۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'تو' به 'تو') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[خان ملک ساساني، احمد|احمد خانملک ساسانی]]، در ابتدای کتاب، مختصری درباره میرزا کوچکخان جنگلی و کمکهایش به میرزا و دوستی آنان در جوانی سخن میگوید. او از اینکه میرزا از او یک دست چکمه و یک تفنگ گرفته است و بعدها این دوستی در خروج از ایران به سمت استانبول به نفع او تمام شده است، نیز میگوید؛ چون آن مناطق تحت تسلط و در دست نیروهای میرزا بود و اجازه ورود و خروج به افراد دولتی داده نمیشد. وی جوانی میرزا را اینگونه توصیف میکند: «جوانی بلندبالا با چشمان آبی و موهای خرمایی روشن»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/36669/2/3 ر.ک: متن کتاب، ص3-5]</ref>. | [[خان ملک ساساني، احمد|احمد خانملک ساسانی]]، در ابتدای کتاب، مختصری درباره میرزا کوچکخان جنگلی و کمکهایش به میرزا و دوستی آنان در جوانی سخن میگوید. او از اینکه میرزا از او یک دست چکمه و یک تفنگ گرفته است و بعدها این دوستی در خروج از ایران به سمت استانبول به نفع او تمام شده است، نیز میگوید؛ چون آن مناطق تحت تسلط و در دست نیروهای میرزا بود و اجازه ورود و خروج به افراد دولتی داده نمیشد. وی جوانی میرزا را اینگونه توصیف میکند: «جوانی بلندبالا با چشمان آبی و موهای خرمایی روشن»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/36669/2/3 ر.ک: متن کتاب، ص3-5]</ref>. | ||
نویسنده درباره سفر محمدعلی شاه به استانبول مینویسد: در اسفند 1297 که دولت شوروی عدسه را تصرف کرد، محمدعلی شاه که در آنجا پارکی عالی خریده و در عمارتی شاهانه زندگی میکرد، بههمراه ملکه جهان (مادر احمد شاه) و دو پسر و یک دختر و | نویسنده درباره سفر محمدعلی شاه به استانبول مینویسد: در اسفند 1297 که دولت شوروی عدسه را تصرف کرد، محمدعلی شاه که در آنجا پارکی عالی خریده و در عمارتی شاهانه زندگی میکرد، بههمراه ملکه جهان (مادر احمد شاه) و دو پسر و یک دختر و بیستوسه نفر از ملازمان و وسایل بر یک کشتی فرانسوی سوار شده و بهسوی استانبول آمدند. جمعیت شاه و همراهانش که سوار این کشتی بودند، چهار هزار نفر، ولی ظرفیت آن هزار نفر بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/36669/2/38 ر.ک: همان، ص38]</ref>. | ||
احمدشاه در نامهای که توسط یکی از ناخداها به سفارت فرستاد درباره ماجرای توقیف کشتی به دست انگلیسیها به بهانه وجود بالشویکها در آن، مینویسد: «اودسا بالشویکی شد. من و همراهانم با یک کشتی فرانسوی فرار کردیم. چهار روز است در دریا بیقوت و غذا ماندهایم. حالا که کشتی به دهنه بسفر رسیده، انگلیسیها به خیال اینکه مبادا در این کشتی بالشویک باشد، نمیگذارند وارد اسلامبول شود. شما از سفارت انگلیس اجازه بگیرید که ما را بگذارند پیاده بشویم»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/36669/2/38 ر.ک: همان]</ref>. | احمدشاه در نامهای که توسط یکی از ناخداها به سفارت فرستاد درباره ماجرای توقیف کشتی به دست انگلیسیها به بهانه وجود بالشویکها در آن، مینویسد: «اودسا بالشویکی شد. من و همراهانم با یک کشتی فرانسوی فرار کردیم. چهار روز است در دریا بیقوت و غذا ماندهایم. حالا که کشتی به دهنه بسفر رسیده، انگلیسیها به خیال اینکه مبادا در این کشتی بالشویک باشد، نمیگذارند وارد اسلامبول شود. شما از سفارت انگلیس اجازه بگیرید که ما را بگذارند پیاده بشویم»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/36669/2/38 ر.ک: همان]</ref>. |
ویرایش