پرش به محتوا

شرح العقائد النسفية (شرح): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ک' به 'ه‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ج' به 'ه‌ج')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ک' به 'ه‌ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۸: خط ۴۸:


==اهمیت و ویژگی‎های شرح==
==اهمیت و ویژگی‎های شرح==
شرح العقائد النسفية، یکی از آثار مهم [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] در علم کلام است که از چند وجه اهمیت دارد. این شرح از مشهورترین و معتبرترین شروح رساله «العقائد» [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] از متکلمان ماتریدی سده 6ق است. در این شرح، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] پس از متن [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] به شرح جمله‎به‌جمله و یا گاه کلمه‎به‎کلمه پرداخته ‎است. این خود از یک‎سو هم به تسریع در خواندن متن کمک می‌کند و هم از سوی دیگر سبب شده ‎است تا متن پس از گذشت 5 قرن بدون تغییری محسوس باقی بماند. از سوی دیگر، این متن به جهت در بر داشتن آراء معتزله نیز مفید است؛ چه، اهل سنت و جماعت در مقام رد معتزله، به شرح و بیان دقیق عقاید خود برخاستند. البته [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] در «العقائد» هیچ اشاره صریحی به معتزله نکرده‎ است، اما [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] هر جا لازم بوده، از آنها یاد کرده و ریشه مخالفت آنها را با اهل سنت بیان کرده است<ref>ر.ک: حاجی حسینی، سارا، ج15، ص672</ref>.
شرح العقائد النسفية، یکی از آثار مهم [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] در علم کلام است که از چند وجه اهمیت دارد. این شرح از مشهورترین و معتبرترین شروح رساله «العقائد» [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] از متکلمان ماتریدی سده 6ق است. در این شرح، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] پس از متن [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] به شرح جمله‎به‌جمله و یا گاه کلمه‎به‌کلمه پرداخته ‎است. این خود از یک‎سو هم به تسریع در خواندن متن کمک می‌کند و هم از سوی دیگر سبب شده ‎است تا متن پس از گذشت 5 قرن بدون تغییری محسوس باقی بماند. از سوی دیگر، این متن به جهت در بر داشتن آراء معتزله نیز مفید است؛ چه، اهل سنت و جماعت در مقام رد معتزله، به شرح و بیان دقیق عقاید خود برخاستند. البته [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] در «العقائد» هیچ اشاره صریحی به معتزله نکرده‎ است، اما [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] هر جا لازم بوده، از آنها یاد کرده و ریشه مخالفت آنها را با اهل سنت بیان کرده است<ref>ر.ک: حاجی حسینی، سارا، ج15، ص672</ref>.


یکی از مهم‎ترین ویژگی‎های این شرح، در بر داشتن بخش قابل توجهی از آراء ابومنصور ماتریدی (د 333ق) و فرقه ماتریدیه است؛ چه، ظاهراً عقاید و آراء ابومنصور ماتریدی تا سده 8ق، در سایه ابهام قرار داشت، تا اینکه [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] بخشی از آراء خاص وی را به‎طور خلاصه در «شرح العقائد النسفية» و نیز «شرح المقاصد» بیان کرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
یکی از مهم‎ترین ویژگی‎های این شرح، در بر داشتن بخش قابل توجهی از آراء ابومنصور ماتریدی (د 333ق) و فرقه ماتریدیه است؛ چه، ظاهراً عقاید و آراء ابومنصور ماتریدی تا سده 8ق، در سایه ابهام قرار داشت، تا اینکه [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] بخشی از آراء خاص وی را به‎طور خلاصه در «شرح العقائد النسفية» و نیز «شرح المقاصد» بیان کرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۵۶: خط ۵۶:
صفت «کلام» همواره محل نزاع متکلمان بوده است. به رأی [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، نزد اهل‎حق یا همان اشاعره، «کلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است که صفتی ازلی و قائم به ‎ذات اوست. اطلاق کلام خداوند به قرآن به این معناست که این عبارت‎ها و اشاره‌ها بر کلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی، اشاعره با اثبات «کلام نفسی»، با همه فرقه‌ها و به‎ویژه معتزله به مخالفت پرداخته‌اند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «کلام حسی» متشکل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در این‎باره با معتزله اختلافی ندارند<ref>ر.ک: همان، ص674</ref>.
صفت «کلام» همواره محل نزاع متکلمان بوده است. به رأی [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، نزد اهل‎حق یا همان اشاعره، «کلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است که صفتی ازلی و قائم به ‎ذات اوست. اطلاق کلام خداوند به قرآن به این معناست که این عبارت‎ها و اشاره‌ها بر کلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی، اشاعره با اثبات «کلام نفسی»، با همه فرقه‌ها و به‎ویژه معتزله به مخالفت پرداخته‌اند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «کلام حسی» متشکل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در این‎باره با معتزله اختلافی ندارند<ref>ر.ک: همان، ص674</ref>.


به نظر می‌رسد، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آراء [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] را درباره افعال، متناقض دانسته است؛ چه، [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند که به‎واسطه آنها ثواب و یا عقاب می‌شوند» و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» و «خالق افعال بندگان» برشمرده است؛ ازاین‎رو، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] برای رفع این تناقض در این شرح چنین استدلال کرده است که هر فعل دو جنبه دارد: یکی «کسب»، که همان به‎کار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل و دیگری «خلق» که ایجاد فعل از سوی خداوند در پی کسب است. در واقع او اختیار را به «اختیار کسب‎کردن» تفسیر‎کرده است. البته، این توضیح را نابسنده دانسته، می‌گوید برای خلاصه کردن این معنا که فعل بنده، مخلوق خداوند است و درعین‎حال به‎همراه اراده و قدرت بنده به‎وجود می‎آید، بیان بهتری نیافته ‎است. به رأی برخی، نظریه کسب ماتریدی که [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آن ‎را به [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] نسبت داده، ازآنجاکه بنا بر آن قدرت کسب که خداوند در بنده می‎آفریند و فعل کسب که بنده در حقیقت فاعل آن است، هر دو مقدم بر فعلند، نمایاننده نظر ضرار بن عمرو است<ref>ر.ک: همان</ref>.
به نظر می‌رسد، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آراء [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] را درباره افعال، متناقض دانسته است؛ چه، [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند که به‎واسطه آنها ثواب و یا عقاب می‌شوند» و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» و «خالق افعال بندگان» برشمرده است؛ ازاین‎رو، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] برای رفع این تناقض در این شرح چنین استدلال کرده است که هر فعل دو جنبه دارد: یکی «کسب»، که همان به‌کار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل و دیگری «خلق» که ایجاد فعل از سوی خداوند در پی کسب است. در واقع او اختیار را به «اختیار کسب‎کردن» تفسیر‎کرده است. البته، این توضیح را نابسنده دانسته، می‌گوید برای خلاصه کردن این معنا که فعل بنده، مخلوق خداوند است و درعین‎حال به‎همراه اراده و قدرت بنده به‎وجود می‎آید، بیان بهتری نیافته ‎است. به رأی برخی، نظریه کسب ماتریدی که [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آن ‎را به [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] نسبت داده، ازآنجاکه بنا بر آن قدرت کسب که خداوند در بنده می‎آفریند و فعل کسب که بنده در حقیقت فاعل آن است، هر دو مقدم بر فعلند، نمایاننده نظر ضرار بن عمرو است<ref>ر.ک: همان</ref>.


[[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] همچون دیگر اشاعره، «تکلیف مالایطاق» را جایز می‌دانست. او در این‎باره همچون دیگر متکلمان متأخر اشعری، تقسیم‎بندی سه‎‎گانه‌ای از «مالایطاق» ارائه داده است. یکی اموری که محالند؛ زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمی‌رسند و درباره آنها خبر داده‎ است، مانند ایمان نیاوردن کافران. دیگر اموری که به ذات خود محالند، مانند جمع دو ضد و سه دیگر اموری که به ذات خود ممکن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمی‌گیرد، مانند خلق اجسام. او تکلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز می‌داند، که البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیده وی این مطلب را می‌توان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن کریم دریافت. در این‎باره، رأی وی با رأی نسفی، مبنی بر اینکه تکلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد<ref>ر.ک: همان</ref>.
[[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] همچون دیگر اشاعره، «تکلیف مالایطاق» را جایز می‌دانست. او در این‎باره همچون دیگر متکلمان متأخر اشعری، تقسیم‎بندی سه‎‎گانه‌ای از «مالایطاق» ارائه داده است. یکی اموری که محالند؛ زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمی‌رسند و درباره آنها خبر داده‎ است، مانند ایمان نیاوردن کافران. دیگر اموری که به ذات خود محالند، مانند جمع دو ضد و سه دیگر اموری که به ذات خود ممکن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمی‌گیرد، مانند خلق اجسام. او تکلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز می‌داند، که البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیده وی این مطلب را می‌توان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن کریم دریافت. در این‎باره، رأی وی با رأی نسفی، مبنی بر اینکه تکلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش