۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تن' به 'تن') |
جز (جایگزینی متن - 'بو' به 'بو') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آنها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمیبود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنانکه] اگر شیطان نمیبود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آنها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمیبود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنانکه] اگر شیطان نمیبود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | ||
ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیریهایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی میگنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح میدهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمیها میکند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگوییها، شهریت قم و | ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیریهایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی میگنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح میدهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمیها میکند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگوییها، شهریت قم و آبوهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. او در ابتدا از هزینههای سفر سخن به میان میآورد، سپس به بخش اصلی گزارشش میپردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد میکند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است. | نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. او در ابتدا از هزینههای سفر سخن به میان میآورد، سپس به بخش اصلی گزارشش میپردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد میکند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است. | ||
ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره | ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آبوهوا، باغات، آبادانی و غیره میدهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالیقاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید میبرد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبداللهمیرزا بوده میرسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد میکند تا به تبریز میرسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی بهتدریج از قریهها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور میکند و اشارتی مهم به یکی از جنگهای ایران و عثمانی در «ولیبابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانیها دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>. | ||
وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاینپس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریهها را بر اساس آنچه میشنیده، ثبت میکرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آنها دیده میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاینپس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریهها را بر اساس آنچه میشنیده، ثبت میکرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آنها دیده میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش