پرش به محتوا

تاریخ فلسفه اسلامی (جمعی از نویسندگان): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ي‎ا' به 'ي‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ن' به 'ه‌ن')
جز (جایگزینی متن - 'ي‎ا' به 'ي‌ا')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۱: خط ۶۱:
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، سومین فیلسوفی است که به معرفی وی پرداخته شده است. از نظر او، دانش‌ها در تقسیم اولى به «دانش‌هاى مقطعى» که روزگارانى به کار آیند و در برهه‏‌اى کاربردشان را از دست مى‏‌دهند و یا روزگارانى نیاز بدان‌ها مورد غفلت واقع مى‌‏شود و بعد مورد توجه قرار مى‏‌گیرد و به «دانش‌هاى ثابتى» که نسبت به همه زمان‌ها داراى کاربرد هستند تقسیم مى‏‌شوند. این قسم دانش‌ها برازنده نام حکمتند. از نظر او «دانش‌هاى حکمى» به «اصول» و «فروع» یا توابع تقسیم مى‏‌شوند؛ دانش‌هاى فرعى علومى مانند پزشکى، کشاورزى و علوم جزئى مربوط به تنجیم را در بر مى‌گیرند. وی دانش‌هاى اصلى را به «دانش‌هاى ابزارى»، یعنى علم منطق، که وسیله براى رسیدن به دانش‌هاى دیگرند و «دانش‌هاى غیر ابزارى» که هدف از آن رسیدن به امور عالم حاضر و قبل از آن است، تقسیم مى‌کند. «دانش‌هاى غیر ابزارى»، از نظر وی در اولین تقسیم به دانش «نظرى»، که تنها هدفش تزکیه جان است به معلوماتى که برایش حاصل مى‏‌شود و به دانش «عملى»، که هدفش عمل بر وفق معلومات نیز مى‌‏باشد، تقسیم مى‌‏شود؛ ازاین‏رو، «دانش‌هاى نظرى»، موجوداتى را که افعال یا حالات ما نیستند، مورد بررسى قرار مى‌‏دهند و «دانش‌هاى عملى»، افعال و حالات ما را بررسى مى‌کنند، تا بهترین‌ها در ما تحقق بیابند یا از ما صادر گردند. او برخلاف متعارف، «دانش‌هاى نظرى» را به «طبیعى»، «ریاضى»، «الهى» و «کلى» تقسیم مى‌کند و معیار را در این تقسیم‌‏بندى، به‌ترتیب ممزوج بودن شى‏ء، از نظر تعریف و قوام، با ماده معین و یا ماده غیر معین و یا غیر ممزوج بودن با ماده و یا گاهى ممزوج و گاهى غیر ممزوج بودن با ماده، قرار مى‏‌دهد. وى «دانش‌هاى عملى» را نیز به چهار بخش تقسیم مى‏‌کند: «علم اخلاق»، که هدف آن رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است، «علم تدبیر منزل»، «علم تدبیر مدینه» و «علم قانون‌گذارى»<ref>ر.ک: همان، ص126-‎127</ref>.
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، سومین فیلسوفی است که به معرفی وی پرداخته شده است. از نظر او، دانش‌ها در تقسیم اولى به «دانش‌هاى مقطعى» که روزگارانى به کار آیند و در برهه‏‌اى کاربردشان را از دست مى‏‌دهند و یا روزگارانى نیاز بدان‌ها مورد غفلت واقع مى‌‏شود و بعد مورد توجه قرار مى‏‌گیرد و به «دانش‌هاى ثابتى» که نسبت به همه زمان‌ها داراى کاربرد هستند تقسیم مى‏‌شوند. این قسم دانش‌ها برازنده نام حکمتند. از نظر او «دانش‌هاى حکمى» به «اصول» و «فروع» یا توابع تقسیم مى‏‌شوند؛ دانش‌هاى فرعى علومى مانند پزشکى، کشاورزى و علوم جزئى مربوط به تنجیم را در بر مى‌گیرند. وی دانش‌هاى اصلى را به «دانش‌هاى ابزارى»، یعنى علم منطق، که وسیله براى رسیدن به دانش‌هاى دیگرند و «دانش‌هاى غیر ابزارى» که هدف از آن رسیدن به امور عالم حاضر و قبل از آن است، تقسیم مى‌کند. «دانش‌هاى غیر ابزارى»، از نظر وی در اولین تقسیم به دانش «نظرى»، که تنها هدفش تزکیه جان است به معلوماتى که برایش حاصل مى‏‌شود و به دانش «عملى»، که هدفش عمل بر وفق معلومات نیز مى‌‏باشد، تقسیم مى‌‏شود؛ ازاین‏رو، «دانش‌هاى نظرى»، موجوداتى را که افعال یا حالات ما نیستند، مورد بررسى قرار مى‌‏دهند و «دانش‌هاى عملى»، افعال و حالات ما را بررسى مى‌کنند، تا بهترین‌ها در ما تحقق بیابند یا از ما صادر گردند. او برخلاف متعارف، «دانش‌هاى نظرى» را به «طبیعى»، «ریاضى»، «الهى» و «کلى» تقسیم مى‌کند و معیار را در این تقسیم‌‏بندى، به‌ترتیب ممزوج بودن شى‏ء، از نظر تعریف و قوام، با ماده معین و یا ماده غیر معین و یا غیر ممزوج بودن با ماده و یا گاهى ممزوج و گاهى غیر ممزوج بودن با ماده، قرار مى‏‌دهد. وى «دانش‌هاى عملى» را نیز به چهار بخش تقسیم مى‏‌کند: «علم اخلاق»، که هدف آن رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است، «علم تدبیر منزل»، «علم تدبیر مدینه» و «علم قانون‌گذارى»<ref>ر.ک: همان، ص126-‎127</ref>.


