پرش به محتوا

البداية و النهاية (دارالفکر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‌گ' به ''
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه‌گ' به '')
خط ۲۱: خط ۲۱:
| تعداد جلد =15
| تعداد جلد =15
| کتابخانۀ دیجیتال نور =28157
| کتابخانۀ دیجیتال نور =28157
| کتابخوان همراه نور =02351
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۴۲: خط ۴۳:
قسمت دوم بخش دوم، یعنى دوره حیات ابن کثیر مانند دوره اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق و خود در دو بخش است: بخش اول متکى بر ذیل برزالى بر تاریخ [[ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل|ابوشامه]] است و بخش دوم بیان دیده‌ها و شنیده‌های خود ابن کثیر؛ این قسمت مأخذ باارزشى برای تاریخ شهر دمشق شمرده می‌شود. واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق /1366م مربوط است.<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/7434 همان]</ref>.
قسمت دوم بخش دوم، یعنى دوره حیات ابن کثیر مانند دوره اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق و خود در دو بخش است: بخش اول متکى بر ذیل برزالى بر تاریخ [[ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل|ابوشامه]] است و بخش دوم بیان دیده‌ها و شنیده‌های خود ابن کثیر؛ این قسمت مأخذ باارزشى برای تاریخ شهر دمشق شمرده می‌شود. واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق /1366م مربوط است.<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/7434 همان]</ref>.


وجود تناقض‌های درونی در هر تألیفی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین نقدهایی است که بر آن وارد می‌شود و مؤلف هیچ توجیهی برای آن نمی‌تواند داشته باشد. این مسئله سستی استدلالات و نتیجه‌گیری‌های مؤلف را نشان می‌دهد و اعتماد خواننده به دیگر مطالب و ادعاهای نویسنده را کم می‌کند. نمونه اول: او درجایی چنین اظهارنظر می‌کند: صحیح این است که سر امام حسین(ع) به شام فرستاده نشد، درحالی‌که در جای دیگری می‌نویسد: در این زمینه دو قول وجود دارد و اظهر این است که ابن زیاد سر امام حسین(ع) را به‌سوی یزید فرستاد و در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/60558/70 میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص70]</ref>.
وجود تناقض‌های درونی در هر تألیفی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین نقدهایی است که بر آن وارد می‌شود و مؤلف هیچ توجیهی برای آن نمی‌تواند داشته باشد. این مسئله سستی استدلالات و نتیجیری‌های مؤلف را نشان می‌دهد و اعتماد خواننده به دیگر مطالب و ادعاهای نویسنده را کم می‌کند. نمونه اول: او درجایی چنین اظهارنظر می‌کند: صحیح این است که سر امام حسین(ع) به شام فرستاده نشد، درحالی‌که در جای دیگری می‌نویسد: در این زمینه دو قول وجود دارد و اظهر این است که ابن زیاد سر امام حسین(ع) را به‌سوی یزید فرستاد و در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/60558/70 میرجانی، وحید؛ صفری، نعمت‌الله، ص70]</ref>.


نمونه دوم: مؤلف می‌نویسد: امام حسین(ع) سه چیز از ابن زیاد - و در جایی دیگر می‌گوید: از عمر سعد- خواستند: اینکه رها شوند تا دستشان را در دست یزید بگذارند و به‌حکم یزید گردن نهند؛ یا اینکه به یکی از مرزها بروند و با ترکان بجنگند؛ یا اینکه به حجاز برگردند. ابن کثیر مطلب مزبور را در سه بخش متفاوت از کتاب خود گفته است که در دو جا قطعاً اظهارنظر خود وی است - و نه نقل‌قول- و در جای دیگر هم به‌احتمال‌زیاد، نقل‌قول و روایت نیست و دیدگاه خود را بیان کرده است؛ اما او در بخشی که محل اصلی این بحث است و از منابع تاریخی استفاده می‌کند - در فصل مربوط به شهادت امام حسین(ع)- می‌نویسد: ابومخنف و غیر او روایت کرده‌اند که (نقل به مضمون) امام حسین(ع) و عمر سعد صحبت‌هایی کردند که کسی نفهمید؛ برخی گمان کردند که امام(ع) خواستند با عمر سعد به شام، نزد یزید بروند و دو لشکر را متوقف نگه دارند؛ برخی هم گفتند که خواسته امام(ع) این بود که یا هر دو نزد یزید بروند، یا امام(ع) به حجاز برگردند و یا به مرزها برای جهاد بروند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/60558/71 همان، ص71]</ref>.
نمونه دوم: مؤلف می‌نویسد: امام حسین(ع) سه چیز از ابن زیاد - و در جایی دیگر می‌گوید: از عمر سعد- خواستند: اینکه رها شوند تا دستشان را در دست یزید بگذارند و به‌حکم یزید گردن نهند؛ یا اینکه به یکی از مرزها بروند و با ترکان بجنگند؛ یا اینکه به حجاز برگردند. ابن کثیر مطلب مزبور را در سه بخش متفاوت از کتاب خود گفته است که در دو جا قطعاً اظهارنظر خود وی است - و نه نقل‌قول- و در جای دیگر هم به‌احتمال‌زیاد، نقل‌قول و روایت نیست و دیدگاه خود را بیان کرده است؛ اما او در بخشی که محل اصلی این بحث است و از منابع تاریخی استفاده می‌کند - در فصل مربوط به شهادت امام حسین(ع)- می‌نویسد: ابومخنف و غیر او روایت کرده‌اند که (نقل به مضمون) امام حسین(ع) و عمر سعد صحبت‌هایی کردند که کسی نفهمید؛ برخی گمان کردند که امام(ع) خواستند با عمر سعد به شام، نزد یزید بروند و دو لشکر را متوقف نگه دارند؛ برخی هم گفتند که خواسته امام(ع) این بود که یا هر دو نزد یزید بروند، یا امام(ع) به حجاز برگردند و یا به مرزها برای جهاد بروند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/60558/71 همان، ص71]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش