۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
کهنترین منبعی که در آن از چشتیان یاد شده است [[طبقات الصوفية (انصاري هروي)|طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری]] و مقامات اوست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/9 ر.ک: همان، صفحه نه]</ref>. سیرالعارفین حامد فضلالله کنبوهی دهلوی (متوفی 942ق) نیز پیش از سیر الاقطاب نگارش یافته است. [[چشتي، الله ديه بن عبدالرحيم|اللهدیه]] در شمار منابع خود از کتاب سیر الاولیاء میرخرد نیز یاد کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/17 ر.ک: همان، صفحه هفده]</ref>. همچنین از منابع پیشین مانند [[تذكرة الأولياء (عطار نیشابوری)|تذکرة الاولیاء عطار]] و [[نفحات الأنس|نفحات الانس جامی]] بهره برده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/21 ر.ک: همان، صفحه بیستویک]</ref>. | کهنترین منبعی که در آن از چشتیان یاد شده است [[طبقات الصوفية (انصاري هروي)|طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری]] و مقامات اوست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/9 ر.ک: همان، صفحه نه]</ref>. سیرالعارفین حامد فضلالله کنبوهی دهلوی (متوفی 942ق) نیز پیش از سیر الاقطاب نگارش یافته است. [[چشتي، الله ديه بن عبدالرحيم|اللهدیه]] در شمار منابع خود از کتاب سیر الاولیاء میرخرد نیز یاد کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/17 ر.ک: همان، صفحه هفده]</ref>. همچنین از منابع پیشین مانند [[تذكرة الأولياء (عطار نیشابوری)|تذکرة الاولیاء عطار]] و [[نفحات الأنس|نفحات الانس جامی]] بهره برده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/21 ر.ک: همان، صفحه بیستویک]</ref>. | ||
کتاب از نظر آرایش و مطالب آغازین و شیوه احوال و واقعات مشایخ و نقل سخنان | کتاب از نظر آرایش و مطالب آغازین و شیوه احوال و واقعات مشایخ و نقل سخنان آنها کاملاً با شیوه تذکرة الاولیا مشابه است. در آغاز ذکر هر یک از مشایخ، مطلب را با سجع آغاز میکند و قافیه آخرین سجع با نام کسی که ذکر میکند همآهنگ است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/22 ر.ک: همان، صفحه بیستویک و بیست دو]</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در سده هفتم با هجوم لشکریان مغول، خراسان و ری و جبال و عراق و برافتادن حکومتها و برهم خوردن نظامهای اجتماعی و سنن فرهنگی و... سیل مهاجرتهای اجباری به نواحی امن از جمله هندوستان آغاز گشت و پسازآن علیالخصوص با توجه به حرمتداشت و قدرشناسی پادشاهان و امرای هند از علما و دانشمندان و مشایخ طریقت و شاعران و نویسندگان و هنرمندان و صاحبان پیشههای گوناگون، جاذبههای مهاجرت به هند نیرومندتر گشت و در دوره ظهیرالدین بابر و جانشینان او به اوج خویش رسید. از میان فرقههای متعدد صوفیه و مشایخ | در سده هفتم با هجوم لشکریان مغول، خراسان و ری و جبال و عراق و برافتادن حکومتها و برهم خوردن نظامهای اجتماعی و سنن فرهنگی و... سیل مهاجرتهای اجباری به نواحی امن از جمله هندوستان آغاز گشت و پسازآن علیالخصوص با توجه به حرمتداشت و قدرشناسی پادشاهان و امرای هند از علما و دانشمندان و مشایخ طریقت و شاعران و نویسندگان و هنرمندان و صاحبان پیشههای گوناگون، جاذبههای مهاجرت به هند نیرومندتر گشت و در دوره ظهیرالدین بابر و جانشینان او به اوج خویش رسید. از میان فرقههای متعدد صوفیه و مشایخ آنها که به سرزمین هند مهاجرت کرده بودند سلسلههای چشتیه اجمیر و سهروردیه ملتان قدمت و اهمیت بیشتر دارد تا آنجا که گفتهاند نسب غالب سلسلههای صوفیان هند به این دو میرسد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38998/1/8 ر.ک: همان، صفحه هشت]</ref>. | ||