چهارمین فیلسوف معرفی‌شده، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] است. شخصیت علمى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، از ابعاد گوناگون، داراى اهمیت است. [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]]، در کتاب «تبيين كذب المفتري في ما نسب إلی الإمام أبي‎الحسن الأشعري» و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطى]] در ارجوزه‌‏اى به همین مناسبت، به او لقب «مجدد» داده‏‌اند. احتمالا خود [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، درباره خود، چنین مى‏‌اندیشید و نام کتاب خود را احیاکننده علوم دین گذاشت. اهمیت وى در آن روزگار، در رونق و گسترش مذهب رسمى اشعریه شافعیه و رد بر مخالفین، انکارناپذیر است. وى بر علیه اسماعیلیان، که بزرگ‏ترین خطر براى حکومت عباسیان بوده‏‌اند، بسیار تاخته است؛ همه اینها، در جا افتادن شخصیت وى و رسیدن به مقام حجت‌الاسلامى، بى‌‏تأثیر نبوده است. وجه دیگر اهمیت وى، تأثیر در تفکر مغرب‎زمین است؛ به‌‏ویژه در شک دکارتى، که مبناى فلسفه جدید غرب است و هم‌چنین در مباحث هیوم و فیلسوفان تحلیلى، به‏‌ویژه بحث علیت<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>.
چهارمین فیلسوف معرفی‌شده، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] است. شخصیت علمى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، از ابعاد گوناگون، داراى اهمیت است. [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]]، در کتاب «تبيين كذب المفتري في ما نسب إلی الإمام أبي‌الحسن الأشعري» و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطى]] در ارجوزه‌‏اى به همین مناسبت، به او لقب «مجدد» داده‏‌اند. احتمالا خود [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، درباره خود، چنین مى‏‌اندیشید و نام کتاب خود را احیاکننده علوم دین گذاشت. اهمیت وى در آن روزگار، در رونق و گسترش مذهب رسمى اشعریه شافعیه و رد بر مخالفین، انکارناپذیر است. وى بر علیه اسماعیلیان، که بزرگ‏ترین خطر براى حکومت عباسیان بوده‏‌اند، بسیار تاخته است؛ همه اینها، در جا افتادن شخصیت وى و رسیدن به مقام حجت‌الاسلامى، بى‌‏تأثیر نبوده است. وجه دیگر اهمیت وى، تأثیر در تفکر مغرب‎زمین است؛ به‌‏ویژه در شک دکارتى، که مبناى فلسفه جدید غرب است و هم‌چنین در مباحث هیوم و فیلسوفان تحلیلى، به‏‌ویژه بحث علیت<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>.


از دیگر فلاسفه‌ای که به معرفی وی پرداخته شده است، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] است. نظام فلسفى ارزشمندى که به‏دست وی تأسیس شد، تأثیر عمیقى بر اندیشه فلسفى ایران، در سه قرن و نیم اخیر و نیز در هند و عراق، از خود برجاى گذارد. هرچند حکمت متعالیه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، پس از مرگ او، به سبب اوضاع نامناسب سیاسى، به‌‏طور موقت، تحت‌الشعاع قرار گرفته بود، اما در طول دوره قاجار، هم در اصفهان و هم در تهران احیا شد. این حکمت، که به ‏دست حکیمان بزرگ اصفهان، «ملا على نورى» و «[[خواجویی، اسماعیل بن محمدحسین|ملا اسماعیل خواجویى]]» احیا شده بود، توسط اندیشمندان بزرگى همچون «[[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]]» در خراسان و «[[زنوزی، علی بن عبدالله|ملا على مدرس زنوزى]]» در تهران تداوم یافت. اینان، تا حد فراوانى، ادامه‌‏دهنده راه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] بودند و در راه نشر و تبیین آراى وی، تلاش‌هاى بى‏‌وقفه‌‏اى انجام دادند<ref>ر.ک: همان، ص305</ref>.
از دیگر فلاسفه‌ای که به معرفی وی پرداخته شده است، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] است. نظام فلسفى ارزشمندى که به‏دست وی تأسیس شد، تأثیر عمیقى بر اندیشه فلسفى ایران، در سه قرن و نیم اخیر و نیز در هند و عراق، از خود برجاى گذارد. هرچند حکمت متعالیه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، پس از مرگ او، به سبب اوضاع نامناسب سیاسى، به‌‏طور موقت، تحت‌الشعاع قرار گرفته بود، اما در طول دوره قاجار، هم در اصفهان و هم در تهران احیا شد. این حکمت، که به ‏دست حکیمان بزرگ اصفهان، «ملا على نورى» و «[[خواجویی، اسماعیل بن محمدحسین|ملا اسماعیل خواجویى]]» احیا شده بود، توسط اندیشمندان بزرگى همچون «[[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]]» در خراسان و «[[زنوزی، علی بن عبدالله|ملا على مدرس زنوزى]]» در تهران تداوم یافت. اینان، تا حد فراوانى، ادامه‌‏دهنده راه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] بودند و در راه نشر و تبیین آراى وی، تلاش‌هاى بى‏‌وقفه‌‏اى انجام دادند<ref>ر.ک: همان، ص305</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش