۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
کتاب، مشتمل بر دو مقدمه، سه مقاله و یک خاتمه است که هر مقاله مشتمل بر فصولی است. | کتاب، مشتمل بر دو مقدمه، سه مقاله و یک خاتمه است که هر مقاله مشتمل بر فصولی است. | ||
نویسنده علت اکتفای به سه موضوع را اهمیت آنها در اصول دین دانسته که هیچ طالب حقیقتی از آن | نویسنده علت اکتفای به سه موضوع را اهمیت آنها در اصول دین دانسته که هیچ طالب حقیقتی از آن بینیاز نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/11 ر.ک: متن کتاب، ص11]</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
[[حسيني، عزت عطار|عطار حسینی]] در مقدمهاش پس از ابراز تواضع با این مضمون که چگونه فردی چون من درباره کتابی بحث و اظهار نظر کند که آن را [[حلبي مذاري، ابراهيم بن مصطفي|علامه حلبی]] نوشته و استاد [[کوثري، محمد زاهد|کوثری]] برگزیده است، گوید: به جهت امتثال امر و پاسخگویی به اشتیاق استاد [[کوثري، محمد زاهد|کوثری]] نسبت به نگارش مقدمه توسط من، به این کار اقدام کردم. وی در ادامه این کتاب را نشانهای در تحقیق مباحث وجود و معجزهای در فلسفه قضا و قدر و تکلیف بندگان دانسته است؛ چراکه نویسنده حاذق آن در رابطه با هریک از مباحث، بحث کافی و روشنی ارائه نموده است؛ آراء ثالیس را در مبحث وجود ذکر کرده و به کلام فارابی در جمع بین دیدگاه افلاطون و [[ارسطو]] منتقل شده و پس از اشاره به اقوال [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|صاحب قبسات]]، به طرح دیدگاههای [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]]، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرای شیرازی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] و جمهور حکما پرداخته است. وی همچنین این کتاب را مشتمل بر مباحث | [[حسيني، عزت عطار|عطار حسینی]] در مقدمهاش پس از ابراز تواضع با این مضمون که چگونه فردی چون من درباره کتابی بحث و اظهار نظر کند که آن را [[حلبي مذاري، ابراهيم بن مصطفي|علامه حلبی]] نوشته و استاد [[کوثري، محمد زاهد|کوثری]] برگزیده است، گوید: به جهت امتثال امر و پاسخگویی به اشتیاق استاد [[کوثري، محمد زاهد|کوثری]] نسبت به نگارش مقدمه توسط من، به این کار اقدام کردم. وی در ادامه این کتاب را نشانهای در تحقیق مباحث وجود و معجزهای در فلسفه قضا و قدر و تکلیف بندگان دانسته است؛ چراکه نویسنده حاذق آن در رابطه با هریک از مباحث، بحث کافی و روشنی ارائه نموده است؛ آراء ثالیس را در مبحث وجود ذکر کرده و به کلام فارابی در جمع بین دیدگاه افلاطون و [[ارسطو]] منتقل شده و پس از اشاره به اقوال [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|صاحب قبسات]]، به طرح دیدگاههای [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]]، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرای شیرازی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] و جمهور حکما پرداخته است. وی همچنین این کتاب را مشتمل بر مباحث بینظیر پراکنده در کتب مختلف دانسته که محقق در این علم اگر بخواهد به آنچه در این کتاب کوچک، اما پرفایده آمده، در کتب مختلف دست یابد، باید زمان زیادی را صرف کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/3 ر.ک: مقدمه ناشر، ص4-3]</ref>. | ||
[[کوثري، محمد زاهد|محمد زاهد کوثری]] در مقدمهاش به معرفی کتاب و ذکر شرح حال نویسنده اقدام کرده است. وی در توصیف کتاب | [[کوثري، محمد زاهد|محمد زاهد کوثری]] در مقدمهاش به معرفی کتاب و ذکر شرح حال نویسنده اقدام کرده است. وی در توصیف کتاب مینویسد: «مبالغه نیست اگر بگویم کتابی در این حجم ندیدهام که این انبوه علم را در خود جای داده باشد»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/6 ر.ک: مقدمه محقق، ص6]</ref>. | ||
مقاله اول در بیان حدوث و قدم عالم است. در بخشی از این مقاله به کلام ثالیس اشاره شده است: «همانا عالم دارای آفرینندهای است که عقول نمیتوانند هویت او را درک کنند و تنها از جهت آثارش او را درک میکنند؛ چراکه او کسی است که نامش شناخته نمیشود چه برسد به هویتش؛ مگر از جهت کارها و نوآوری و آفرینشش...»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/21 ر.ک: متن کتاب، ص21]</ref>. | مقاله اول در بیان حدوث و قدم عالم است. در بخشی از این مقاله به کلام ثالیس اشاره شده است: «همانا عالم دارای آفرینندهای است که عقول نمیتوانند هویت او را درک کنند و تنها از جهت آثارش او را درک میکنند؛ چراکه او کسی است که نامش شناخته نمیشود چه برسد به هویتش؛ مگر از جهت کارها و نوآوری و آفرینشش...»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/21 ر.ک: متن کتاب، ص21]</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
مقاله دوم در رابطه با قضا و قدر است. نویسنده در این مقاله پس از اشاره به معانی لغوی قضا و قدر، به ده قول در این رابطه از اشعری و جمهور اهل سنت، صوفیه، ملاصدرای شیرازی، فخر رازی، محقق طوسی و... اشاره کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/48 ر.ک: همان، ص53-48]</ref>. | مقاله دوم در رابطه با قضا و قدر است. نویسنده در این مقاله پس از اشاره به معانی لغوی قضا و قدر، به ده قول در این رابطه از اشعری و جمهور اهل سنت، صوفیه، ملاصدرای شیرازی، فخر رازی، محقق طوسی و... اشاره کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/48 ر.ک: همان، ص53-48]</ref>. | ||
در بخشی از این مقاله قضا و قدر به دو قسم علمی و عینی تقسیم شده است. قضای علمی، علم به ضرورت وجود اشیاء و لزوم آنهاست که در این مرتبه، حکـم بـه تحقـق اشیاء در شرایط خاصی شده و این علم الهـی (خواه در مرتبـه ذات و خـواه در مرتبـه فعـل) منشـأ حتمیت و ضرورت اشیاء است. قدر علمی نیز به معنای تحدید هر شیء با تمام خصوصیاتش در علم الهـی اسـت، قبـل از اینکـه عالم و اشیای حادث، خلق شـوند و این عـلم منشأ حدود و اندازه اشیاء است. قضای عینی، یعنی نفس ضرورت و حتمیت اشیاء از آن جهت که منتسب به واجب الوجود است؛ بهعبارتدیگر، ضرورت عینی و خارجی شیء، هنگام وجـود عـلت تامهاش میباشد. قدر عینی، نفس تعیین وجود و اندازه وجود اشیاء است، از آن جهـت کـه منتسـب بـه خـدای واجب الوجود میباشد و در حقیقت، خصوصیاتی اسـت کـه شیء از عللش، هنگام تحقق و تـلبس بـه وجود خارجی کسب | در بخشی از این مقاله قضا و قدر به دو قسم علمی و عینی تقسیم شده است. قضای علمی، علم به ضرورت وجود اشیاء و لزوم آنهاست که در این مرتبه، حکـم بـه تحقـق اشیاء در شرایط خاصی شده و این علم الهـی (خواه در مرتبـه ذات و خـواه در مرتبـه فعـل) منشـأ حتمیت و ضرورت اشیاء است. قدر علمی نیز به معنای تحدید هر شیء با تمام خصوصیاتش در علم الهـی اسـت، قبـل از اینکـه عالم و اشیای حادث، خلق شـوند و این عـلم منشأ حدود و اندازه اشیاء است. قضای عینی، یعنی نفس ضرورت و حتمیت اشیاء از آن جهت که منتسب به واجب الوجود است؛ بهعبارتدیگر، ضرورت عینی و خارجی شیء، هنگام وجـود عـلت تامهاش میباشد. قدر عینی، نفس تعیین وجود و اندازه وجود اشیاء است، از آن جهـت کـه منتسـب بـه خـدای واجب الوجود میباشد و در حقیقت، خصوصیاتی اسـت کـه شیء از عللش، هنگام تحقق و تـلبس بـه وجود خارجی کسب مینماید و جایگاه و وضع شیء را در عالم وجود بیان مینماید. بهطور کلی، میتوان گفت که در مرتبه عینی، آن حقیقت علمی، حالت عینـی مــییابـد و هــر پدیدهای در شرایط و اندازه خـاص خـود، تحقق مییابد. قضا و قدر علمی، ناظر به تقدیر و ضرورت در علم خداوند سبحان و تقدیر و قضـای عینـی، ناظر به تقدیر و ضرورت خارجی هستند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/77842/3 ر.ک: احمدوند، نفیسه، ص4-3]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/60 متن کتاب، ص61-60]</ref>. | ||
همچنین به این نکته اشاره شده که امکان تصور نظامی بهتر و کاملتر از آنچه وجود دارد نیست؛ چراکه علم خالق آن به نظام بهتر در وجود، علمی بدون نقص و رحمت واسعه حضرتش رحمتی است که بخلی در آن نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/64 ر.ک: متن کتاب، ص64]</ref>. | همچنین به این نکته اشاره شده که امکان تصور نظامی بهتر و کاملتر از آنچه وجود دارد نیست؛ چراکه علم خالق آن به نظام بهتر در وجود، علمی بدون نقص و رحمت واسعه حضرتش رحمتی است که بخلی در آن نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28940/1/64 ر.ک: متن کتاب، ص64]</ref>. |
ویرایش