۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هص' به 'هص') |
جز (جایگزینی متن - 'سا' به 'سا') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
# وی تنها به ذکر روایات بسنده کرده و جز در موارد اندکی درباره متن یا اسناد حدیث صحبت نکرده است. مثلاً او در مواردی که در برخی روایات در ذکر راوی اختلافی را مشاهده میکند یا در روایاتی که راوی ذکر نشده است میگوید: «لم یذکر ابن عمر، یا لم یذکر عمر بن الخطاب». | # وی تنها به ذکر روایات بسنده کرده و جز در موارد اندکی درباره متن یا اسناد حدیث صحبت نکرده است. مثلاً او در مواردی که در برخی روایات در ذکر راوی اختلافی را مشاهده میکند یا در روایاتی که راوی ذکر نشده است میگوید: «لم یذکر ابن عمر، یا لم یذکر عمر بن الخطاب». | ||
# خود را بر این ملتزم نکرده که تنها احادیث صحیح یا حسن را ذکر کند، بلکه همه احادیث را در این اثر ذکر مینماید. | # خود را بر این ملتزم نکرده که تنها احادیث صحیح یا حسن را ذکر کند، بلکه همه احادیث را در این اثر ذکر مینماید. | ||
# گاهی | # گاهی پسازآن که متن را با یک سند ذکر میکند، آن را با سند دیگری نیز میآورد و دراینباره میگوید: «مثله» یا «نحوه» و.... | ||
# گاهی روایت حدیث نفسی طولانی میخواهد و وی آن را از طرق کثیره نقل میکند. مثلاً همانطور که در حدیث اول این کار را کرده؛ روایت درباره این است که ابن عمر همسرش را در حالت حیض طلاق داد. | # گاهی روایت حدیث نفسی طولانی میخواهد و وی آن را از طرق کثیره نقل میکند. مثلاً همانطور که در حدیث اول این کار را کرده؛ روایت درباره این است که ابن عمر همسرش را در حالت حیض طلاق داد. | ||
# او در تحویل إسناد، طریقه دیگر محدثان را پی میگیرد و در مواردی که روایتی را چند نفر ذکر کرده باشند و در الفاظشان اختلاف باشد، در هنگام ذکر الفاظ روایت، متذکر میشود که الفاظ روایت از کدام یک از روایان است.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref> | # او در تحویل إسناد، طریقه دیگر محدثان را پی میگیرد و در مواردی که روایتی را چند نفر ذکر کرده باشند و در الفاظشان اختلاف باشد، در هنگام ذکر الفاظ روایت، متذکر میشود که الفاظ روایت از کدام یک از روایان است.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
و سمع منهما: عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور المقدسی.<ref>ر.ک: همان، ص7</ref> | و سمع منهما: عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور المقدسی.<ref>ر.ک: همان، ص7</ref> | ||
در روایت دوازدهم کتاب چنین میخوانیم: «حدثنا عبدالله بن احمد حدثنی ابی ثنا ابن ادریس ثنا اللیث عن نافع ان عبدالله طلق امرأته و هی حائض تطلیقة واحدة علی عهد رسولالله(ص) فقال عمر: یا رسولالله إن عبدالله طرق امرأته الیوم و هی حائض تطلیقة واحدة، فأمر رسولالله(ص) أن یراجعها و یمسکها حتی تطهر ثم تحیض عنده حیضة أخری ثم یمهلها حتی تطهر من حیضتها فإن أراد أن یطلقها طلقها حین تطهر قبل أن یجامعها فتلک العدّة التی أمر الله أن تطلّق لها النساء، و کان عبدالله إذا سئل عن ذلک قال لأحدهم أما انت طلّقت امرأتک مرة أو مرتین فإن رسولالله(ص) أمرنی بها فإن کنت طلقتها ثلاثا قفد حرمت علیک حتی تنکح زوجا غیرک و عصیت الله فیما أمرک من طلاق امرأتک.» در این روایت عبدالله بن احمد به چند واسطه از نافع نقل کرده که: عبدالله (ابن عمر) در زمان رسول خدا(ص) زنش را در حالت طلاق داد (یک طلاقه) عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا عبدالله امروز زنش را در حالت حیض طلاق واحد داده است. پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که وی به زنش رجوع کند و این زن را نگه دارد تا پاک شود سپس یک حیض دیگر نزد او ببیند و سپس به وی مهلت دهد تا از این حیض هم پاک شود، در این هنگام اگر خواست او را در این حالت پاکی طلاق دهد این کار را قبل از اینکه با او مجامعت کند، انجام دهد؛ این همان عدهای است که خداوند امر کرده زنان در آن طلاق داده شوند و درباره این مسئله از عبدالله سؤال میشد و او در یکزمان به یکی از سؤالکنندگان گفت: البته تو زنت را یک یا دومرتبه طلاق دادهای و رسول خدا من را (چون یک طلاق داده بودم) بر این حکم امر فرمودند ولی اگر سهطلاقه کرده باشی، آن زن بر تو حرام میشود تا اینکه | در روایت دوازدهم کتاب چنین میخوانیم: «حدثنا عبدالله بن احمد حدثنی ابی ثنا ابن ادریس ثنا اللیث عن نافع ان عبدالله طلق امرأته و هی حائض تطلیقة واحدة علی عهد رسولالله(ص) فقال عمر: یا رسولالله إن عبدالله طرق امرأته الیوم و هی حائض تطلیقة واحدة، فأمر رسولالله(ص) أن یراجعها و یمسکها حتی تطهر ثم تحیض عنده حیضة أخری ثم یمهلها حتی تطهر من حیضتها فإن أراد أن یطلقها طلقها حین تطهر قبل أن یجامعها فتلک العدّة التی أمر الله أن تطلّق لها النساء، و کان عبدالله إذا سئل عن ذلک قال لأحدهم أما انت طلّقت امرأتک مرة أو مرتین فإن رسولالله(ص) أمرنی بها فإن کنت طلقتها ثلاثا قفد حرمت علیک حتی تنکح زوجا غیرک و عصیت الله فیما أمرک من طلاق امرأتک.» در این روایت عبدالله بن احمد به چند واسطه از نافع نقل کرده که: عبدالله (ابن عمر) در زمان رسول خدا(ص) زنش را در حالت طلاق داد (یک طلاقه) عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا عبدالله امروز زنش را در حالت حیض طلاق واحد داده است. پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که وی به زنش رجوع کند و این زن را نگه دارد تا پاک شود سپس یک حیض دیگر نزد او ببیند و سپس به وی مهلت دهد تا از این حیض هم پاک شود، در این هنگام اگر خواست او را در این حالت پاکی طلاق دهد این کار را قبل از اینکه با او مجامعت کند، انجام دهد؛ این همان عدهای است که خداوند امر کرده زنان در آن طلاق داده شوند و درباره این مسئله از عبدالله سؤال میشد و او در یکزمان به یکی از سؤالکنندگان گفت: البته تو زنت را یک یا دومرتبه طلاق دادهای و رسول خدا من را (چون یک طلاق داده بودم) بر این حکم امر فرمودند ولی اگر سهطلاقه کرده باشی، آن زن بر تو حرام میشود تا اینکه پسازآن با مرد دیگری ازدواج کند و از او جدا شود تا دومرتبه بر تو حلال شود و در این مورد تو در موردی که به طلاق زنت مأمور شدهای خداوند را عصیان کردهای.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص56</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش