۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
جوينى الاهيات به معناى مباحث عقلى درباره خدا و صفات او (البته بر مبناى كتاب الاهى) و سمعيات به معناى مباحث نقلى را تفكیک كرده است. بخشهاى فلسفى و الاهيات را تحت عنوان عقليات طبقه بندى كرده و در مبحث سمعيات، به امر به معروف و نهى از منكر، اجل، رزق، معاد، اسماء و احكام(مسئله ايمان) و امامت پرداخته است. وى نبوت را عامل پيوند ميان الاهيات و سمعيات دانسته است. | جوينى الاهيات به معناى مباحث عقلى درباره خدا و صفات او (البته بر مبناى كتاب الاهى) و سمعيات به معناى مباحث نقلى را تفكیک كرده است. بخشهاى فلسفى و الاهيات را تحت عنوان عقليات طبقه بندى كرده و در مبحث سمعيات، به امر به معروف و نهى از منكر، اجل، رزق، معاد، اسماء و احكام(مسئله ايمان) و امامت پرداخته است. وى نبوت را عامل پيوند ميان الاهيات و سمعيات دانسته است. | ||
جوينى ميان آنچه در خدا ضرورى است، آنچه برای خدا ممكن است(رؤيت پذيرى، خلق افعال بشرى، عقاب و عفو، نبوت) و آنچه برای خدا ممتنع است، تمايز گذاشته است. البته ملحقات و تفكیکهاى ياد شده، اغلب درهم مىآميزند. جوينى، با تأكيد بر تقسيم | جوينى ميان آنچه در خدا ضرورى است، آنچه برای خدا ممكن است(رؤيت پذيرى، خلق افعال بشرى، عقاب و عفو، نبوت) و آنچه برای خدا ممتنع است، تمايز گذاشته است. البته ملحقات و تفكیکهاى ياد شده، اغلب درهم مىآميزند. جوينى، با تأكيد بر تقسيم سانه واجب و ممكن و ممتنع، نبوت و خلق اعمال را در بخشِ «آنچه بر خداوند جايز است»، قرار مىدهد و «سمعيات» را بر ديگر بخشهاى نقلى اطلاق مىكند. | ||
در موارد ياد شده و مبانى تفكیکها، به روشنى مىتوان تأثير فلسفه را ديد. مشخص است كه الاهيات، به عنوان اصطلاح، از فلاسفه گرفته شده است. تقسيم بندى مباحث درباره اوصاف و احوال و افعال خدا بر پايه مفاهيم وجوب و امكان و امتناع نيز از همين نوع مىباشد. او از مفهوم وجوب و امكان در اثبات خدا هم سود برده، همچنان كه از صفتْ نبودنِ وجود برای خدا سخن گفته، چون وجود، نفسِ ذات است و وجود، مشترك معنوى است. همه اينها، نشان دهنده آغاز اثرپذيرى متكلمان از فلاسفهاى؛ همچون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست، هرچند تا زمان غزالى آشنايى آنان با فلسفه چندان جدّى و با وقوف كامل نبود، به جز ابن حَزم كه نظاممندتر به شرح و نقد آراى فلاسفه پرداخت. | در موارد ياد شده و مبانى تفكیکها، به روشنى مىتوان تأثير فلسفه را ديد. مشخص است كه الاهيات، به عنوان اصطلاح، از فلاسفه گرفته شده است. تقسيم بندى مباحث درباره اوصاف و احوال و افعال خدا بر پايه مفاهيم وجوب و امكان و امتناع نيز از همين نوع مىباشد. او از مفهوم وجوب و امكان در اثبات خدا هم سود برده، همچنان كه از صفتْ نبودنِ وجود برای خدا سخن گفته، چون وجود، نفسِ ذات است و وجود، مشترك معنوى است. همه اينها، نشان دهنده آغاز اثرپذيرى متكلمان از فلاسفهاى؛ همچون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست، هرچند تا زمان غزالى آشنايى آنان با فلسفه چندان جدّى و با وقوف كامل نبود، به جز ابن حَزم كه نظاممندتر به شرح و نقد آراى فلاسفه پرداخت. |
ویرایش