۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
جز (جایگزینی متن - 'هک' به 'هک') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
===ویژگیهاى سبکى=== | ===ویژگیهاى سبکى=== | ||
====زبان==== | ====زبان==== | ||
«قسمتهاى منظوم این کتاب به زبان کهنهترى، نسبت به مثنوىهاى دیگر جمالى سروده شده و برخى واژهها آنقدر قدیمىاند که نمونه آنها را مىتوان در آثار دوره سامانى و غزنوى دید؛ مثل: یکایک، ازینسان، استم (ستم)، شاندهام (نشاندهام)، سخون (سخن)، نارى (نیارى)، تاند (تواند)، یارد (در معناى تواند)، ناید (نیاید)، استیز (ستیز)، بو (بود)، اسپرده (سپرده)، وانگفتم (بازنگفتم)، ستاده (ایستاده)، استد (بایستد)، اوفکند (افکند)، اوفتاد (افتاد)، کجا به معناى جایى که و که و... و همچنین حروف اضافه و ربط: ابر، ابا، ابى، ار، اندر، ازیرا، همى، ایدون و همىدون، از بسامد بالایى در این مثنوى برخوردارند. اما این واژهها بهخوبى در بحر متقارب، که این منظومه در آن سروده شده، جا افتادهاند و جالب اینکه در سایر مثنوىهاى [[جمالی اردستانی، جمالالدین محمد|پیرجمال]]، بهخصوص آنهایى که هموزن مثنوى شرح الكنوز هستند، این لغات بسیار کمترند و زبان کهنه این منظومه در آنها وجود ندارد. شاید [[جمالی اردستانی، جمالالدین محمد|پیرجمال]] نامأنوس بودن زبانش را فهمیده و در سایر آثار خود آن را | «قسمتهاى منظوم این کتاب به زبان کهنهترى، نسبت به مثنوىهاى دیگر جمالى سروده شده و برخى واژهها آنقدر قدیمىاند که نمونه آنها را مىتوان در آثار دوره سامانى و غزنوى دید؛ مثل: یکایک، ازینسان، استم (ستم)، شاندهام (نشاندهام)، سخون (سخن)، نارى (نیارى)، تاند (تواند)، یارد (در معناى تواند)، ناید (نیاید)، استیز (ستیز)، بو (بود)، اسپرده (سپرده)، وانگفتم (بازنگفتم)، ستاده (ایستاده)، استد (بایستد)، اوفکند (افکند)، اوفتاد (افتاد)، کجا به معناى جایى که و که و... و همچنین حروف اضافه و ربط: ابر، ابا، ابى، ار، اندر، ازیرا، همى، ایدون و همىدون، از بسامد بالایى در این مثنوى برخوردارند. اما این واژهها بهخوبى در بحر متقارب، که این منظومه در آن سروده شده، جا افتادهاند و جالب اینکه در سایر مثنوىهاى [[جمالی اردستانی، جمالالدین محمد|پیرجمال]]، بهخصوص آنهایى که هموزن مثنوى شرح الكنوز هستند، این لغات بسیار کمترند و زبان کهنه این منظومه در آنها وجود ندارد. شاید [[جمالی اردستانی، جمالالدین محمد|پیرجمال]] نامأنوس بودن زبانش را فهمیده و در سایر آثار خود آن را بهکار نبرده است. اما در بخش منثور این کتاب سبک جمالى همانند قسمتهاى منثور مثنوىهاى دیگر او و کتاب مرآة الأفراد است؛ یعنى نثرش آمیخته به ترکیبات و لغات عربى و تضمین آیات و احادیث است و اگرچه در بعضى مواقع دشوار و دیریاب مىشود، اما کلا ساده و روان است و با قدرى تأمل مىتوان مطالب آن را فهمید»<ref>همان، ص80-81</ref>. | ||
====برخى ویژگیهاى دستورى==== | ====برخى ویژگیهاى دستورى==== | ||
# «استفاده از دو حرف اضافه براى یک متمم، مثل: به سر بر، به خاک اندر، به خود در، به جنگ اندر، به آیینه در، به جام اندر، به تاب اندر و... | # «استفاده از دو حرف اضافه براى یک متمم، مثل: به سر بر، به خاک اندر، به خود در، به جنگ اندر، به آیینه در، به جام اندر، به تاب اندر و... | ||
# آوردن پیشوند «مى» استمرارى قبل از پیشوندهاى «ب» التزامى و «ن» نفى و...، مثل: مىدرآید، مىنسوزم، مىنیفکند، مىبسوخت، مىنگویم، مىنگذارند، مىنبردى و... | # آوردن پیشوند «مى» استمرارى قبل از پیشوندهاى «ب» التزامى و «ن» نفى و...، مثل: مىدرآید، مىنسوزم، مىنیفکند، مىبسوخت، مىنگویم، مىنگذارند، مىنبردى و... | ||
# | # بهکار بردن پیشوند منفىساز «م» بهجاى «ن» در فعلهاى امر منفى، مثل: مگوى، مپوى، مپرس، مخسب، مباش، مجنب، مهل، میا، میار، میفزاى، مرم و... | ||
# کاربرد پیشوند «در» قبل از فعلهاى امر، ماضى و مضارع، مثل: درآ، درنگر، درباست، درگذارند، دررباى، درشدم، دربدیدم، درمیا و... | # کاربرد پیشوند «در» قبل از فعلهاى امر، ماضى و مضارع، مثل: درآ، درنگر، درباست، درگذارند، دررباى، درشدم، دربدیدم، درمیا و... | ||
# استفاده از پسوندهایى مثل ناک، وار، وش، انه، گه، گى، آسا بعد از کلمات و ترکیبات مختلف به شیوهاى منحصربهفرد و نامعمول بهمنظور ساختن قید حالت و کیفیت، مثل: گرهناک، طربناک، فرحناک، سعدناک، غفلتناک، خوابناک، آبناک، هوسناک، استیزهناک، زخمناک، بویناک، سلمانوار، ستونوار، گداوش، غلامانه، لئیمانه، حکیمانه، گدایانه، یتیمانه، خبیثانه، فقیرانه، خلیلانه، خموشانه، خاکسارانه، شهیدانه، نامرادانه، بىقدرتانه، پلیدانه، لانگه، بهیکبارگى، بهغمخوارگى، برومندگى، نرگسآسا و... | # استفاده از پسوندهایى مثل ناک، وار، وش، انه، گه، گى، آسا بعد از کلمات و ترکیبات مختلف به شیوهاى منحصربهفرد و نامعمول بهمنظور ساختن قید حالت و کیفیت، مثل: گرهناک، طربناک، فرحناک، سعدناک، غفلتناک، خوابناک، آبناک، هوسناک، استیزهناک، زخمناک، بویناک، سلمانوار، ستونوار، گداوش، غلامانه، لئیمانه، حکیمانه، گدایانه، یتیمانه، خبیثانه، فقیرانه، خلیلانه، خموشانه، خاکسارانه، شهیدانه، نامرادانه، بىقدرتانه، پلیدانه، لانگه، بهیکبارگى، بهغمخوارگى، برومندگى، نرگسآسا و... |
ویرایش