۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نب' به 'نب') |
جز (جایگزینی متن - 'هخ' به 'هخ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
ثامسطیوس خطیب و حکیمی از مفسران کتابهای [[ارسطو]]<nowiki/>ست که کاتب یولیانس مرتد بود. او بسیاری از کتابهای [[ارسطو]] را شرح کرده در میان حکمای یونان روش [[ارسطو]] را اختیار کرد. وی به وزارت رسید. کتابهای او بهوسیله یحیی بن عدی و دیگران به عربی ترجمه شد. بوعلی تقریرات و شروح ثامسطیوس را بر سایر شروح ترجیح داده است.<ref>ر.ک: لغتنامه دهخدا، ثامسطیوس</ref>. | ثامسطیوس خطیب و حکیمی از مفسران کتابهای [[ارسطو]]<nowiki/>ست که کاتب یولیانس مرتد بود. او بسیاری از کتابهای [[ارسطو]] را شرح کرده در میان حکمای یونان روش [[ارسطو]] را اختیار کرد. وی به وزارت رسید. کتابهای او بهوسیله یحیی بن عدی و دیگران به عربی ترجمه شد. بوعلی تقریرات و شروح ثامسطیوس را بر سایر شروح ترجیح داده است.<ref>ر.ک: لغتنامه دهخدا، ثامسطیوس</ref>. | ||
وی در مقاله اول خودش بر شرح مقاله اول [[ارسطو]] (بخش اول کتاب) مینویسد: ما در این کتاب به اندازه وسع و درک از فلسفه [[ارسطو]] به شرح نظر او درباره نفس پرداختهایم و آنچه نیاز به توضیح دارد را توضیح داده و به مواردی تذکر داده و مواردی را هم تلخیص کردهایم و در تلخیص رعایت اعتدال را کردهایم. در میان کتابهای [[ارسطو]]، با حجم انبوهشان، کتاب نفس برتر از سایرین است. [[ارسطو]] در هنگام شروع کلام درباره نفس پس از شریف دانستن همه علوم، برخی را | وی در مقاله اول خودش بر شرح مقاله اول [[ارسطو]] (بخش اول کتاب) مینویسد: ما در این کتاب به اندازه وسع و درک از فلسفه [[ارسطو]] به شرح نظر او درباره نفس پرداختهایم و آنچه نیاز به توضیح دارد را توضیح داده و به مواردی تذکر داده و مواردی را هم تلخیص کردهایم و در تلخیص رعایت اعتدال را کردهایم. در میان کتابهای [[ارسطو]]، با حجم انبوهشان، کتاب نفس برتر از سایرین است. [[ارسطو]] در هنگام شروع کلام درباره نفس پس از شریف دانستن همه علوم، برخی را بهخاطر وثاقت برهانشان و برخی دیگر را بهخاطر شرف موضوعشان، برتر از دیگر علوم میشمارد؛ مثلاًدر مقایسه هریک از هندسه و نجوم با یکدیگر، هندسه بهخاطر میزان صحت و دقتش و نجوم بهخاطر طبیعت موضوعش بر دیگری برتری دارند. اما علم نفس جامع هر دو امر، یعنی هم شرافت در صحت و هم شرافت در موضوع، است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص2-3</ref>. | ||
ثامسطیوس در مقاله اولش در شرح مقاله دوم (بخش سوم کتاب) مینویسد: به حد کافی از پیشینیان درباره نفس به ما اطلاعات رسیده است و ما در اینجا از جهت دیگری بحث را شروع میکنیم و به دنبال تلخیص این مطلب هستیم که نفس چیست؟ روشن است که حد نفس باید مطابق با تمامی آنچه باشد که بتوان به آن نفس گفت، نه فقط نفس انسان. البته تعاریف پیشینیان از نفس خلاف این امر است و فقط به نفس انسان انصراف دارد<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ثامسطیوس در مقاله اولش در شرح مقاله دوم (بخش سوم کتاب) مینویسد: به حد کافی از پیشینیان درباره نفس به ما اطلاعات رسیده است و ما در اینجا از جهت دیگری بحث را شروع میکنیم و به دنبال تلخیص این مطلب هستیم که نفس چیست؟ روشن است که حد نفس باید مطابق با تمامی آنچه باشد که بتوان به آن نفس گفت، نه فقط نفس انسان. البته تعاریف پیشینیان از نفس خلاف این امر است و فقط به نفس انسان انصراف دارد<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
وی در مقاله دومش در شرح مقاله دوم [[ارسطو]]، حواس پنجگانه را شرح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص89-136</ref>. | وی در مقاله دومش در شرح مقاله دوم [[ارسطو]]، حواس پنجگانه را شرح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص89-136</ref>. | ||
او در مقاله اولش در شرح مقاله سوم [[ارسطو]] مینویسد: اما اینکه حس دیگری غیر از حواس خمس وجود ندارد، از طریق اشیایی که بیان شد، تصدیق به آن حاصل میشود. ما پیش از این هم در این شک نکردیم که آیا قوای حاسه لمس، | او در مقاله اولش در شرح مقاله سوم [[ارسطو]] مینویسد: اما اینکه حس دیگری غیر از حواس خمس وجود ندارد، از طریق اشیایی که بیان شد، تصدیق به آن حاصل میشود. ما پیش از این هم در این شک نکردیم که آیا قوای حاسه لمس، بهخاطر کثرت موضوعات ملموس [در وزن و سردی و گرمی و...]، بیش از یک قوه باشد؛ بلکه قوه حس، یک قوه بیش نیست<ref>ر.ک: همان، ص137</ref>. | ||
ثامسطیوس در شرح مقاله سومش بر مقاله سوم [[ارسطو]] چنین مینویسد: از آنجایی که نفس از حیوان (زندگان) است، بهطور خاص بر دو قوه حاکمه و محرکه تحدید میشود. قوه حاکمه مربوط به انجام تمییز و حس است و قوه محرکه انجامدهنده حرکت در مکان است... حال آیا قوه محرکه، جزئی از نفس است که در مقدار یا معنی از آن انفراد مییابد، یا تمام نفس است؟ اگر جزء باشد، آیا غیر از قوایی مانند فکری و غضبی و شهوانی است که عادت به ذکر آنها تعلق گرفته، یا یکی از آنها است.<ref>ر.ک: همان، ص215</ref>. | ثامسطیوس در شرح مقاله سومش بر مقاله سوم [[ارسطو]] چنین مینویسد: از آنجایی که نفس از حیوان (زندگان) است، بهطور خاص بر دو قوه حاکمه و محرکه تحدید میشود. قوه حاکمه مربوط به انجام تمییز و حس است و قوه محرکه انجامدهنده حرکت در مکان است... حال آیا قوه محرکه، جزئی از نفس است که در مقدار یا معنی از آن انفراد مییابد، یا تمام نفس است؟ اگر جزء باشد، آیا غیر از قوایی مانند فکری و غضبی و شهوانی است که عادت به ذکر آنها تعلق گرفته، یا یکی از آنها است.<ref>ر.ک: همان، ص215</ref>. |
ویرایش