۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هن' به 'هن') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'شه' به 'شه') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
'''المنتخب من بعض الكتب الإسماعيلية'''، نوشته مستشرق روسی [[ایوانوف، ولادیمیر آلکسی یویچ|ولادیمیر آلکسی یویچ ایوانف]] (متوفی 1348ش)، حاوی | '''المنتخب من بعض الكتب الإسماعيلية'''، نوشته مستشرق روسی [[ایوانوف، ولادیمیر آلکسی یویچ|ولادیمیر آلکسی یویچ ایوانف]] (متوفی 1348ش)، حاوی بخشهایی از هفت کتاب فرقه اسماعیلیه در معرفی عقاید و تفکرات آنهاست. تحقیق و پاورقیهای کتاب به قلم [[مير احمد، عمار|عمار میر احمد]] و مقدمه نیز به قلم [[جمالالدين، صباح|جمالالدین صباح]] نوشته شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، با مقدمه [[جمالالدين، صباح|صباح]] آغاز شده است. متن اثر مشتمل بر | کتاب، با مقدمه [[جمالالدين، صباح|صباح]] آغاز شده است. متن اثر مشتمل بر بخشهایی از کتابهای «شرح الأخبار»، «غاية المواليد»، «[[افتتاح الدعوة]]»، «[[زهر المعاني]]»، «أسرار النطقاء» و «المجالس» است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
# جزء چهارم از کتاب غاية المواليد: در این کتاب تاریخچه مختصری از امامت و وصایت اسماعیلیان ذکر شده است. حضور اسماعیلیان در یمن که با حضور داعی فاطمی حسن بن فرج بن حوشب (م 303ق)، معروف به منصور آغاز گردید و انتشار آن به مغرب توسط ابوعبدالله شیعی از دیگر مطالب این کتاب است. ابتدای کتاب «افتتاح الدعوة» قاضی نعمان اندیشمند فاطمی نیز مؤید آغاز دعوت کلی فاطمیان از یمن است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29081/1/52 ر.ک: همان، ص53-52]؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/43493/35 جاناحمدی، فاطمه، ص35]</ref>. | # جزء چهارم از کتاب غاية المواليد: در این کتاب تاریخچه مختصری از امامت و وصایت اسماعیلیان ذکر شده است. حضور اسماعیلیان در یمن که با حضور داعی فاطمی حسن بن فرج بن حوشب (م 303ق)، معروف به منصور آغاز گردید و انتشار آن به مغرب توسط ابوعبدالله شیعی از دیگر مطالب این کتاب است. ابتدای کتاب «افتتاح الدعوة» قاضی نعمان اندیشمند فاطمی نیز مؤید آغاز دعوت کلی فاطمیان از یمن است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29081/1/52 ر.ک: همان، ص53-52]؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/43493/35 جاناحمدی، فاطمه، ص35]</ref>. | ||
# بخشی از کتاب افتتاح الدعوة: افتتاح الدعوة، یکی از مصادر مهم تاریخ فاطمیان است. فرحات دشراوی در مقدمه افتتاح الدعوة میگوید: «برایم روشن است که افتتاح مهمترین و اصلیترین منبع برای شناخت وضعیت فاطمیان در مغرب است؛ کلید فهم مجهولات تاریخی فاطمیان در سرزمین ما و روشنگر حقیقت دعوت آنان و نمایانگر نور تمدّنی است که در عهد آنان جلوهگر شده است». «افتتاح نص اصلی روایت تاریخ مربوط به پیدایش دعوت فاطمیان در مغرب است؛ یعنی مأخذ عمدهای که دیگر نقلهای مربوط به قرون چهارگانه پنجم، ششم، هفتم و هشتم هجری از آن نشأت گرفتهاند»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7749/56 ر.ک: جوان آراسته، امیر، ص56]</ref>. | # بخشی از کتاب افتتاح الدعوة: افتتاح الدعوة، یکی از مصادر مهم تاریخ فاطمیان است. فرحات دشراوی در مقدمه افتتاح الدعوة میگوید: «برایم روشن است که افتتاح مهمترین و اصلیترین منبع برای شناخت وضعیت فاطمیان در مغرب است؛ کلید فهم مجهولات تاریخی فاطمیان در سرزمین ما و روشنگر حقیقت دعوت آنان و نمایانگر نور تمدّنی است که در عهد آنان جلوهگر شده است». «افتتاح نص اصلی روایت تاریخ مربوط به پیدایش دعوت فاطمیان در مغرب است؛ یعنی مأخذ عمدهای که دیگر نقلهای مربوط به قرون چهارگانه پنجم، ششم، هفتم و هشتم هجری از آن نشأت گرفتهاند»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7749/56 ر.ک: جوان آراسته، امیر، ص56]</ref>. | ||
#:در این قسمت نیز | #:در این قسمت نیز بخشهایی از دعوت فاطمیان ذکر شده که عبارت است از خروج مهدی بهسوی سجلماسه. از بعضی منابع به دست میآید که سفر عبیدالله مهدی بههمراه یک قافله تجاری به سجلماسه، یک حرکت تصادفی و یا صرفاً برای فرار از بنیعباس و دیگر مخالفان نبوده است. احتمال دارد وی میخواست ضمن پیشبرد دعوت اسماعیلیه در آن ناحیه به شناسایی راههای به دست آوردن طلا بپردازد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4954/53 ر.ک: چلونگر، محمدعلی، ص54-53]</ref>. سجلماسه در منتهیالیه جادهای بود که از صحرا میگذشت؛ ازاینرو، تجار بسیاری از شام، عراق، اندلس و مغرب در آنجا مقیم بودند. فردی که در سجلماسه ساکن میشد، بهآسانی میتوانست با شهرهای اطراف ارتباط برقرار کند. عبیدالله که از موقعیت تجاری شهر آگاه بود، همراه فرزندش القائم در هیئت و زی تجار در آنجا اقامت گزید و از آنجا با ابوعبدالله شیعی در ارتباط بود. در واقع سکونت او در سجلماسه موجب شد که قیام فاطمیان از دو نقطه همزمان پیگیری شود: ابوعبدالله در افریقیه و عبیدالله مهدی در مغرب الاقصی. عبیدالله مهدی در تماس با تجار عملاً زمینه گسترش دعوت را در نقاط مختلف مغرب و افریقیه فراهم میکرد. از طرف دیگر داعیان همراه کاروانهای تجاری به این شهر میآمدند و با او تماس میگرفتند و دستورهای لازم را از او کسب میکردند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/4954/57 ر.ک: همان، ص58-57]</ref>. | ||
# باب هفده از کتاب [[زهر المعاني]]: نویسنده در ابتدای این باب به موضوع وفات اسماعیل فرزند [[امام جعفر صادق(ع)]] اشاره کرده و تصریح میکند که آن حضرت تا سه روز هر فردی از بنیهاشم را که برای عرض تسلیت و عزا بر جسد اسماعیل حاضر میشد، بر وفات او شاهد میگرفت. پس از سه روز آن حضرت امر به حمل او بهسوی قبر داد و پوشش از صورت اسماعیل برداشت و به کسانی که حاضر بودند گفت: آیا این فرزندم اسماعیل نیست؟ همه گفتند: بله. پس شهادت آنها بر این مطلب را تجدید کرد و سپس او را دفن کرد. با این اوصاف نویسنده به ظهور اسماعیل پس از آن در بصره و روی آوردن مردم بهسوی او اشاره میکند؛ درحالیکه میگفتند: این اسماعیل بن جعفر است که زنده شده است. تا اینکه اسماعیل بر پیرمردی که در دکان خود نشسته بود گذشت و او که یکی از شیعیان و موالیان پدرش بود، به او گفت: ای فرزند دختر رسول دستم را بگیر؛ خداوند دستت را بگیرد. او بهسوی پیرمرد رفت و پشت او را با دست مبارکش مسح کرد، پشت پیرمرد راست و بیماریاش درمان شد و مردم شاهد بر این موضوع بودند. سپس غایب شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29081/1/68 ر.ک: متن کتاب، 69-68]</ref>. | # باب هفده از کتاب [[زهر المعاني]]: نویسنده در ابتدای این باب به موضوع وفات اسماعیل فرزند [[امام جعفر صادق(ع)]] اشاره کرده و تصریح میکند که آن حضرت تا سه روز هر فردی از بنیهاشم را که برای عرض تسلیت و عزا بر جسد اسماعیل حاضر میشد، بر وفات او شاهد میگرفت. پس از سه روز آن حضرت امر به حمل او بهسوی قبر داد و پوشش از صورت اسماعیل برداشت و به کسانی که حاضر بودند گفت: آیا این فرزندم اسماعیل نیست؟ همه گفتند: بله. پس شهادت آنها بر این مطلب را تجدید کرد و سپس او را دفن کرد. با این اوصاف نویسنده به ظهور اسماعیل پس از آن در بصره و روی آوردن مردم بهسوی او اشاره میکند؛ درحالیکه میگفتند: این اسماعیل بن جعفر است که زنده شده است. تا اینکه اسماعیل بر پیرمردی که در دکان خود نشسته بود گذشت و او که یکی از شیعیان و موالیان پدرش بود، به او گفت: ای فرزند دختر رسول دستم را بگیر؛ خداوند دستت را بگیرد. او بهسوی پیرمرد رفت و پشت او را با دست مبارکش مسح کرد، پشت پیرمرد راست و بیماریاش درمان شد و مردم شاهد بر این موضوع بودند. سپس غایب شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29081/1/68 ر.ک: متن کتاب، 69-68]</ref>. | ||
#:نویسنده سپس در بخش دیگری سعی دارد با استناد به حدیث ثقلین و آیات قرآن، امامت اسماعیل را اثبات نماید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29081/1/72 ر.ک: همان، ص73-72]</ref>. | #:نویسنده سپس در بخش دیگری سعی دارد با استناد به حدیث ثقلین و آیات قرآن، امامت اسماعیل را اثبات نماید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29081/1/72 ر.ک: همان، ص73-72]</ref>. |
ویرایش