پرش به محتوا

رساله سعدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ت‎و' به 'ت‌و'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ج' به 'ی‌ج')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ت‎و' به 'ت‌و')
خط ۴۵: خط ۴۵:
فلسفه در قرون نخستین از قداست و شرافت خاصی برخوردار بود و با طب، عدیل و همگام پیش می‌رفت. فلاسفه خود اطبا بودند و طبیبان هم فیلسوف. تا بدانجا که فلسفه را طب روح و طب را فلسفه بدن بشمار آورده‌اند. ابن ‎سینا کتاب پزشکی خود را با نام متناسب با فلسفه، یعنی «قانون» و کتاب فلسفی خود را با نام متناسب با طب، «شفا» نامید<ref>همان، صفحه هفده</ref>.
فلسفه در قرون نخستین از قداست و شرافت خاصی برخوردار بود و با طب، عدیل و همگام پیش می‌رفت. فلاسفه خود اطبا بودند و طبیبان هم فیلسوف. تا بدانجا که فلسفه را طب روح و طب را فلسفه بدن بشمار آورده‌اند. ابن ‎سینا کتاب پزشکی خود را با نام متناسب با فلسفه، یعنی «قانون» و کتاب فلسفی خود را با نام متناسب با طب، «شفا» نامید<ref>همان، صفحه هفده</ref>.


ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‌کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. نویسنده در این‎باره می‌گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‌های فلسفی به هر وسیله‌ای متوسل می‌شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‌ای را اراده می‌کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..<ref>همان، صفحه نوزده</ref> و این نکوهش به آنجا کشید که می‌گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.<ref>ر.ک: همان</ref>. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‌هایی در این‎باره نوشتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‎ویک</ref>.
ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‌کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. نویسنده در این‎باره می‌گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‌های فلسفی به هر وسیله‌ای متوسل می‌شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‌ای را اراده می‌کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..<ref>همان، صفحه نوزده</ref> و این نکوهش به آنجا کشید که می‌گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.<ref>ر.ک: همان</ref>. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‌هایی در این‎باره نوشتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‌ویک</ref>.


دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‌توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‌دار گردیدند که از میان آنان می‌توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‌کار برده شود<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎ودو</ref>. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‎ البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند<ref>ر.ک: همان صفحه بیست‎وسه</ref>. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‎بسته تسلیم آنان می‌کردند و یا گفته آنان را تکرار می‌نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‌دادند و جای‌جای، بر افکار آنان خرده می‌گرفتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وپنج</ref>.
دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‌توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‌دار گردیدند که از میان آنان می‌توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‌کار برده شود<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌ودو</ref>. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‎ البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند<ref>ر.ک: همان صفحه بیست‌وسه</ref>. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‎بسته تسلیم آنان می‌کردند و یا گفته آنان را تکرار می‌نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‌دادند و جای‌جای، بر افکار آنان خرده می‌گرفتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌وپنج</ref>.


[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] - ‎که خود رئیس همایش بین‌المللی قرطبه و اصفهان را عهده‌دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‌آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‌برد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وهفت - سی</ref>.
[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] - ‎که خود رئیس همایش بین‌المللی قرطبه و اصفهان را عهده‌دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‌آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‌برد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهفت - سی</ref>.


==روش مترجم==
==روش مترجم==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش