۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
جز (جایگزینی متن - 'یک' به 'یک') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
فصل چهارم هم به بیان اوضاع اقتصادی و اجتماعی کرمان در دوره سلجوقیان کرمان میپردازد. نویسنده در آن، کشاورزی و صنعت، تجارت و اقدامات عمرانی آنان را نشان داده و در پایان به قحطیهایی که دچارش شدهاند اشاره مینماید<ref>ر.ک: همان، ص141-152</ref>. | فصل چهارم هم به بیان اوضاع اقتصادی و اجتماعی کرمان در دوره سلجوقیان کرمان میپردازد. نویسنده در آن، کشاورزی و صنعت، تجارت و اقدامات عمرانی آنان را نشان داده و در پایان به قحطیهایی که دچارش شدهاند اشاره مینماید<ref>ر.ک: همان، ص141-152</ref>. | ||
در بخشی که نویسنده درباره قحطی در فصل چهارم بیان کرده است، چنین میخوانیم: «منطقه کرمان و بهخصوص شهر بردسیر تختگاه آن، بارها دچار قحطیهای متناوب و سهمگینی شده است. باستانی پاریزی در این مورد مینویسد: «اینکه خانههای کرمان، اینقدر تودرتو دارد و داخل پی و دیوارها مرتبا کندو و انبار ذخیره گندم داشتهاند، برای این بود که دشمن از وجود ذخایر پی دیوارها آگاه نشود؛ زیرا هر خانواده میبایستی ذخیره دو یا سه سال یا لااقل یک سال خود را در خانه داشته باشد؛ زیرا دشمن کرمان در حقیقت همیشه ژنرال قحطی بوده است؛ چه، در دورهای از لشکرکشیها فقط روزی شهر کرمان تسلیم شده و دروازهها باز شده که آخرین دانه گندم خورده شده و پوست درخت و گوشت حیوانات نایاب شده باشد». در سال 576، در کرمان قحطی به وجود آمد که بنیه ولایت را بیش از پیش ضعیف ساخت. یکی از عوامل مهم این قحطی، هجوم بیرحمانه غز به کرمان بود. آنها به هر شهری که میرفنتند محصولاتش را خورده و مردم را میکشتند. سال پیش آنها ربض بردسیر را غارت کردند و اینک جیرفت و رودان و سیرجان در آتش فتنه آنها میسوخت. ناامنی که بر اثر لشکرکشیهای مداوم به وجود آمد، مانع میشد تا مردم با فراغ خاطر به کشاورزی و باغداری بپردازند. افضلالدین، تصویر روشنی از وضع بردسیر در دوره قحطی ارائه میدهد. وی مینویسد «قوت هستی و طعام خوش در گواشیر چند استه خرما بود که آن را آرد میکردند و میخوردند و میمردند. چون استه نیز به آخر رسید، گرسنگان نطعهای کهنه و دلوهای پوسیده و دبههای دریده، میسوختند و میخوردند و هر روز چند کودک در شهر گم میشدند که گرسنگان ایشان را به مذبح هلاک میبردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد». همچنین مینویسد که در اثر قحطی «در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب میآمد، آدمی میخورد و اگر آدمی غالب میآمد، سگ را». بار دیگر در سال 580، در بردسیر قحطی رخ نمود که باعث شد محمد بن بهرامشاه مجبور شود به بم برود تا مدتی را برای تغذیه سپاهش میهمان سابقعلی سهل باشد. | در بخشی که نویسنده درباره قحطی در فصل چهارم بیان کرده است، چنین میخوانیم: «منطقه کرمان و بهخصوص شهر بردسیر تختگاه آن، بارها دچار قحطیهای متناوب و سهمگینی شده است. باستانی پاریزی در این مورد مینویسد: «اینکه خانههای کرمان، اینقدر تودرتو دارد و داخل پی و دیوارها مرتبا کندو و انبار ذخیره گندم داشتهاند، برای این بود که دشمن از وجود ذخایر پی دیوارها آگاه نشود؛ زیرا هر خانواده میبایستی ذخیره دو یا سه سال یا لااقل یک سال خود را در خانه داشته باشد؛ زیرا دشمن کرمان در حقیقت همیشه ژنرال قحطی بوده است؛ چه، در دورهای از لشکرکشیها فقط روزی شهر کرمان تسلیم شده و دروازهها باز شده که آخرین دانه گندم خورده شده و پوست درخت و گوشت حیوانات نایاب شده باشد». در سال 576، در کرمان قحطی به وجود آمد که بنیه ولایت را بیش از پیش ضعیف ساخت. یکی از عوامل مهم این قحطی، هجوم بیرحمانه غز به کرمان بود. آنها به هر شهری که میرفنتند محصولاتش را خورده و مردم را میکشتند. سال پیش آنها ربض بردسیر را غارت کردند و اینک جیرفت و رودان و سیرجان در آتش فتنه آنها میسوخت. ناامنی که بر اثر لشکرکشیهای مداوم به وجود آمد، مانع میشد تا مردم با فراغ خاطر به کشاورزی و باغداری بپردازند. افضلالدین، تصویر روشنی از وضع بردسیر در دوره قحطی ارائه میدهد. وی مینویسد «قوت هستی و طعام خوش در گواشیر چند استه خرما بود که آن را آرد میکردند و میخوردند و میمردند. چون استه نیز به آخر رسید، گرسنگان نطعهای کهنه و دلوهای پوسیده و دبههای دریده، میسوختند و میخوردند و هر روز چند کودک در شهر گم میشدند که گرسنگان ایشان را به مذبح هلاک میبردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد». همچنین مینویسد که در اثر قحطی «در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب میآمد، آدمی میخورد و اگر آدمی غالب میآمد، سگ را». بار دیگر در سال 580، در بردسیر قحطی رخ نمود که باعث شد محمد بن بهرامشاه مجبور شود به بم برود تا مدتی را برای تغذیه سپاهش میهمان سابقعلی سهل باشد. درحالیکه اوضاع مردم در دوره کشمکشهای بیستساله بسیار بغرنج بود، بهرامشاه از مردم بردسیر مالیات نعلبها گرفت که کیفیت این مالیات نامعلوم است»<ref>متن کتاب، ص151-152</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش