۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نپ' به 'نپ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۸: | خط ۸: | ||
[[ناصری کاشانی، حسن]] (نویسنده) | [[ناصری کاشانی، حسن]] (نویسنده) | ||
[[صائم | [[صائم کاشانی، علیاصغر]] (مصحح) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =PIR 7892 /د9 | | کد کنگره =PIR 7892 /د9 | ||
| خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =28446 | ||
| کتابخوان همراه نور =28446 | |||
| کد پدیدآور =18450 | | کد پدیدآور =18450 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| خط ۲۸: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان ناصری کاشانی''' به تصحیح، توضیح و مقدمه [[صائم | '''دیوان ناصری کاشانی''' به تصحیح، توضیح و مقدمه [[صائم کاشانی، علیاصغر|سید علیاصغر صائم کاشانی]]، کتابی است در یک جلد با موضوع ادبیات و اشعار فارسی. در این اثر، مجموعه اشعار [[ناصری کاشانی، حسن|حسن ناصری کاشانی]] (1222-1316) بهترتیب، قصاید، غزلیات، مسمطات و مثنویها (و در پایان ماده تاریخ و سرودهاش در وفات نحوی) ارائه شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، دارای مقدمه ناشر، پیشگفتار و محتوای اشعار (بهترتیب، قصاید، غزلیات، مسمطات و | کتاب، دارای مقدمه ناشر، پیشگفتار و محتوای اشعار (بهترتیب، قصاید، غزلیات، مسمطات و مثنویها) است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
| خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
قصاید ناصری از حیث طبیعت و ماهیت و مفاهیم و معانی عالی و صور تخیل و کنایات و مجازات گوناگون بشکوهی و سختگی و استعارات متراکم و عظمت و فخامت یادآور چکامهسرایان سبک ترکستانی یا خراسانی است.<ref>ر.ک: همان، صفحه ده</ref>. | قصاید ناصری از حیث طبیعت و ماهیت و مفاهیم و معانی عالی و صور تخیل و کنایات و مجازات گوناگون بشکوهی و سختگی و استعارات متراکم و عظمت و فخامت یادآور چکامهسرایان سبک ترکستانی یا خراسانی است.<ref>ر.ک: همان، صفحه ده</ref>. | ||
برخی از | برخی از ویژگیهای قصاید او را چنین میتوان برشمرد: | ||
# تسلط بر واژهها: «بهکارگیری و استخدام کلمات مهجور و غریبی مانند «چالیش» به معنی ناز و خرام و جنگ و جدال، «بیغارهزن»، یعنی طعنهزن و ملامتگر، «غیث»، به معنی باران، ابری که از آن باران ببارد، «اعتق»، یعنی عاتقتر و «عاتق»، به معنی رها، آزاد، «آقچه»، یعنی سکه زر یا سیم، «آخشیجان»، به معنی عنصر هریک از عناصر چهارگانه، «کسمه»، یعنی مویی چند که زنان از سر زلف خود پیچ و خم داده و بر رخسار گذارند، «مخیم»، خیمهگاه، اردوگاه، معسکر و امثال آن و نیز استفاده از قوافی بسیار مشکل در قصاید مطول نشانگر تسلط او بر ادبیات کهن و شعر کلاسیک است»<ref>همان</ref>. | # تسلط بر واژهها: «بهکارگیری و استخدام کلمات مهجور و غریبی مانند «چالیش» به معنی ناز و خرام و جنگ و جدال، «بیغارهزن»، یعنی طعنهزن و ملامتگر، «غیث»، به معنی باران، ابری که از آن باران ببارد، «اعتق»، یعنی عاتقتر و «عاتق»، به معنی رها، آزاد، «آقچه»، یعنی سکه زر یا سیم، «آخشیجان»، به معنی عنصر هریک از عناصر چهارگانه، «کسمه»، یعنی مویی چند که زنان از سر زلف خود پیچ و خم داده و بر رخسار گذارند، «مخیم»، خیمهگاه، اردوگاه، معسکر و امثال آن و نیز استفاده از قوافی بسیار مشکل در قصاید مطول نشانگر تسلط او بر ادبیات کهن و شعر کلاسیک است»<ref>همان</ref>. | ||
# احاطه بیبدیل وی بر داستانهای شاهنامه: تلمیحات فراوان او در قصایدش بر اشعار و افسانههای فردوسی دلیل بر این مدعاست.<ref>ر.ک: همان، صفحه ده و یازده</ref>. | # احاطه بیبدیل وی بر داستانهای شاهنامه: تلمیحات فراوان او در قصایدش بر اشعار و افسانههای فردوسی دلیل بر این مدعاست.<ref>ر.ک: همان، صفحه ده و یازده</ref>. | ||
# اطلاع دقیق از علوم موسیقی، هیئت و نجوم. | # اطلاع دقیق از علوم موسیقی، هیئت و نجوم. | ||
# صنایع لفظی و معنوی در اشعار وی: استفاده و بهکارگیری انواع آرایهها و صنایع لفظی و معنوی در سرودههای ناصری، بیانگر تسلط کامل او بر صناعات ادبی، | # صنایع لفظی و معنوی در اشعار وی: استفاده و بهکارگیری انواع آرایهها و صنایع لفظی و معنوی در سرودههای ناصری، بیانگر تسلط کامل او بر صناعات ادبی، بهخصوص تشبیه، استعاره و تلمیح است: | ||
#:مثالی از استعاره: | #:مثالی از استعاره: | ||
#:{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
#:{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''چو افراخت آن قامت نازنین''|2=''زمین آسمان، آسمان شد زمین''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''چو افراخت آن قامت نازنین''|2=''زمین آسمان، آسمان شد زمین''}}{{پایان شعر}} | ||
# نوآوری: | # نوآوری: ترکیبآفرینی، آوردن مضامین جدید و تازه در قصاید و دیگر اشعار وی بهراستی اعجابانگیز است؛ بهطور مثال برای طلوع خورشید میگوید: | ||
#:{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''یکی طفل طلاییمو به مکتبخانه گردون''|2='' فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''یکی طفل طلاییمو به مکتبخانه گردون''|2='' فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر''}}{{پایان شعر}} | ||
#:و یا | #:و یا | ||
#:{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
#:{{ب|'' | #:{{ب|''بهناگه کور شد اسفندیار لیل را دیده''|2=''تو گفتی تیر خور جست از کمان پور زال زر''<ref>ر.ک: همان، صفحههای یازده و دوازده</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
# آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است | # آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است | ||
# در آیینهزاران مذاهب و ادیان الهی، بهویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاتههای آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است. | # در آیینهزاران مذاهب و ادیان الهی، بهویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاتههای آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است. | ||
# ناصری علاوه بر قصیدهسرایی در سرودن مسمطات، آنهم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخنپردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژههای مهجور در این روزگار شاعران را | # ناصری علاوه بر قصیدهسرایی در سرودن مسمطات، آنهم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخنپردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژههای مهجور در این روزگار شاعران را بهراستی کاری ناصواب است، اما بههرحال این غنای طبع، معیاری بر تبحر و ذوق زخار ناصری در آفرینش مسمطات است؛ بهطوریکه سرودههای او مسمطات منوچهری را به ذهن متبادر میکند؛ برای مثال بشنوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب''|2=''ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب''}} | {{ب|''صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب''|2=''ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب''}} | ||
| خط ۷۴: | خط ۷۵: | ||
{{ب|''خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام''|2=''تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام''}} | {{ب|''خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام''|2=''تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام''}} | ||
{{ب|''زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام''|2=''خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام''}} | {{ب|''زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام''|2=''خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام''}} | ||
{{ب|''وقت صبوح است هان ای مه رومیغلام''|2=''گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید'' | {{ب|''وقت صبوح است هان ای مه رومیغلام''|2=''گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید''<ref>ر.ک: همان، صفحههای سیزده و چهارده</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده</ref>. او در قصیدهای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدحسرا مبرا ساخته و گفته است من بهجز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمیگویم و بهتصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است: | ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده</ref>. او در قصیدهای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدحسرا مبرا ساخته و گفته است من بهجز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمیگویم و بهتصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است: | ||
| خط ۸۱: | خط ۸۲: | ||
{{ب|''من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی''|2=''مدحخوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم''}} | {{ب|''من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی''|2=''مدحخوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم''}} | ||
{{ب|''پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش''|2=''آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم''}} | {{ب|''پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش''|2=''آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم''}} | ||
{{ب|''فاشتر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن ''|2=''از دل و جان، مدحگوی خسرو لبتشنگانم'' | {{ب|''فاشتر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن ''|2=''از دل و جان، مدحگوی خسرو لبتشنگانم''<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
مدح ائمه اطهار(ع)، بهویژه آخرین | مدح ائمه اطهار(ع)، بهویژه آخرین پیامآور نور حضرت محمد(ص) و امیر مؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از خصوصیات بارز قصاید و مسمطات اوست. در پارهای از قصاید که در مدح امامان همام سروده است، مدح را عاقبت به شرح مصائب ایشان میکشاند؛ حتی گاه در تولد آن بزرگواران پس از اظهار شادمانی و مسرت، بلادرنگ از وقایع مصیببار آنان دم میزند که مورد اخیر بیشتر در قصایدی که برای امام حسین(ع) سروده، به چشم میخورد. ناصری از بدو نوجوانی به سرودن شعر پرداخته و در آغاز جوانی به پختگی شعری رسیده است. دلیل بر این گفتار قصیدهای است که در بیستوچهار سالگی در مدح امام عصر(عج) سروده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''مدح تو را ناصری چگونه سراید''|2=''وصف تو بحری است | {{ب|''مدح تو را ناصری چگونه سراید''|2=''وصف تو بحری است بیکرانه و پایان''}} | ||
{{ب|''بیستوچهارم ز عمر رفته و گفتم''|2=''مدح تو را و نبی به شیوه حسّان''}} | {{ب|''بیستوچهارم ز عمر رفته و گفتم''|2=''مدح تو را و نبی به شیوه حسّان''}} | ||
{{ب|''از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید''|2=''وز کرمت، فرغری است لجه عمّان'' | {{ب|''از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید''|2=''وز کرمت، فرغری است لجه عمّان''<ref>ر.ک: همان، صفحههای پانزده و شانزده</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
تصویر شاعر در صفحه سه کتاب آمده است. فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است. | تصویر شاعر در صفحه سه کتاب آمده است. فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است. پاورقیهای کتاب، حاوی مطالب مفیدی در توضیح برخی واژگان بهکاررفته در اشعار است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
| خط ۹۹: | خط ۱۰۰: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
| خط ۱۰۹: | خط ۱۱۱: | ||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | ||