۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'یف' به 'یف') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
اثبات دو دست برای خداوند متعال از دیگر باورهای [[ابن حنبل، احمد بن محمد|امام احمد حنبل]] است که در واقع وجود دو دست را برای خداوند یکی از صفات او میداند، نه اینکه چیزی خارج از وجود خداوند باشد یا اینکه جسمیت یا حیثیت ترکیبی داشته باشد که بتوانیم آن را با دستان موجودات مادی مقایسه کنیم<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. | اثبات دو دست برای خداوند متعال از دیگر باورهای [[ابن حنبل، احمد بن محمد|امام احمد حنبل]] است که در واقع وجود دو دست را برای خداوند یکی از صفات او میداند، نه اینکه چیزی خارج از وجود خداوند باشد یا اینکه جسمیت یا حیثیت ترکیبی داشته باشد که بتوانیم آن را با دستان موجودات مادی مقایسه کنیم<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. | ||
از دیگر سخنان وی اثبات صفت علم و قدرت الهی است و اینکه خداوند عالم به کل معلومات است؛ همان طور که قرآن کریم | از دیگر سخنان وی اثبات صفت علم و قدرت الهی است و اینکه خداوند عالم به کل معلومات است؛ همان طور که قرآن کریم میفرماید: '''وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ''' ﴿الأنعام: 101﴾. قدرت از صفات ذاتیه خداوند است و او از هیچ چیزی عاجز نیست و هیچ ضعفی بر او استیلا نمییابد؛ همان طور که قرآن کریم میفرماید: '''قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ...'''﴿الأنعام: 65﴾<ref>ر.ک: همان، ص25-26</ref>. | ||
تکلم الهی از دیگر باورهای وی است و این را صفتی ذاتی تلقی میکند که بهواسطه آن خداوند متعال مورد مدح و ثنا قرار میگیرد و بر این مدعی با آیات قرآن کریم استدلال کرده است؛ آنجایی که | تکلم الهی از دیگر باورهای وی است و این را صفتی ذاتی تلقی میکند که بهواسطه آن خداوند متعال مورد مدح و ثنا قرار میگیرد و بر این مدعی با آیات قرآن کریم استدلال کرده است؛ آنجایی که میفرماید: '''أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لاَ يُكَلِّمُهُمْ وَ لاَ يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كَانُوا ظَالِمِينَ'''﴿الأعراف: 148﴾ که در این آیه شریفه کافران از پرستش خدایی که تکلم نمیکند، منع و مذمت شدهاند و این دال بر آن است که خدای قابل ستایش باید متکلم باشد و همچنین آیاتی که دلالت بر تکلم خداوند با حضرت موسی دارد: '''وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيماً''' ﴿النساء: 164﴾<ref>ر.ک: همان، ص27-32</ref>. | ||
از دیگر باورهای نقل شده از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|امام احمل حنبل]] در این کتاب، مباحثی در موضوعات مختلف فقهی است؛ از جمله در باب حکم مرتکب کبیره و حکم کسی که تارک نماز شده است، که در این باب او بر این باور است که کسی از مسلمین با انجام گناهان صغیره و کبیره کافر نمیشود الا ترک نماز که چنین شخصی بهقطع کافر شده است و جایز است قتل او و در این باب استدلال کرده به آیه شریفه '''ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ''' ﴿فاطر: 32﴾ و در ادامه این بخش به مباحث مختلفی در سایر موضوعات دینی اعم از اصول و فروع چون: فضائل صحابه، اثبات میزان در قیامت، توبه و استغفار، زنده بودن انبیا و شهدا بعد از مرگ، اثبات عذاب قبر، استجابت خداوند دعای دعاکننده را، حکم عمل به خبر واحد، عصمت پیامبران و شروط امامت، اشاره شده است.<ref>ر.ک: همان، ص52-68</ref>. | از دیگر باورهای نقل شده از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|امام احمل حنبل]] در این کتاب، مباحثی در موضوعات مختلف فقهی است؛ از جمله در باب حکم مرتکب کبیره و حکم کسی که تارک نماز شده است، که در این باب او بر این باور است که کسی از مسلمین با انجام گناهان صغیره و کبیره کافر نمیشود الا ترک نماز که چنین شخصی بهقطع کافر شده است و جایز است قتل او و در این باب استدلال کرده به آیه شریفه '''ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ''' ﴿فاطر: 32﴾ و در ادامه این بخش به مباحث مختلفی در سایر موضوعات دینی اعم از اصول و فروع چون: فضائل صحابه، اثبات میزان در قیامت، توبه و استغفار، زنده بودن انبیا و شهدا بعد از مرگ، اثبات عذاب قبر، استجابت خداوند دعای دعاکننده را، حکم عمل به خبر واحد، عصمت پیامبران و شروط امامت، اشاره شده است.<ref>ر.ک: همان، ص52-68</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
مسئله اول این است که آیا میشود زکات و امثال آن را به ایشان اعطا کرد یانه؟ | مسئله اول این است که آیا میشود زکات و امثال آن را به ایشان اعطا کرد یانه؟ | ||
در پاسخ گفته شده: جایز است دادن زکات و امثال آن به ایشان، به دلیل قول پیامبر اکرم(ص) که | در پاسخ گفته شده: جایز است دادن زکات و امثال آن به ایشان، به دلیل قول پیامبر اکرم(ص) که میفرماید: «أعطوهم حقهم و اسألو حقكم». | ||
مسئله دوم چنین است: آیا امامی که معصیتکار است، جایز است عطایای او را بپذیریم؟ | مسئله دوم چنین است: آیا امامی که معصیتکار است، جایز است عطایای او را بپذیریم؟ |
ویرایش