پرش به محتوا

جوهر الذات: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۲۸: خط ۲۸:
}}
}}
   
   
'''جوهر الذات'''، کتابی است از [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ فریدالدین عطار نیشابوری]] در خودشناسی و شناخت گوهر وجود آدمی که طی بیان مراحل سیر و سلوک آدمی، برای وصول به حقیقت و کشف عالم وجود، سرانجام به معرفت و شناخت حضرت باری که مقصد و مقصود نهایی همه مخلوقات و موجودات عالم، به‎ویژه انسان سرگردان است، منتهی می‎گردد<ref>ر.ک: مقدمه، صفحه پنج</ref>.
'''جوهر الذات'''، کتابی است از [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ فریدالدین عطار نیشابوری]] در خودشناسی و شناخت گوهر وجود آدمی که طی بیان مراحل سیر و سلوک آدمی، برای وصول به حقیقت و کشف عالم وجود، سرانجام به معرفت و شناخت حضرت باری که مقصد و مقصود نهایی همه مخلوقات و موجودات عالم، به‎ویژه انسان سرگردان است، منتهی می‌گردد<ref>ر.ک: مقدمه، صفحه پنج</ref>.


کتاب، به اهتمام [[برهان ليمودهي، تيمور|تیمور برهان لیمودهی]]، به چاپ رسیده است.
کتاب، به اهتمام [[برهان ليمودهي، تيمور|تیمور برهان لیمودهی]]، به چاپ رسیده است.
خط ۴۵: خط ۴۵:




در استمرار این اندیشه، شاعر در مبحثی دیگر که از توحید ذات و صفات باری تعالی سخن به میان می‎آورد، به ارزشمندی انسان که از حضرت حق، بهره‎مندی و نشان دارد، اشاره کرده و می‎گوید:
در استمرار این اندیشه، شاعر در مبحثی دیگر که از توحید ذات و صفات باری تعالی سخن به میان می‎آورد، به ارزشمندی انسان که از حضرت حق، بهره‎مندی و نشان دارد، اشاره کرده و می‌گوید:
{{شعر}}{{ب|''تو بودی آدم و آدم تو بودی''|2=''خودی خود، تو در آدم نمودی''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''تو بودی آدم و آدم تو بودی''|2=''خودی خود، تو در آدم نمودی''}}{{پایان شعر}}
   
   
خط ۵۱: خط ۵۱:
و این اشارات در کتاب آسمانی لا ریب، از سوی قادر متعال نیز در سوره‌هایی چون «حجر» و «ص» مکرر یاد شده که می‎فرماید: '''و نفخت فيه من روحي'''؛ یعنی از روح خود در آدم دمیدم. تا بدین وسیله، انسان را متوجه ارزشمندی خود سازد<ref>ر.ک: همان، صفحه پنج و شش</ref>.
و این اشارات در کتاب آسمانی لا ریب، از سوی قادر متعال نیز در سوره‌هایی چون «حجر» و «ص» مکرر یاد شده که می‎فرماید: '''و نفخت فيه من روحي'''؛ یعنی از روح خود در آدم دمیدم. تا بدین وسیله، انسان را متوجه ارزشمندی خود سازد<ref>ر.ک: همان، صفحه پنج و شش</ref>.


در مراحل بعدی کتاب، شاعر از پیامبر(ص) سخن به میان آورده و به ظهور اسلام و برچیده شدن بساط کفر و فساد به دست ایشان، اشاره کرده و می‎گوید:  
در مراحل بعدی کتاب، شاعر از پیامبر(ص) سخن به میان آورده و به ظهور اسلام و برچیده شدن بساط کفر و فساد به دست ایشان، اشاره کرده و می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|''تمامت دین‎ها را برفکندی''|2=''تو بیخ کفر از عالم بکندی''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''تمامت دین‎ها را برفکندی''|2=''تو بیخ کفر از عالم بکندی''}}{{پایان شعر}}




