرزا آقاسی، معتمدالدوله منوچهر خان، میرزا گرگین خان حسامالسلطنه<ref>ر.ک: همان، ص221- 222</ref>. | ج)- وزراء و حکام: میرزا آقاخان صدراعظم، میرزا تقیخان امیرنظام، سپهسالار، حاج میرزا آقاسی، معتمدالدوله منوچهر خان، میرزا گرگین خان حسامالسلطنه<ref>ر.ک: همان، ص221- 222</ref>. | ||
وی بر هر قسم نظمی از قبیل غزل، قصیده، مسمط، ترجیع، ترکیب، قطعه و رباعی قادر بوده و در دیوانش تمام این اقسام دیده میشود و سعی او همواره در سلاست و روانی و انسجام الفاظ و بداعت معانی بوده و سبک وی، بیشتر شبیه به سبک شیخ سعدی است<ref>ر.ک: همان، ص222</ref>. | وی بر هر قسم نظمی از قبیل غزل، قصیده، مسمط، ترجیع، ترکیب، قطعه و رباعی قادر بوده و در دیوانش تمام این اقسام دیده میشود و سعی او همواره در سلاست و روانی و انسجام الفاظ و بداعت معانی بوده و سبک وی، بیشتر شبیه به سبک شیخ [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] است<ref>ر.ک: همان، ص222</ref>. | ||
غزلیات وی، اغلب زمزمهها و ترانههای عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آنها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غمانگیز و مضامین رقتآوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین میسازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد مینماید؛ مانند: | غزلیات وی، اغلب زمزمهها و ترانههای عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آنها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غمانگیز و مضامین رقتآوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین میسازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد مینماید؛ مانند: | ||
'''بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست | '''بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست''' | ||
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست | غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست | ||
'''رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر | '''رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر''' | ||
کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست | کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست | ||
'''شب به بالین من خسته بهغیراز غم دوست | '''شب به بالین من خسته بهغیراز غم دوست''' | ||
ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست | ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست | ||
'''یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل | '''یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل''' | ||
به کلافی بفروشند و خریداری نیست | به کلافی بفروشند و خریداری نیست | ||
'''بهجز از بخت تو و دیده من در غم تو | '''بهجز از بخت تو و دیده من در غم تو''' | ||
شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست | شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست | ||
'''گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ | '''گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ''' | ||
در خرابات مگر سایه دیواری نیست | در خرابات مگر سایه دیواری نیست | ||
و بعضی نواهای عاشقانه، او بهقدری جانگداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی مینماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند: | و بعضی نواهای عاشقانه، او بهقدری جانگداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی مینماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند: | ||
'''چنان به عشق تو از حال خویش بیخبرم | '''چنان به عشق تو از حال خویش بیخبرم''' | ||
که رو نتابم اگر تیغ میزنی به سرم | که رو نتابم اگر تیغ میزنی به سرم | ||
'''چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان | '''چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان''' | ||
که از وجود خود و هرچه هست بیخبرم | که از وجود خود و هرچه هست بیخبرم | ||
'''به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم | '''به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم''' | ||
که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم | که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم | ||
'''شبی اگر سر زلفت به دست من افتد | '''شبی اگر سر زلفت به دست من افتد''' | ||
حکایت غم دل با تو موبهمو شمرم | حکایت غم دل با تو موبهمو شمرم | ||
'''بر آن سرم که بهپای تو سر بیفشانم | '''بر آن سرم که بهپای تو سر بیفشانم''' | ||
اگر قبول کنی این متاع مختصرم | اگر قبول کنی این متاع مختصرم | ||
'''فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور | '''فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور''' | ||
دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم | دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم | ||
'''گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد | '''گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد''' | ||
بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم | بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم | ||
'''شکر خراج به شیراز آورند هما | '''شکر خراج به شیراز آورند هما''' | ||
اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم'''<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>. | اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم'''<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>.''' | ||
پارهای از منظومات هما، مشتمل بر خروشهای مستانه و حاوی بعضی لطیفههای عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکتههای دلنشین عرفان آشنایی میدهد، مانند: | پارهای از منظومات هما، مشتمل بر خروشهای مستانه و حاوی بعضی لطیفههای عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکتههای دلنشین عرفان آشنایی میدهد، مانند: | ||
'''تا به دامان تو ما دست تولا زدهایم | '''تا به دامان تو ما دست تولا زدهایم''' | ||
به تولای تو بر هر دو جهان پا زدهایم | به تولای تو بر هر دو جهان پا زدهایم | ||
'''تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز | '''تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز''' | ||
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم | پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم | ||
'''درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست | '''درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست''' | ||
ما از آن باده کشانیم که دریا زدهایم | ما از آن باده کشانیم که دریا زدهایم | ||
'''همهشب از طرف گریه مینا من و جام | '''همهشب از طرف گریه مینا من و جام''' | ||
خنده بر گردش این گنبد مینا زدهایم | خنده بر گردش این گنبد مینا زدهایم | ||
'''جای دیوانه چو در شهر ندادند هما | '''جای دیوانه چو در شهر ندادند هما''' | ||
من و دل چند گهی خیمه به صحرا زدهایم'''<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>. | من و دل چند گهی خیمه به صحرا زدهایم'''<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>.''' | ||
کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و بههیچوجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمامعیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ بهطوریکه بهمحض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم میگردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام میشود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت میکرده و آنها را در غزلسرایی، به سبک شیخ سعدی یا خواجه حافظ و در قصیدهگویی، به طرز امیر معزی و ظهیر فاریابی رهنمایی مینموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>. | کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و بههیچوجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمامعیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ بهطوریکه بهمحض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم میگردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام میشود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت میکرده و آنها را در غزلسرایی، به سبک [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] یا [[حافظ، شمسالدین محمد|خواجه حافظ]] و در قصیدهگویی، به طرز امیر معزی و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] رهنمایی مینموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>. | ||
هما ذاتاً دارای طبع سلیم و بیان پخته بلیغ و زبان نصیح ملیحی بود که او را کاملاً از شعرای زمان قاجاریه و چندی قبل از آنها، امتیاز میدهد و اگر او را در سادهگویی و ملاحت ادبی مخترع یک اسلوب تازه در نظم فارسی خصوصاً در غزلگویی و چامهسرایی نتوان محسوب کرد، حتماً او را باید مجدد مسلک ادبی شیخ سعدی دانست و از مقایسه غزلیات و قصائد او با منظومات معاصرینش، منشأ امتیاز و تفاوت مابین آنها در سلاست و فصاحت خوب معلوم میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. | هما ذاتاً دارای طبع سلیم و بیان پخته بلیغ و زبان نصیح ملیحی بود که او را کاملاً از شعرای زمان قاجاریه و چندی قبل از آنها، امتیاز میدهد و اگر او را در سادهگویی و ملاحت ادبی مخترع یک اسلوب تازه در نظم فارسی خصوصاً در غزلگویی و چامهسرایی نتوان محسوب کرد، حتماً او را باید مجدد مسلک ادبی [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] دانست و از مقایسه غزلیات و قصائد او با منظومات معاصرینش، منشأ امتیاز و تفاوت مابین آنها در سلاست و فصاحت خوب معلوم میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامهسرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد: | قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامهسرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد: | ||
# قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند: | # قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند: | ||
'''آسمان و زمین و لیل و نهار | '''آسمان و زمین و لیل و نهار''' | ||
به وجود علی گرفت قرار | به وجود علی گرفت قرار | ||
'''گر وجود علی نبود نبود | '''گر وجود علی نبود نبود''' | ||
آسمان و زمین و لیل و نهار | آسمان و زمین و لیل و نهار | ||
# قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند: | # قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند: | ||
'''رستگاری خواهی ای دل مردمآزاری مکن | '''رستگاری خواهی ای دل مردمآزاری مکن''' | ||
بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن | بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن | ||
'''خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان | '''خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان''' | ||
هرچه خواهی کن ولیکن مردمآزاری مکن | هرچه خواهی کن ولیکن مردمآزاری مکن | ||
# قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آنها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آنها ختم میشود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیدهای که در شرححال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است: | # قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آنها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آنها ختم میشود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیدهای که در شرححال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است: | ||
'''ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق | '''ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق''' | ||
مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق | مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق | ||
ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>. | ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>. | ||
قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهلبیت(ع) که بسیاری از آنها در افواه مشهور است، مثل: | قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهلبیت(ع) که بسیاری از آنها در افواه مشهور است، مثل: | ||
'''ای غریبی که لبتشنه بریدند سرت | '''ای غریبی که لبتشنه بریدند سرت''' | ||
لاله سان سوخت ز داغ علیاکبر جگرت | لاله سان سوخت ز داغ علیاکبر جگرت | ||
'''لالهزار کربلا را هست وقت آبیاری | '''لالهزار کربلا را هست وقت آبیاری''' | ||
ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری | ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری | ||
و در این مرثیه تجدید مطلع کرده: | و در این مرثیه تجدید مطلع کرده: | ||
'''ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری | '''ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری''' | ||
تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''' <ref>ر.ک: همان، ص227</ref>. | تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''' <ref>ر.ک: همان، ص227</ref>.''' | ||
مسمط، قطعه، رباعی، ترجیعبند و ترکیببند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده میشود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که: | مسمط، قطعه، رباعی، ترجیعبند و ترکیببند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده میشود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که: | ||
'''گر مرا قافیه از دست رود باک مدار | '''گر مرا قافیه از دست رود باک مدار''' | ||
کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش | کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش | ||
و در استعمال الفاظ و جملات، بیباک نبوده و در آنها نهایت دقت و شاهکاری استادی را بهکاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب میشود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>. | و در استعمال الفاظ و جملات، بیباک نبوده و در آنها نهایت دقت و شاهکاری استادی را بهکاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب میشود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۴: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۴۰: | ||
# همایی، میرزا جلالالدین، «همای شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ارمغان، تیر 1308، دوره دهم، شماره 4 (17 صفحه، از 217 تا 233)، به آدرس: | # همایی، میرزا جلالالدین، «همای شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ارمغان، تیر 1308، دوره دهم، شماره 4 (17 صفحه، از 217 تا 233)، به آدرس: | ||
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/456618/ | www.noormags.ir/view/fa/articlepage/456618/ | ||
ویرایش