۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یم' به 'یم') |
جز (جایگزینی متن - 'هد' به 'هد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی میرسانند. اینان کسانی هستند که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکم قتل برایشان صادر نمود و ائمه آنان را مسلمان نمیدانند<ref>ر.ک: همان</ref>. | غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی میرسانند. اینان کسانی هستند که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکم قتل برایشان صادر نمود و ائمه آنان را مسلمان نمیدانند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از آنها به معنای غلو است؛ به این معنا که خداوند برخی از امور اداره جهان را بهصورت کلی یا بخشی از آن را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) واگذار نموده است؛ بهگونهای که آن بزرگواران | تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از آنها به معنای غلو است؛ به این معنا که خداوند برخی از امور اداره جهان را بهصورت کلی یا بخشی از آن را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) واگذار نموده است؛ بهگونهای که آن بزرگواران عهدهدار آفرینش موجودات، روزی دادن و مرگومیر آنان بهصورت مستقل یا با همکاری و شراکت خدای متعال هستند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آلمحمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، میگوید: «من وقتی | شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آلمحمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، میگوید: «من وقتی بهدقت به اخبار و روایات نگاه میکنم، بیتردید درمییابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آنها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگومیر. وقتی به مردم میگویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهدهدار خلق است بهراحتی این مسئله را میپذیرند؛ درصورتیکه اینها همگی خدمتگزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته میشود: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، ولی خداوند است؛ اوست که عهدهدار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان میپرند و پا به زمین میکوبند؛ بهگونهای که فکر میکنی عقلشان پریشان و زایل شده است...»<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>. | ||
نویسنده مینویسد: وقتی به میرزا گفته میشود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل | نویسنده مینویسد: وقتی به میرزا گفته میشود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهدهدار چنین مسئولیتهایی هستند؟ درحالیکه خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم میفرماید: '''اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ''' (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را میمیراند و پس از آن شما را زنده میکند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا میدانند، وی از این آیات روی برمیتابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل کردهاند، میشود<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. | ||
سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> | سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> |
ویرایش