پس از آن، به بیان عظمت معراج آن حضرت، اشاره نموده و تصویری پرشور و دلکش از آن به دست داده است و سپس در پایان معراج و بخش ضمیمه آن، به خودیابی و خودشناسی انسان پرداخته و به بیان اسرار ذات آدمی و گوهر وجود او پرداخته و می‎گوید:  
پس از آن، به بیان عظمت معراج آن حضرت، اشاره نموده و تصویری پرشور و دلکش از آن به دست داده است و سپس در پایان معراج و بخش ضمیمه آن، به خودیابی و خودشناسی انسان پرداخته و به بیان اسرار ذات آدمی و گوهر وجود او پرداخته و می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|''در اینجا می‌نماید روی دلدار''|2=''عیان عشق باشد، ليس في الدار''}}{{ب|''در اینجا باز بینی جوهر ذات''|2=''که بربسته است بر هم جمله ذرات''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه شش</ref>.'''
{{شعر}}{{ب|''در اینجا می‌نماید روی دلدار''|2=''عیان عشق باشد، ليس في الدار''}}{{ب|''در اینجا باز بینی جوهر ذات''|2=''که بربسته است بر هم جمله ذرات''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه شش</ref>.'''


افق دیگر کتاب جوهر الذات عطار، با وصف قناعت و ریاضت که شیوه واصلان حق است، آغاز گردیده است. در این افق، شاعر با توصیف مکارم و بزرگی‎های خاتم‎النبیین، به مدح علی مرتضی، پسر عم و داماد بلندپایه‌اش پرداخته است. شاعر ابتدا از حقیقت وجود علی مرتضی که آینه تمام‎نمای ذات الهی است، سخن به‎ میان آورده و سپس در اثبات امامت و جانشینی بلافصل وی، سخن رانده و چنین می‎گوید:  
افق دیگر کتاب جوهر الذات عطار، با وصف قناعت و ریاضت که شیوه واصلان حق است، آغاز گردیده است. در این افق، شاعر با توصیف مکارم و بزرگی‎های خاتم‎النبیین، به مدح علی مرتضی، پسر عم و داماد بلندپایه‌اش پرداخته است. شاعر ابتدا از حقیقت وجود علی مرتضی که آینه تمام‎نمای ذات الهی است، سخن به‎ میان آورده و سپس در اثبات امامت و جانشینی بلافصل وی، سخن رانده و چنین می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|''امام است او یقین بعد محمد(ص)''|2=''بیاب این راز و بی‌شک شو مؤید''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.
{{شعر}}{{ب|''امام است او یقین بعد محمد(ص)''|2=''بیاب این راز و بی‌شک شو مؤید''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.


خط ۶۴: خط ۶۴:
{{شعر}}{{ب|''چو مردان زن أنا الحق تو همیشه''|2=''مترس از روبهان، ای شیر بیشه''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''چو مردان زن أنا الحق تو همیشه''|2=''مترس از روبهان، ای شیر بیشه''}}{{پایان شعر}}


