۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'آوري' به 'آوری') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در فصل اول، توضيح داده شده است كه براى نسل جوان معاصر، تناقضهايى درباره قرآن به وجود آمده است و جوانان نمىدانند اين ناسازگارىها را چگونه حل و تفسير كنند؛ چون در قرآن مواردى وجود دارد كه در نظر سطحى ناهماهنگ است. همانطور كه در روايات، «تفسير به رأى» ممنوع شده، ولى از طرف ديگر قرآن، ميزان سنجش روايات قرار گرفته و پيامبر(ص) توصيه كرده است كه به ثقلين متوسل شويد تا گمراه نشويد و از هدايت آن دو بهرهمند گرديد. به نظر نویسنده، آنجا كه آيهها، هماهنگ با نيازها و روحيهها تلاوت شوند و در اين آيهها تدبر شود، بهرهها زيادتر خواهد شد<ref>همان، ص 26</ref> | در فصل اول، توضيح داده شده است كه براى نسل جوان معاصر، تناقضهايى درباره قرآن به وجود آمده است و جوانان نمىدانند اين ناسازگارىها را چگونه حل و تفسير كنند؛ چون در قرآن مواردى وجود دارد كه در نظر سطحى ناهماهنگ است. همانطور كه در روايات، «تفسير به رأى» ممنوع شده، ولى از طرف ديگر قرآن، ميزان سنجش روايات قرار گرفته و پيامبر(ص) توصيه كرده است كه به ثقلين متوسل شويد تا گمراه نشويد و از هدايت آن دو بهرهمند گرديد. به نظر نویسنده، آنجا كه آيهها، هماهنگ با نيازها و روحيهها تلاوت شوند و در اين آيهها تدبر شود، بهرهها زيادتر خواهد شد<ref>همان، ص 26</ref> | ||
در فصل دوم، نویسنده با بيان انتقادهايى بر روشى تفسيرى كه بهصورت طرحى چهار مرحلهاى (1. جمعآورى آيههاى همواژه؛ 2. تفسير آنها با هم و توضيح آنها با يكديگر؛ 3. عرضه متشابه بر محكم؛ 4. ظهور و سياق آيهها.) از سوى استادى ارائه شده، خودش اظهار نظر مىكند كه قرآن كريم چند وجهه دارد (قرائت، ترجمه، تفسير، روح و نور) و براى هركدام نياز به روشى داريم. به نظر نویسنده، بايد هدف و غرض آيات را به دست | در فصل دوم، نویسنده با بيان انتقادهايى بر روشى تفسيرى كه بهصورت طرحى چهار مرحلهاى (1. جمعآورى آيههاى همواژه؛ 2. تفسير آنها با هم و توضيح آنها با يكديگر؛ 3. عرضه متشابه بر محكم؛ 4. ظهور و سياق آيهها.) از سوى استادى ارائه شده، خودش اظهار نظر مىكند كه قرآن كريم چند وجهه دارد (قرائت، ترجمه، تفسير، روح و نور) و براى هركدام نياز به روشى داريم. به نظر نویسنده، بايد هدف و غرض آيات را به دست آوریم تا بتوانيم تفسير صحيحى از قرآن عرضه كنيم<ref>همان، ص 41 - 42</ref> | ||
در فصل سوم كه مفصلترين فصل كتاب است، نویسنده، اصول مورد نياز براى تفسير را شرح داده است. او بر آن است كه تفسير، درك مصداقها و نمونهها و روابط و پيوندهاست كه اين روابط، در ميان آيهها با هم و با تمام سوره و يك آيه با اجزاى خودش مطرح مىشود. به نظر او براى رسيدن به تفسير به چند اصل نيازمند هستيم: 1. تسلط بر تمام قرآن و تسلط بر گفتههاى راسخون در علم؛ 2. طرح سؤال در سوره (در زمينه آيهها، در روابط آيه و در اجزاء آيه)؛ 3. حلم در برابر سؤال؛ 4. تفكر در قرآن (بررسى انواع جملهها و تصويرها، بررسى احتمالها و شكلهاى ممكن در يك آيه، بررسى شروع و ختم و قطع و وصل و مقايسه احتمالها)؛ 5. سير فكرى (روش و نمونهها)<ref>همان، 129 - 130</ref>در اين فصل، پديدآورنده محترم بهعنوان مثال و براى آموزش روش تفكر و برداشت از قرآن، شيوه مورد نظر خودش را درباره تفكر در سوره قيامت و ص<ref>همان، ص 69 - 80</ref>و تفكر در زمينه آيههاى سوره صافات و نازعات<ref>همان، ص 81 - 90</ref>و تفكر در ارتباط آيههاى سوره حمد و اخلاص و عصر<ref>همان، ص 91 - 99</ref>و تفكر در اجزاى يك آيه، با نمونهاى از سوره كهف و طلاق<ref>همان، ص 101 - 110</ref>توضيح داده است. | در فصل سوم كه مفصلترين فصل كتاب است، نویسنده، اصول مورد نياز براى تفسير را شرح داده است. او بر آن است كه تفسير، درك مصداقها و نمونهها و روابط و پيوندهاست كه اين روابط، در ميان آيهها با هم و با تمام سوره و يك آيه با اجزاى خودش مطرح مىشود. به نظر او براى رسيدن به تفسير به چند اصل نيازمند هستيم: 1. تسلط بر تمام قرآن و تسلط بر گفتههاى راسخون در علم؛ 2. طرح سؤال در سوره (در زمينه آيهها، در روابط آيه و در اجزاء آيه)؛ 3. حلم در برابر سؤال؛ 4. تفكر در قرآن (بررسى انواع جملهها و تصويرها، بررسى احتمالها و شكلهاى ممكن در يك آيه، بررسى شروع و ختم و قطع و وصل و مقايسه احتمالها)؛ 5. سير فكرى (روش و نمونهها)<ref>همان، 129 - 130</ref>در اين فصل، پديدآورنده محترم بهعنوان مثال و براى آموزش روش تفكر و برداشت از قرآن، شيوه مورد نظر خودش را درباره تفكر در سوره قيامت و ص<ref>همان، ص 69 - 80</ref>و تفكر در زمينه آيههاى سوره صافات و نازعات<ref>همان، ص 81 - 90</ref>و تفكر در ارتباط آيههاى سوره حمد و اخلاص و عصر<ref>همان، ص 91 - 99</ref>و تفكر در اجزاى يك آيه، با نمونهاى از سوره كهف و طلاق<ref>همان، ص 101 - 110</ref>توضيح داده است. |
ویرایش