۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نر' به 'نر') |
جز (جایگزینی متن - 'ىگ' به 'ىگ') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
'''كشف الحقایق'''، اثر [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیزالدین بن محمد نسفی]] (قرن هفتم) کتابی است یکجلدی به زبان فارسی با موضوع تصوف و عرفان. این کتاب به اهتمام [[مهدوی دامغانی، احمد|احمد مهدوی دامغانی (معاصر)]] به چاپ رسیده و همو مقدمه و تعلیقاتی بر آن نگاشته است. | '''كشف الحقایق'''، اثر [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیزالدین بن محمد نسفی]] (قرن هفتم) کتابی است یکجلدی به زبان فارسی با موضوع تصوف و عرفان. این کتاب به اهتمام [[مهدوی دامغانی، احمد|احمد مهدوی دامغانی (معاصر)]] به چاپ رسیده و همو مقدمه و تعلیقاتی بر آن نگاشته است. | ||
ظاهراً مهمترین تألیف «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» کشف الحقایق است. وی در مقدمه کتاب | ظاهراً مهمترین تألیف «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» کشف الحقایق است. وی در مقدمه کتاب مىگوید این کتاب را به خواهش «جمعى از دوستان یکدل و درویشان کامل» تألیف کرده است تا به سؤالهای آنان «بیان شافى» و «جواب کافى» گفته باشد. <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه نه</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتابهایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارىتعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محییالدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محییالدین به شیوه خود محییالدین نگاشت و عدهاى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظهکارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى مىشد تا پارهاى از عقاید محییالدین که بهظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بىواسطه و بهواسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محییالدین مصروف داشتند. | از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتابهایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارىتعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محییالدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محییالدین به شیوه خود محییالدین نگاشت و عدهاى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظهکارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى مىشد تا پارهاى از عقاید محییالدین که بهظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بىواسطه و بهواسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محییالدین مصروف داشتند. | ||
[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|شیخ عزیز بن محمد نسفى]] همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محییالدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محییالدین | [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|شیخ عزیز بن محمد نسفى]] همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محییالدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محییالدین مىگردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محییالدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر میکند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محییالدین معرفى مىنماید و آراء محییالدین را بهصورت آراء صوفیه جلوه مىدهد و تقریباً بهطور مستمر و مرتب هر مسئلهاى را که بحث میکند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محییالدین را در آن مسئله بهعنوان فصل الخطاب مىآورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محییالدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمیکند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref> | ||
در این کتاب، مباحث مربوط به علت پیدایش مذاهب مختلف در امت محمد(ص) و تعیین مذهب مستقیم و در بیان (وجود) و (انسان) و (سلوک) و (توحید) و (معاد) و (دنیا و آخرت) و (هفت آسمان و هفت زمین) و (کتاب الله و کلام الله) و (حقیقت اسلام و ایمان و حقیقت صوم و صلاة) و (صاحب شریعت و قائم قیامت) و (ختم نبوت و ولایت) و متعلقات و متفرعات این مباحث بهطور تفصیل تتبع و بررسى شده است. | در این کتاب، مباحث مربوط به علت پیدایش مذاهب مختلف در امت محمد(ص) و تعیین مذهب مستقیم و در بیان (وجود) و (انسان) و (سلوک) و (توحید) و (معاد) و (دنیا و آخرت) و (هفت آسمان و هفت زمین) و (کتاب الله و کلام الله) و (حقیقت اسلام و ایمان و حقیقت صوم و صلاة) و (صاحب شریعت و قائم قیامت) و (ختم نبوت و ولایت) و متعلقات و متفرعات این مباحث بهطور تفصیل تتبع و بررسى شده است. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
از مطالعه این کتاب برمىآید که [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] علاوه بر آنکه در تصوف مقامى شامخ دارد از حکمت و فلسفه و کلام و دیگر علوم عقلى متداول عصر خویش نیز اطلاع وافى دارد. | از مطالعه این کتاب برمىآید که [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] علاوه بر آنکه در تصوف مقامى شامخ دارد از حکمت و فلسفه و کلام و دیگر علوم عقلى متداول عصر خویش نیز اطلاع وافى دارد. | ||
[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پسازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل میکند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن | [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پسازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل میکند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن مىگذرد و سپس به نقل اقوال و عقاید متصوفه مىپردازد و معمولاً قول متصوفه و بخصوص متصوفه اهل وحدت (قائلین به وحدت وجود- پیروان محییالدین و دیگر قائلین به وحدت وجود) را در آخر کار و بهعنوان «قول فصل» مىآورد. | ||
سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم بهعنوان اصول مسلم شناخته مىشده است مابقى کتاب مشتمل بر مباحث و مطالبی است که در باب خود تاکنون نیز به اعتبار و قوت باقی است و در نزد اهلفن (اعم از فلسفه و کلام و تصوف) مقبول است و [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در کتاب خود هیچ قول مردود یا ضعیف و شاذى را نیاورده است و این معنى مؤید آن است که بههرحال، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] مردى بصیر و مطلع و جامع بوده و در اقوال حکما و متکلمین و عرفا تتبع کافى داشته است. | سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم بهعنوان اصول مسلم شناخته مىشده است مابقى کتاب مشتمل بر مباحث و مطالبی است که در باب خود تاکنون نیز به اعتبار و قوت باقی است و در نزد اهلفن (اعم از فلسفه و کلام و تصوف) مقبول است و [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در کتاب خود هیچ قول مردود یا ضعیف و شاذى را نیاورده است و این معنى مؤید آن است که بههرحال، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] مردى بصیر و مطلع و جامع بوده و در اقوال حکما و متکلمین و عرفا تتبع کافى داشته است. |
ویرایش