در تداوم این اندیشه، شاعر از پدر و پسری بازرگان که با کشتی خود در دریا سفر می‌کنند، تمثیلی به میان آورده که بعد از گفت‍گویی طولانی میان پدر و پسر که خطر دریا از دیدگاه او پسندیده نیست، پدر را به باد ملامت می‎گیرد، ولی سرانجام با استدلال پدر، تسلیم و مجاب می‎گردد و به دنبال آن، افق روشنی از حقیقت نمودار می‎گردد که آن «شریعت» نام دارد و این همان چیزی است که پدر، فرزند را به درک و قبول آن، سفارش می‌کند و شاعر نیز ضمن تأکید به اهمیت و ارزشمندی آن، چنین می‎فرماید:
در تداوم این اندیشه، شاعر از پدر و پسری بازرگان که با کشتی خود در دریا سفر می‌کنند، تمثیلی به میان آورده که بعد از گفت‍گویی طولانی میان پدر و پسر که خطر دریا از دیدگاه او پسندیده نیست، پدر را به باد ملامت می‌گیرد، ولی سرانجام با استدلال پدر، تسلیم و مجاب می‌گردد و به دنبال آن، افق روشنی از حقیقت نمودار می‌گردد که آن «شریعت» نام دارد و این همان چیزی است که پدر، فرزند را به درک و قبول آن، سفارش می‌کند و شاعر نیز ضمن تأکید به اهمیت و ارزشمندی آن، چنین می‎فرماید:
{{شعر}}{{ب|''شریعت کوش و آنگه کن طریقت''|2=''سوم ره دم زن از عین حقیقت''}}{{ب|''حقیقت در شریعت می‎توان یافت''|2='' طریقت در حقیقت، نیز بشتافت''}}{{ب|''مقام ایمنی در شرع یابی''|2='' که اندر وی، تو اصل و فرع یابی''}}{{ب|''ز شرع مصطفی مگذر زمانی''|2=''دمادم تا کنی از وی بیانی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه شش و هفت</ref>.
{{شعر}}{{ب|''شریعت کوش و آنگه کن طریقت''|2=''سوم ره دم زن از عین حقیقت''}}{{ب|''حقیقت در شریعت می‎توان یافت''|2='' طریقت در حقیقت، نیز بشتافت''}}{{ب|''مقام ایمنی در شرع یابی''|2='' که اندر وی، تو اصل و فرع یابی''}}{{ب|''ز شرع مصطفی مگذر زمانی''|2=''دمادم تا کنی از وی بیانی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه شش و هفت</ref>.


در صفحاتی دیگر از دفتر اول کتاب، از چگونگی آفرینش حضرت حوا و وصلت حضرت آدم با او و سپس از ماجرای رانده شدن آنان از بهشت به اغوای شیطان، سخن به میان آمده که به مناجات پرسوز و گداز آدم با حضرت حق می‌انجامد و این بخش از کتاب، از زیباترین و درعین‎حال، غم‎انگیزترین تراژدی زندگی حضرت آدم و فرزندان تنهای او، به‎ویژه در روزگار ماست. شاعر برای چاره و درمان این درد در میان فرزندان آدم، از طریقت عرفان سخن به میان کشیده و برای رهایی آدمی از تنهایی و آز و نیاز او، مجددا به صراط مستقیم شریعت گام می‎گذارد و شریعت را زیربنای عرفان معرفی می‌کند. لذا انسان گمراه را به حرکت در آن فرامی‎خواند؛ چنان‎که گوید:
در صفحاتی دیگر از دفتر اول کتاب، از چگونگی آفرینش حضرت حوا و وصلت حضرت آدم با او و سپس از ماجرای رانده شدن آنان از بهشت به اغوای شیطان، سخن به میان آمده که به مناجات پرسوز و گداز آدم با حضرت حق می‌انجامد و این بخش از کتاب، از زیباترین و درعین‎حال، غم‎انگیزترین تراژدی زندگی حضرت آدم و فرزندان تنهای او، به‎ویژه در روزگار ماست. شاعر برای چاره و درمان این درد در میان فرزندان آدم، از طریقت عرفان سخن به میان کشیده و برای رهایی آدمی از تنهایی و آز و نیاز او، مجددا به صراط مستقیم شریعت گام می‌گذارد و شریعت را زیربنای عرفان معرفی می‌کند. لذا انسان گمراه را به حرکت در آن فرامی‎خواند؛ چنان‎که گوید:
{{شعر}}{{ب|''شریعت مر مرا آزاد کرده است''|2=''ز غم‎های جهانم شاد کرده است''}}{{ب|''شریعت می‌کند تحقیق روشن ''|2=''خدا می‎گوید این اسرار بر من''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''شریعت مر مرا آزاد کرده است''|2=''ز غم‎های جهانم شاد کرده است''}}{{ب|''شریعت می‌کند تحقیق روشن ''|2=''خدا می‌گوید این اسرار بر من''}}{{پایان شعر}}


و مراد شاعر این است که دین، زبان روح‎بخش خداست که به‎وسیله آن با بشر، برای هدایت وی به شاهراه خوشبختی و کامیابی، سخن می‎گوید تا او را از اسارت آز و نیاز خویش برهاند<ref>ر.ک: همان، صفحه هفت</ref>.
و مراد شاعر این است که دین، زبان روح‎بخش خداست که به‎وسیله آن با بشر، برای هدایت وی به شاهراه خوشبختی و کامیابی، سخن می‌گوید تا او را از اسارت آز و نیاز خویش برهاند<ref>ر.ک: همان، صفحه هفت</ref>.


مطالب دفتر اول، زمانی به شور و شیدایی خاص خود می‌رسد که حکایاتی از شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ شبلی مطرح می‎گردد. در اینجاست که خواننده یکباره از خود رها شده و به افق‎های بی‎کران و دوردست اندیشه‌های الهی دست می‎یابد و احساس سبکی و مسرت و بشاشت از هستی خود می‌کند و در نهایت، دفتر اول کتاب با ذکر بی‌نشانی حضرت دوست و مناجات شاعر با او، خاتمه می‎یابد<ref>همان، صفحه هفت - هشت</ref>.
مطالب دفتر اول، زمانی به شور و شیدایی خاص خود می‌رسد که حکایاتی از شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ شبلی مطرح می‌گردد. در اینجاست که خواننده یکباره از خود رها شده و به افق‎های بی‎کران و دوردست اندیشه‌های الهی دست می‎یابد و احساس سبکی و مسرت و بشاشت از هستی خود می‌کند و در نهایت، دفتر اول کتاب با ذکر بی‌نشانی حضرت دوست و مناجات شاعر با او، خاتمه می‎یابد<ref>همان، صفحه هفت - هشت</ref>.


دفتر دوم نیز با ستایش پروردگار مهربان و برشمردن کمالات او و سپس سخن عشق، آغاز می‎گردد که از سوی قادر متعال به انسان مرحمت شده است. پس از آن، از حلاج و سؤال کردن شخصی از وی، در خصوص حضرت آدم(ع) ادامه می‎یابد و هدف آن است تا نشان دهد که چگونه او از من افلاکی خود، به جهان خاکی فروافتاده و گرفتار آز و نیاز در زمین گردیده است:  
دفتر دوم نیز با ستایش پروردگار مهربان و برشمردن کمالات او و سپس سخن عشق، آغاز می‌گردد که از سوی قادر متعال به انسان مرحمت شده است. پس از آن، از حلاج و سؤال کردن شخصی از وی، در خصوص حضرت آدم(ع) ادامه می‎یابد و هدف آن است تا نشان دهد که چگونه او از من افلاکی خود، به جهان خاکی فروافتاده و گرفتار آز و نیاز در زمین گردیده است:  
{{شعر}}{{ب|''تویی آدم چرا از خود جدایی''|2=''تو آدم نیستی، بی‌شک خدایی''}}{{ب|''تویی آدم چرا مغرور گشتی ''|2=''به اندک چیز از آن دور گشتی''}}{{پایان شعر}}.
{{شعر}}{{ب|''تویی آدم چرا از خود جدایی''|2=''تو آدم نیستی، بی‌شک خدایی''}}{{ب|''تویی آدم چرا مغرور گشتی ''|2=''به اندک چیز از آن دور گشتی''}}{{پایان شعر}}.


خط ۸۰: خط ۸۰:
و بدین ترتیب، به انسان یادآوری می‌کند که چگونه با همه عزتی که داشته، غریبانه به خاک فروافتاده و از زندگی سعادت‎آمیز بهشت، تنزل یافته و در پی زندگی دو روزه دنیایی، اسیر لعنت زمین گردیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>.
و بدین ترتیب، به انسان یادآوری می‌کند که چگونه با همه عزتی که داشته، غریبانه به خاک فروافتاده و از زندگی سعادت‎آمیز بهشت، تنزل یافته و در پی زندگی دو روزه دنیایی، اسیر لعنت زمین گردیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>.


در جای دیگر این دفتر، ضمن برشمردن عنایاتی که از پروردگار عالم به انسان مرحمت گردیده، به او یادآور می‎گردد که همه هستی به‎خاطر او آفریده شده، اما وی بی‎خبر و ناسپاس مانده است و دقیقا این همان چیزی است که این بیت مشهور سعدی را به ذهن متبادر می‌سازد که:  
در جای دیگر این دفتر، ضمن برشمردن عنایاتی که از پروردگار عالم به انسان مرحمت گردیده، به او یادآور می‌گردد که همه هستی به‎خاطر او آفریده شده، اما وی بی‎خبر و ناسپاس مانده است و دقیقا این همان چیزی است که این بیت مشهور سعدی را به ذهن متبادر می‌سازد که:  
{{شعر}}{{ب|''همه از بهر تو سرگشته و فرمان‎بردار''|2=''شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.
{{شعر}}{{ب|''همه از بهر تو سرگشته و فرمان‎بردار''|2=''شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان</ref>.


پس از آن شاعر در مذمت دنیا قلم‎فرسایی کرده و در پی آن، پرده‌های دیگر از حقیقت وجود آدمی را برمی‎گیرد و سپس طی رهنمودی به وی می‎گوید:  
پس از آن شاعر در مذمت دنیا قلم‎فرسایی کرده و در پی آن، پرده‌های دیگر از حقیقت وجود آدمی را برمی‌گیرد و سپس طی رهنمودی به وی می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|''ز خود آسوده شو، اندر فنا کوش''|2=''مگو بسیار در جان باش خاموش''}}{{پایان شعر}}.
{{شعر}}{{ب|''ز خود آسوده شو، اندر فنا کوش''|2=''مگو بسیار در جان باش خاموش''}}{{پایان شعر}}.


خط ۹۰: خط ۹۰:




و بخش بسیار مفصلی از این دفتر، بدین اندیشه اختصاص یافته و کتاب را به آخر می‎برد و در پایان آن، سالک جوینده را در تأسی و پیروی از آیین بهترین برگزیده خدا، فراخوانده و می‎گوید:  
و بخش بسیار مفصلی از این دفتر، بدین اندیشه اختصاص یافته و کتاب را به آخر می‎برد و در پایان آن، سالک جوینده را در تأسی و پیروی از آیین بهترین برگزیده خدا، فراخوانده و می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|''هر آن کو جز محمد(ص) پیر جوید''|2='' به هرزه هرچه گوید، هیچ گوید''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت - ‎نه</ref>.
{{شعر}}{{ب|''هر آن کو جز محمد(ص) پیر جوید''|2='' به هرزه هرچه گوید، هیچ گوید''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت - ‎نه</ref>.


طولانی‎ترین بخش پایانی دفتر دوم، آمیزه‌ای است از تمامی اندیشه‌های متصوفانه شاعر که از مطالب کل کتاب به تألیف آمده و اهم آن اشاره به سرانجام هولناکی است که شاعر از افشای راز دارد و سپس به عظمت نام خود که از محمد رسول‎الله(ص) نشان و نشأت دارد و او نیز چون پیامبر(ص) در هدایت انام پیش‎قدم و پیش‎قراول است، یاد می‌کند و کتاب خویش را گنجی مخفی و شایان که از کل ذرات عالم سخن می‎گوید، معرفی می‌نماید<ref>ر.ک: همان، صفحه نه</ref>.
طولانی‎ترین بخش پایانی دفتر دوم، آمیزه‌ای است از تمامی اندیشه‌های متصوفانه شاعر که از مطالب کل کتاب به تألیف آمده و اهم آن اشاره به سرانجام هولناکی است که شاعر از افشای راز دارد و سپس به عظمت نام خود که از محمد رسول‎الله(ص) نشان و نشأت دارد و او نیز چون پیامبر(ص) در هدایت انام پیش‎قدم و پیش‎قراول است، یاد می‌کند و کتاب خویش را گنجی مخفی و شایان که از کل ذرات عالم سخن می‌گوید، معرفی می‌نماید<ref>ر.ک: همان، صفحه نه</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش