۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
وی در باب دوم به اولین مباحثات دینی و سیاسی و آغازگاه حرکات کلامی در اسلام اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/79 ر.ک: همان، ص79-119]</ref>. | وی در باب دوم به اولین مباحثات دینی و سیاسی و آغازگاه حرکات کلامی در اسلام اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/79 ر.ک: همان، ص79-119]</ref>. | ||
از جمله اختلافات بر سر مباحث کلامی که در این باب ذکر شده، | از جمله اختلافات بر سر مباحث کلامی که در این باب ذکر شده، میتوان به بحث بر سر صفات ذات و صفات فعل اشاره کرد؛ گروهی از متکلمان به برخی از صفات الهی معتقد شدند که از ذات متمایز است. این صفات بهمرور زمان به هفت صفت ذاتی (قدرت و اراده و علم و حیات و سمع و بصر و کلام) رسید که آنان در اینباره معتقد شدند: این صفات همواره در ذات الهی وجود دارد. سپس در طول زمان صفاتی دیگر، مانند خلق و عدل و جود و... به صفات الهی افزوده شد. | ||
گرچه مخالفان معتزله آنان را متهم کردهاند که قصد آنها تجرید ذات الهی از جمیع صفات ایجابی است، ولی به نظر میرسد مقصود معتزله، حفظ و حراست از مفهوم توحید و بساطت در ذات الهی بوده باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/108 ر.ک: همان، ص108-109]</ref>. | گرچه مخالفان معتزله آنان را متهم کردهاند که قصد آنها تجرید ذات الهی از جمیع صفات ایجابی است، ولی به نظر میرسد مقصود معتزله، حفظ و حراست از مفهوم توحید و بساطت در ذات الهی بوده باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/108 ر.ک: همان، ص108-109]</ref>. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
باب ششم درباره [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی و سهم آنان در انتشار فکر فلسفی در قرن دهم نوشته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/292 ر.ک: همان، ص292-320]</ref>. | باب ششم درباره [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی و سهم آنان در انتشار فکر فلسفی در قرن دهم نوشته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/292 ر.ک: همان، ص292-320]</ref>. | ||
شهرت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دیگر اندیشمندان در این دوره را تحتالشعاع قرار داده بود، اما این اندیشمندان در همان زمان از دعوتگران فلسفه نوافلاطونی بودند و در قرن دهم و اوایل قرن یازدهم زبانزد شدند. اینان شاگردان بوعلی بودند. از جمله این افراد بهمنیار بن مرزبان است که شهرتش از دیگران بالاتر است. او کتاب جامعی را در سه جزء نوشت و در آن به بسط فلسفه استادش بوعلی پرداخت. این کتاب که «[[التحصيل]]» نام دارد، شامل مباحث منطق و طبیعیات و مابعدالطبیعه میشود... از دیگر شاگردان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] | شهرت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دیگر اندیشمندان در این دوره را تحتالشعاع قرار داده بود، اما این اندیشمندان در همان زمان از دعوتگران فلسفه نوافلاطونی بودند و در قرن دهم و اوایل قرن یازدهم زبانزد شدند. اینان شاگردان بوعلی بودند. از جمله این افراد بهمنیار بن مرزبان است که شهرتش از دیگران بالاتر است. او کتاب جامعی را در سه جزء نوشت و در آن به بسط فلسفه استادش بوعلی پرداخت. این کتاب که «[[التحصيل]]» نام دارد، شامل مباحث منطق و طبیعیات و مابعدالطبیعه میشود... از دیگر شاگردان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] میتوان کرمانی و معصومی و ابن زیلا را نام برد که آثاری از آنان بهجای نمانده یا به دست ما نرسیده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/291 ر.ک: همان، ص291]</ref>. | ||
از مشاهیر مؤلفین این عصر، [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] و [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی هستند. | از مشاهیر مؤلفین این عصر، [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] و [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]] و یحیی بن عدی هستند. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
باب یازدهم، بیانگر بازگشت از اندیشه فلسفی و عرفانی در اسلام به اندیشههای کلامی و سنت است. او این باب را ضمن سه فصل شرح میدهد. در فصل اول از ابن حزم و افرادی مانند ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سخن میگوید که مانند غزالی مبارزه با فلسفه را آغاز کردند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/479 ر.ک: همان، ص479-487]</ref>. | باب یازدهم، بیانگر بازگشت از اندیشه فلسفی و عرفانی در اسلام به اندیشههای کلامی و سنت است. او این باب را ضمن سه فصل شرح میدهد. در فصل اول از ابن حزم و افرادی مانند ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سخن میگوید که مانند غزالی مبارزه با فلسفه را آغاز کردند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/479 ر.ک: همان، ص479-487]</ref>. | ||
در فصل بعدی، از فخر رازی، نجمالدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون میپردازد. وی مینویسد: | در فصل بعدی، از فخر رازی، نجمالدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون میپردازد. وی مینویسد: میتوانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>. | ||
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریانهای دوران معاصر را شرح میدهد. جمالالدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن میگوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز مینویسد: هریک از جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقیمانده در اندیشه اسلامی، جان تازهای ببخشند تا در این دوره پیچیدهای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااینحال همه آنان تحت تأثیر اندیشههای غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را | [[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریانهای دوران معاصر را شرح میدهد. جمالالدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن میگوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز مینویسد: هریک از جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقیمانده در اندیشه اسلامی، جان تازهای ببخشند تا در این دوره پیچیدهای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااینحال همه آنان تحت تأثیر اندیشههای غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را میتوان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش