۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سهگانه') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور = | ||
| کتابخوان همراه نور =01795 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
#«رساله تشريفات»: مصنّف پس از ذكر مقدّمهاى در قسم اوّل رساله، در طىّ پنج تشريق، به بيان حقيقت توحيد و اقسام آن، توحيد افعال، توحيد اسماء، توحيد صفات و سرانجام توحيد ذات مىپردازد. قسم دوم- كه به بررسى عدالت اختصاص دارد- مشتمل بر شش تشريق است و پيرامون حقيقت عدالت و اقسام آن، عدالت نفس به حسب قواى آن، عدالت به نسبت با حضرت حق تعالى، عدالت سلطان به نسبت با رعيّت، عدالت به نسبت با بيگانگان و اجانب و عدالت به نسبت با متعلقان و خويشان بحث مىكند. قسم سوم رساله نيز در طى شش تشريق به بررسى محبّت و اقسام آن، محبّت حق با خود، محبّت بنده با خود، محبّت بنده با حق تعالى، محبّت حق با بنده و محبّت خلق با يكديگر پرداخته است. اين قسم، لطيفترين و دلانگيزترين قسم رساله است و سراسر آن مشحون از حقايق ذوقى است. سرانجام كاشانى در بخش خاتمه از وصف سيرت موحّد محبّ عادل و بيان طريقت او سخن به ميان مىآورد و در وصيّتى كه در نهايت كتاب آورده است، خواننده را به سلوك فرامىخواند تا معانى اين الفاظ بر جان او بنشيند. در پرتو اين اوصاف، اين رساله را مىتوان اثرى عرفانى - اخلاقى خواند. | #«رساله تشريفات»: مصنّف پس از ذكر مقدّمهاى در قسم اوّل رساله، در طىّ پنج تشريق، به بيان حقيقت توحيد و اقسام آن، توحيد افعال، توحيد اسماء، توحيد صفات و سرانجام توحيد ذات مىپردازد. قسم دوم- كه به بررسى عدالت اختصاص دارد- مشتمل بر شش تشريق است و پيرامون حقيقت عدالت و اقسام آن، عدالت نفس به حسب قواى آن، عدالت به نسبت با حضرت حق تعالى، عدالت سلطان به نسبت با رعيّت، عدالت به نسبت با بيگانگان و اجانب و عدالت به نسبت با متعلقان و خويشان بحث مىكند. قسم سوم رساله نيز در طى شش تشريق به بررسى محبّت و اقسام آن، محبّت حق با خود، محبّت بنده با خود، محبّت بنده با حق تعالى، محبّت حق با بنده و محبّت خلق با يكديگر پرداخته است. اين قسم، لطيفترين و دلانگيزترين قسم رساله است و سراسر آن مشحون از حقايق ذوقى است. سرانجام كاشانى در بخش خاتمه از وصف سيرت موحّد محبّ عادل و بيان طريقت او سخن به ميان مىآورد و در وصيّتى كه در نهايت كتاب آورده است، خواننده را به سلوك فرامىخواند تا معانى اين الفاظ بر جان او بنشيند. در پرتو اين اوصاف، اين رساله را مىتوان اثرى عرفانى - اخلاقى خواند. | ||
#«نامه به علاء الدّوله سمنانى»: يك گونه از آثار صوفيان -كه با توجّه به فراوانيش مىتوان آن را نوعى از ادبيّات خانقاهى به شمار آورد- نامههايى است كه در ميان نوشتههاى مشايخ به چشم مىخورد. از جمله اين نوشتهها، مكاتباتى است كه ميان مشايخى كه هر يك به سلسلهاى منسوب بودند و ازاينرو پسندهاى يكسان نداشتند، انجام مىشد. معروفترين و كارسازترين نامه اين بخش كه در عين حال از شهرهترين نامههاى تمامى حوزه تصوّف نيز مىباشد، مكاتبهاى است كه ميان كاشانى و معاصر نامدار و قدرتمند، امّا نه چندان دانشمندش، علاء الدّوله سمنانى صورت گرفت. زمينه اين نامهنگارى در سفرى كه عبدالرزّاق به سلطانيه كرده فراهم آمده است. در اين سفر، امير اقبال سيستانى كه در شمار ياران و ارادتمندان سمنانى بود از كاشانى مىخواهد كه مبانى نظرى مسئله وحدت وجود را برایش توضيح دهد. پس از آن كاشانى از امير اقبال جوياى نظر سمنانى درباره شيخ اكبر و نظريه وحدت وجود مىشود و چون با بىاعتمادى او به اين نظريه روبهرو مىگردد، به نقد شفاهى آن مىپردازد. امير اقبال نيز اين سخنان را به شيخ خود عرضه مىدارد و سمنانى خشمگينانه به تخطئه و تكفير كاشانى مىپردازد؛ بدين ترتيب زمينه پديد آمدن اين مباحثه مكتوب فراهم آمد و يكى از آثار كاشانى صورت وجود يافت. آنچه اين نامه را سخت ارجمند مىسازد، گزارشهایى است كه او خود از سير زندگى و سيره عمليش در آن پرداخته و با توجّه به كمىدانستههاى ما درباره او، همين گزارشهاى خرد بسيار ارزشمند است. چهره عبدالرزّاق در اين نامه، چهرهاى است آرام كه درستى مدعاى خود را در لابهلاى آيات قرآنى و احاديث شريف و استدلالات عقلى جستوجو مىكند. | #«نامه به علاء الدّوله سمنانى»: يك گونه از آثار صوفيان -كه با توجّه به فراوانيش مىتوان آن را نوعى از ادبيّات خانقاهى به شمار آورد- نامههايى است كه در ميان نوشتههاى مشايخ به چشم مىخورد. از جمله اين نوشتهها، مكاتباتى است كه ميان مشايخى كه هر يك به سلسلهاى منسوب بودند و ازاينرو پسندهاى يكسان نداشتند، انجام مىشد. معروفترين و كارسازترين نامه اين بخش كه در عين حال از شهرهترين نامههاى تمامى حوزه تصوّف نيز مىباشد، مكاتبهاى است كه ميان كاشانى و معاصر نامدار و قدرتمند، امّا نه چندان دانشمندش، علاء الدّوله سمنانى صورت گرفت. زمينه اين نامهنگارى در سفرى كه عبدالرزّاق به سلطانيه كرده فراهم آمده است. در اين سفر، امير اقبال سيستانى كه در شمار ياران و ارادتمندان سمنانى بود از كاشانى مىخواهد كه مبانى نظرى مسئله وحدت وجود را برایش توضيح دهد. پس از آن كاشانى از امير اقبال جوياى نظر سمنانى درباره شيخ اكبر و نظريه وحدت وجود مىشود و چون با بىاعتمادى او به اين نظريه روبهرو مىگردد، به نقد شفاهى آن مىپردازد. امير اقبال نيز اين سخنان را به شيخ خود عرضه مىدارد و سمنانى خشمگينانه به تخطئه و تكفير كاشانى مىپردازد؛ بدين ترتيب زمينه پديد آمدن اين مباحثه مكتوب فراهم آمد و يكى از آثار كاشانى صورت وجود يافت. آنچه اين نامه را سخت ارجمند مىسازد، گزارشهایى است كه او خود از سير زندگى و سيره عمليش در آن پرداخته و با توجّه به كمىدانستههاى ما درباره او، همين گزارشهاى خرد بسيار ارزشمند است. چهره عبدالرزّاق در اين نامه، چهرهاى است آرام كه درستى مدعاى خود را در لابهلاى آيات قرآنى و احاديث شريف و استدلالات عقلى جستوجو مىكند. | ||
#«فوائد فارسى در بيان شكر»: اين مقاله، گزارشى است درباره چيستى شكر و بيان مراتب آن. كاشانى در اين مقاله، از پى تحقيقى كوتاه چنين نتيجه مىگيرد كه در ميان تمامى اعمالى كه نشانگر سپاسگزارى بنده است، نماز برترين مكان را داراست. در واقع بخش اعظمى از اين رساله، به بيان رازهاى | #«فوائد فارسى در بيان شكر»: اين مقاله، گزارشى است درباره چيستى شكر و بيان مراتب آن. كاشانى در اين مقاله، از پى تحقيقى كوتاه چنين نتيجه مىگيرد كه در ميان تمامى اعمالى كه نشانگر سپاسگزارى بنده است، نماز برترين مكان را داراست. در واقع بخش اعظمى از اين رساله، به بيان رازهاى معرفتشناسهگانه نماز اختصاص يافته است و از همين رو، آن را رسالهاى در بيان معارف بلند نماز نيز مىتوان ناميد. | ||
#«تحفة الاخوان فى خصائص الفتيان»: اين كتاب، برگردانى فارسى است از رسالهاى كه كاشانى به همين نام به زبان عربى پديد آورد، لذا متن عربى آن در بخش رسالههاى عربى آمده است. اين ترجمه، به دلايلى، از جمله اينكه معارفپژوهان بيشترى از آن بهره گيرند، صورت پذيرفته است. عبدالرزاق، در اين رساله، كاملاً مقيد به متن اصلى نبوده و مطالب ديگرى را نيز به ترجمه افزوده است. | #«تحفة الاخوان فى خصائص الفتيان»: اين كتاب، برگردانى فارسى است از رسالهاى كه كاشانى به همين نام به زبان عربى پديد آورد، لذا متن عربى آن در بخش رسالههاى عربى آمده است. اين ترجمه، به دلايلى، از جمله اينكه معارفپژوهان بيشترى از آن بهره گيرند، صورت پذيرفته است. عبدالرزاق، در اين رساله، كاملاً مقيد به متن اصلى نبوده و مطالب ديگرى را نيز به ترجمه افزوده است. | ||
#«بيان مقدار السنّة السّرمديّة و تعيين ايّام الالهيّة»: اين رساله، از آثار ذوقى كاشانى و نشانگر نازكىهاى خيال اوست. در اين رساله تنها به توضيح بندهايى از چند كريمه قرآنى پرداخته است. وى، در اين رساله در پى آن است كه با بهرهگيرى از دستمايه وسيع حكمى و عرفانيش توضيحى درباره يوم الهى به دست دهد و مقدار آن را مشخص سازد. از منظر او مدّت بقاى حقيقت ذات الهى در حوزه معرفت آدمى معيّن نيست، چرا كه مُدْرَك تا به صفتى متّصف نشود، جزئى نمىشود و تا جزئى نشود، تعيّن نمىپذيرد و تا تعيّن نپذيرد، مدرَك نمىشود؛ ازاينرو، عبدالرزّاق، در پى مشخص نمودن تعيّنى براى ذات نامتعيّن برمىآيد و علم ذات به ذات را كه از حضرت احديّت ذاتيّه به حضرت واحديت تنزل مىكند، نخستين تعيّن قلمداد مىكند. حال با توجّه به اين اثنينيّت اعتبارى- ميان ذات احدى و صفات عليايش- مىتوان اين حضرت ثانى را مثبت ازل الآزال براى حضرت نخست دانست و نسبت اين هر دو ثابت به يكديگر را، «سرمد» خواند. حضرت الهيّه به سبب همين نسبت است كه حقايق اعيان را اقتضا مىكند كه با حدوث اين حقايق، نسبتى ديگر- ميان حقيقت اولى و نفس اعيان- پديد مىآيد. | #«بيان مقدار السنّة السّرمديّة و تعيين ايّام الالهيّة»: اين رساله، از آثار ذوقى كاشانى و نشانگر نازكىهاى خيال اوست. در اين رساله تنها به توضيح بندهايى از چند كريمه قرآنى پرداخته است. وى، در اين رساله در پى آن است كه با بهرهگيرى از دستمايه وسيع حكمى و عرفانيش توضيحى درباره يوم الهى به دست دهد و مقدار آن را مشخص سازد. از منظر او مدّت بقاى حقيقت ذات الهى در حوزه معرفت آدمى معيّن نيست، چرا كه مُدْرَك تا به صفتى متّصف نشود، جزئى نمىشود و تا جزئى نشود، تعيّن نمىپذيرد و تا تعيّن نپذيرد، مدرَك نمىشود؛ ازاينرو، عبدالرزّاق، در پى مشخص نمودن تعيّنى براى ذات نامتعيّن برمىآيد و علم ذات به ذات را كه از حضرت احديّت ذاتيّه به حضرت واحديت تنزل مىكند، نخستين تعيّن قلمداد مىكند. حال با توجّه به اين اثنينيّت اعتبارى- ميان ذات احدى و صفات عليايش- مىتوان اين حضرت ثانى را مثبت ازل الآزال براى حضرت نخست دانست و نسبت اين هر دو ثابت به يكديگر را، «سرمد» خواند. حضرت الهيّه به سبب همين نسبت است كه حقايق اعيان را اقتضا مىكند كه با حدوث اين حقايق، نسبتى ديگر- ميان حقيقت اولى و نفس اعيان- پديد مىآيد. |
ویرایش