«چشت، قریه یا شهرکی در نزدیکی هرات از ولایت خراسان قدیم و چنانکه در فرهنگ آنندراج آمده است، چشت بر وزن خشت، نام قریهای است قریب به هرات در کمال صفوت هوا و عذوبت ماء و از آنجا بودهاند بزرگان سلسله چشتیه که سرسلسله | «چشت، قریه یا شهرکی در نزدیکی هرات از ولایت خراسان قدیم و چنانکه در فرهنگ آنندراج آمده است، چشت بر وزن خشت، نام قریهای است قریب به هرات در کمال صفوت هوا و عذوبت ماء و از آنجا بودهاند بزرگان سلسله چشتیه که سرسلسله آنها سلطان ابراهیم بن ادهم بوده است. بدیهی است که خود ابراهیم ادهم از اهل چشت نبوده است و از آن جملهاند: خواجه ابواحمد ابدال و خواجه مودود و خواجه معینالدین و نجیبالدین شیخالمشایخ چشتی که سلسله درویشان چشتی به او منتهی میشود...»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40342/31 ر.ک: جوکار، نجف، ص31]</ref>. | ||
اما درباره نسبت «چشتی»، باید گفت که از زمان پیوستن مسعود بک به سلسله چشتیه در هند، بدین نام شهرت یافته است. سلسله چشتیه، دنباله طریقه ادهمیه (منسوب به ابراهیم ادهم) میباشد و از زمان ابواسحاق شامی (متوفی 329ق) به بعد، این طریقه به چشتیه معروف گشت و گسترش آن هم در هندوستان بهوسیله خواجه معینالدین چشتی (متوفی 633ق) انجام گرفت. نویسنده کتاب ضمن بیان ماجرای خرقه گرفتن ابواسحاق شامی که پس از هفت سال مجاهده در خدمت پیر خود، ممشاد دینوری، به چنین موقعیتی دست یافته بود، میگوید: «حضرت خواجه [ممشاد دینوری] خرقه بدو عنایت فرمود و خلیفه خود ساخت. هم در آن ساعت، آواز آمد که ای ابواسحاق! تو مقبول حضرت ما شدی. پس همچنان شد و بسیاری، از دولت وی به منزل رسیدند و ذات با برکاتش مبدأ چشتیان گردید و این سلسله بعدش به چشت، مشهور و مخاطب گشت؛ بدینجهت که چون آن شمس الاولیا به خدمت پیر خود شتافت و در بغداد به شرف دولت پایبوسی مشرف شد، فیالفور فرمود که چه نام داری؟ گفت: بنده را مردم ابواسحاق چشتی میگویند. آنحضرت به عنایت بیغایت، فرمود که شما خواجه چشت هستید و اسلام چشت از برکات قدم شماست. بعد از آنکه چون خلافت یافت به رخصت پیر خود در چشت تشریف آورد و به خواجه چشت مشهور گردید»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40342/27 ر.ک: همان، ص27]</ref>. | اما درباره نسبت «چشتی»، باید گفت که از زمان پیوستن مسعود بک به سلسله چشتیه در هند، بدین نام شهرت یافته است. سلسله چشتیه، دنباله طریقه ادهمیه (منسوب به ابراهیم ادهم) میباشد و از زمان ابواسحاق شامی (متوفی 329ق) به بعد، این طریقه به چشتیه معروف گشت و گسترش آن هم در هندوستان بهوسیله خواجه معینالدین چشتی (متوفی 633ق) انجام گرفت. نویسنده کتاب ضمن بیان ماجرای خرقه گرفتن ابواسحاق شامی که پس از هفت سال مجاهده در خدمت پیر خود، ممشاد دینوری، به چنین موقعیتی دست یافته بود، میگوید: «حضرت خواجه [ممشاد دینوری] خرقه بدو عنایت فرمود و خلیفه خود ساخت. هم در آن ساعت، آواز آمد که ای ابواسحاق! تو مقبول حضرت ما شدی. پس همچنان شد و بسیاری، از دولت وی به منزل رسیدند و ذات با برکاتش مبدأ چشتیان گردید و این سلسله بعدش به چشت، مشهور و مخاطب گشت؛ بدینجهت که چون آن شمس الاولیا به خدمت پیر خود شتافت و در بغداد به شرف دولت پایبوسی مشرف شد، فیالفور فرمود که چه نام داری؟ گفت: بنده را مردم ابواسحاق چشتی میگویند. آنحضرت به عنایت بیغایت، فرمود که شما خواجه چشت هستید و اسلام چشت از برکات قدم شماست. بعد از آنکه چون خلافت یافت به رخصت پیر خود در چشت تشریف آورد و به خواجه چشت مشهور گردید»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40342/27 ر.ک: همان، ص27]</ref>. | ||
ویرایش