۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
پيش از زيدان، تاريخنگار اسلامى در اشكال «تاريخ خبر»، «صورت وقايع نگاشتى» و اشكال فرعى، يعنى «تاريخنگارى دودمانى»، «تقسيم برحسب طبقات» و «تنظيم تبارشناختى» خلاصه مىشد و آثار تاريخى در قالب «تواريخ عالم»، «تواريخ محلى يا ناحيهاى» و «تواريخ معاصر و خاطرات» ارائه مىگرديد؛ اما زيدان نه يك مورخ روايتى، نه يك وقايعنگار و نه يك سالنامهنگار است، بلكه او را بايد فيلسوف و جامعهشناس تاريخ خواند كه يكى از دورههاى مهم تاريخى جهان، يعنى دوره تمدن اسلامى را با شيوهاى علمى به نگارش در آورده است. وى همچون [[ابن خلدون]]، فيلسوف بزرگ تاريخ اسلامى، در پى يافتن علل حوادث است، نه نقل وقايع. او مىنويسد: | پيش از زيدان، تاريخنگار اسلامى در اشكال «تاريخ خبر»، «صورت وقايع نگاشتى» و اشكال فرعى، يعنى «تاريخنگارى دودمانى»، «تقسيم برحسب طبقات» و «تنظيم تبارشناختى» خلاصه مىشد و آثار تاريخى در قالب «تواريخ عالم»، «تواريخ محلى يا ناحيهاى» و «تواريخ معاصر و خاطرات» ارائه مىگرديد؛ اما زيدان نه يك مورخ روايتى، نه يك وقايعنگار و نه يك سالنامهنگار است، بلكه او را بايد فيلسوف و جامعهشناس تاريخ خواند كه يكى از دورههاى مهم تاريخى جهان، يعنى دوره تمدن اسلامى را با شيوهاى علمى به نگارش در آورده است. وى همچون [[ابن خلدون]]، فيلسوف بزرگ تاريخ اسلامى، در پى يافتن علل حوادث است، نه نقل وقايع. او مىنويسد: | ||
مورخان در نگارش تاريخ اسلام تنها به نقل وقايع مهم مىپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با يكديگر كمتر اشاره مىكنند و | مورخان در نگارش تاريخ اسلام تنها به نقل وقايع مهم مىپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با يكديگر كمتر اشاره مىكنند و بونهاى نيست كه علت يابى و دقت در آنها موجب آسودگى خرد آدمى گردد و يا ذهن خواننده به حقيقت حال آن امّت پى ببرد. با وجود اين ما آنان را در اين كار معذور مىپنداريم؛ چرا كه اوضاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز مىداشته است؛ زيرا رويدادها به گونهاى هستند كه مورخ بايد يكى از دو سوى آنها را پيروز بداند، و آنان از همين مطلب پرهيز داشتهاند. شايد عذرهاى ديگرى نيز در كار بوده است؛ اما امروزه ديگر چنين موانعى وجود ندارد. | ||
زيدان سنّتى را در تاريخنگارى بنياد نهاد كه پيش از وى در ميان مورخان سابقه نداشت؛ يعنى عوامل سازنده تمدن اسلامى را مورد كاوش قرار داد و اسرار آن را آشكار ساخت. وى كوشيده است تا رويدادها را به اسباب و علل آنها ارجاع دهد و روابط ميان آنها را بيان كند و آنها را با احكام عقلى و نواميس عمران تطبيق دهد. | زيدان سنّتى را در تاريخنگارى بنياد نهاد كه پيش از وى در ميان مورخان سابقه نداشت؛ يعنى عوامل سازنده تمدن اسلامى را مورد كاوش قرار داد و اسرار آن را آشكار ساخت. وى كوشيده است تا رويدادها را به اسباب و علل آنها ارجاع دهد و روابط ميان آنها را بيان كند و آنها را با احكام عقلى و نواميس عمران تطبيق دهد. | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
ب) چگونگى انتقال خلافت اسلامى به امويان: يكى از رويدادهاى شگفتانگيز تاريخ اسلام، انتقال خلافت اسلامى به بنىاميّه است؛ بنىاميّهاى كه سرسختانه با پيامبر صلىاللهعليهوآله مبارزه كردند و تا آخرين لحظه ممكن، از پذيرش اسلام سر باز زدند و تنها با فشار و قدرت نظامى به اسلام گردن نهادند، چگونه توانستند زمام دولت اسلامى را به دست گيرند؟ | ب) چگونگى انتقال خلافت اسلامى به امويان: يكى از رويدادهاى شگفتانگيز تاريخ اسلام، انتقال خلافت اسلامى به بنىاميّه است؛ بنىاميّهاى كه سرسختانه با پيامبر صلىاللهعليهوآله مبارزه كردند و تا آخرين لحظه ممكن، از پذيرش اسلام سر باز زدند و تنها با فشار و قدرت نظامى به اسلام گردن نهادند، چگونه توانستند زمام دولت اسلامى را به دست گيرند؟ | ||
زيدان در پىجويى علل اين حادثه به اين موضوع اشاره مىكند كه رقابت مردم مكّه و مدينه موجب شد تا پس از بيعت مردم با على عليهالسلام، مخالفان وى مدينه را به سوى مكّه ترك گفته و برضد آن حضرت دسيسهچينى كنند. پس از آن، انتقال مركز خلافت از مدينه به كوفه، موجب شد كه على عليهالسلام مردمانى با وفا را از دست بدهد و گرفتار مردمان كوفه گردد. از آن سو، معاويه با برخوردارى از حمايت قبيله پرقدرت و پرشمار بنىاميّه، بسيارى از رجال كاردان و دنياطلب را پيرامون خود گردآورد و على عليهالسلام را در جنگ با خود ناكام گذاشت. موفقيّت معاويه در تثبيت پايههاى قدرتش در شام او را از چنان موقعيتى برخوردار ساخت كه حسن بن على عليهالسلام را كه مردم پس از شهادت پدرش با او بيعت كرده بودند، وادار به | زيدان در پىجويى علل اين حادثه به اين موضوع اشاره مىكند كه رقابت مردم مكّه و مدينه موجب شد تا پس از بيعت مردم با على عليهالسلام، مخالفان وى مدينه را به سوى مكّه ترك گفته و برضد آن حضرت دسيسهچينى كنند. پس از آن، انتقال مركز خلافت از مدينه به كوفه، موجب شد كه على عليهالسلام مردمانى با وفا را از دست بدهد و گرفتار مردمان كوفه گردد. از آن سو، معاويه با برخوردارى از حمايت قبيله پرقدرت و پرشمار بنىاميّه، بسيارى از رجال كاردان و دنياطلب را پيرامون خود گردآورد و على عليهالسلام را در جنگ با خود ناكام گذاشت. موفقيّت معاويه در تثبيت پايههاى قدرتش در شام او را از چنان موقعيتى برخوردار ساخت كه حسن بن على عليهالسلام را كه مردم پس از شهادت پدرش با او بيعت كرده بودند، وادار به كناريرى ساخت، و به اين ترتيب، زمينه براى حكومت بنىاميّه فراهم آمد. زيدان آنگاه به تشريح حكومت امويان و بيان علل روى كار آمدن آنها مىپردازد و در اين راستا موارد ذيل را يادآور مىشود: | ||
1- گرد آمدن سياستمداران كاردان عرب، مثل عمروعاص، بر گرد معاويه؛ | 1- گرد آمدن سياستمداران كاردان عرب، مثل عمروعاص، بر گرد معاويه؛ | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
3- بذل و بخشش فراوان معاويه و ديگر حكمرانهاى اموى؛ | 3- بذل و بخشش فراوان معاويه و ديگر حكمرانهاى اموى؛ | ||
4- | 4-حيلرى، مكارى و سياست بازى بنىاميّه و دست يازيدن به هر كارى براى پيش بردن مقاصد پليد خود. | ||
براساس همين ديدگاه، يعنى پرداختن به اسباب و علل رويدادها، زندگینامه خلفاى اموى و عباسى؛ مگر آنجاهایى كه به ماهيّت اين دو خاندان و كاركرد عمومى آنها مرتبط است، براى زيدان حائز اهميّت نيست؛ بلكه او بيشتر به علل پيدايش، تداوم و سقوط آنها اشاره مىكند. عياشى و خوشگذرانى حاكمان اين هر دو خاندان از علل ضعف و نابودى آنها بود؛ اما آنچه سقوط خاندان بنىعباس را به تأخير انداخت انتساب اين خاندان به بنىهاشم بود كه مردم را از گرفتن خلافت ايشان باز مىداشت تا آنكه مهاجمان مغول به عمر بلند خلافتشان پايان دادند. | براساس همين ديدگاه، يعنى پرداختن به اسباب و علل رويدادها، زندگینامه خلفاى اموى و عباسى؛ مگر آنجاهایى كه به ماهيّت اين دو خاندان و كاركرد عمومى آنها مرتبط است، براى زيدان حائز اهميّت نيست؛ بلكه او بيشتر به علل پيدايش، تداوم و سقوط آنها اشاره مىكند. عياشى و خوشگذرانى حاكمان اين هر دو خاندان از علل ضعف و نابودى آنها بود؛ اما آنچه سقوط خاندان بنىعباس را به تأخير انداخت انتساب اين خاندان به بنىهاشم بود كه مردم را از گرفتن خلافت ايشان باز مىداشت تا آنكه مهاجمان مغول به عمر بلند خلافتشان پايان دادند. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
3- كشف حقيقت تمدن اسلامى | 3- كشف حقيقت تمدن اسلامى | ||
از ديدگاه زيدان هر تمدنى ظاهرى دارد و حقيقتى. ظاهر تمدنها براى همگان قابل مشاهده است؛ مانند ثروت، شكوه، علم، ادبيات، صنعت و...؛ اما حقيقت تمدن، خير و شر حاصل از آن است كه تنها براى اهل پژوهش آشكار مىشود. وى ظواهر تمدن اسلامى را به امور اقتصادى، علوم، ادبيات، سياست و نظامهاى اجتماعى تقسيم كرده و چهار جلد از كتابش را به اين امور اختصاص داده است. البته هدف اصلى او بررسى و توصيف اين ظواهر نيست، بلكه مىخواهد از اين | از ديدگاه زيدان هر تمدنى ظاهرى دارد و حقيقتى. ظاهر تمدنها براى همگان قابل مشاهده است؛ مانند ثروت، شكوه، علم، ادبيات، صنعت و...؛ اما حقيقت تمدن، خير و شر حاصل از آن است كه تنها براى اهل پژوهش آشكار مىشود. وى ظواهر تمدن اسلامى را به امور اقتصادى، علوم، ادبيات، سياست و نظامهاى اجتماعى تقسيم كرده و چهار جلد از كتابش را به اين امور اختصاص داده است. البته هدف اصلى او بررسى و توصيف اين ظواهر نيست، بلكه مىخواهد از اين رذر به حقيقت تمدن اسلامى، يعنى خير و شر حاصل از آن پى ببرد و در هر يك از دورههاى تاريخ اسلام ميزان اين خير و شر و نيز علل و عواملش را كشف كند. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش