۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به 'هگ') |
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
[[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آلمحمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آلمحمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموختهاند. این اعتقاد | آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموختهاند. این اعتقاد نهتنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در اینباره میفرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نامها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نامهای ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموختهای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. | ||
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد میشد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند. | یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد میشد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند. |
ویرایش