۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یر' به 'یر') |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
فصل اول کتاب به محیط سیاسی، اجتماعی و دینی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدای این فصل به توضیح فضای سیاسی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و نفوذ اتراک در حکومت عباسیان میپردازد و | فصل اول کتاب به محیط سیاسی، اجتماعی و دینی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدای این فصل به توضیح فضای سیاسی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و نفوذ اتراک در حکومت عباسیان میپردازد و میگوید: در عصر عباسیان، اتراک، ایرانیان، دیلمیان و سلجوقیان مجالی برای خدمت در حکومت عباسیان پیدا کردند؛ لذا آنها در لشکر و حکومت به خدمت گرفته شدند و با اعتماد بر این گروه و تکیه بر آنها، بسیاری از عربها از موقعیتهای حساس دولتی محروم شدند. نفوذ اتراک در دولت عباسیان از سال 232 آغاز تا 324ق، به طول انجامید. آغاز این نفوذ، آشکارا در زمانی بود که خلیفه عباسی، متوکل خواست پسر دوم خود، المعتز را در امر خلافت بر پسر اولش، المنتصر مقدم بدارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/5 ر.ک: متن کتاب، ص5]</ref>. | ||
نویسنده، فضای اجتماعی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروههای دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروههای سیاسی بودند؛ مثلاًاهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهرهور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آلبویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروههای اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلیها مانع دفن پیکر [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/8 ر.ک: همان، ص9-8]</ref>. | نویسنده، فضای اجتماعی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروههای دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروههای سیاسی بودند؛ مثلاًاهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهرهور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آلبویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروههای اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلیها مانع دفن پیکر [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/8 ر.ک: همان، ص9-8]</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
وی مینویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آنها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر میدادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بیتوجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم میآوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>. | وی مینویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آنها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر میدادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بیتوجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم میآوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>. | ||
نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان میآورد، سپس از مکتب فکری معتزله | نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان میآورد، سپس از مکتب فکری معتزله میگوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد. | ||
سپس از رونق فلسفه یونانی و تأثیر آن در تعالیم معتزله و مناقشاتی که در پی آن بین علمای مسلمان درگرفت، مینویسد. در همین زمان بود که بعضی از غلات صوفی، مثل [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] (متوفی 309ق) پیدا شدند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/10 ر.ک: همان، ص10-14]</ref>. | سپس از رونق فلسفه یونانی و تأثیر آن در تعالیم معتزله و مناقشاتی که در پی آن بین علمای مسلمان درگرفت، مینویسد. در همین زمان بود که بعضی از غلات صوفی، مثل [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] (متوفی 309ق) پیدا شدند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/10 ر.ک: همان، ص10-14]</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نویسنده در فصل سوم، به ابعاد علمی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] پرداخته است. او در ابتدا آثار مشهور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را برمیشمرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/22 ر.ک: همان، ص22]</ref>، سپس سبک نوشتاری او را معرفی میکند و چنین میگوید: اسلوب [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دقیق و متمرکز است. در آن تکرار و الفاظ مترادف وجود ندارد. او مراقب الفاظ و عبارات بوده و معانی وسیع را در جملات مختصر قرار داده است. معلم ثانی شیفته متقابلات بود؛ هر زمان ایدهای به نظرش میرسید، حتما مقابل آن را ذکر مینمود؛ نشانه این مطلب، کتابی است از او به نام «رسالة في جواب مسائل سئل عنها»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>. | نویسنده در فصل سوم، به ابعاد علمی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] پرداخته است. او در ابتدا آثار مشهور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را برمیشمرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/22 ر.ک: همان، ص22]</ref>، سپس سبک نوشتاری او را معرفی میکند و چنین میگوید: اسلوب [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دقیق و متمرکز است. در آن تکرار و الفاظ مترادف وجود ندارد. او مراقب الفاظ و عبارات بوده و معانی وسیع را در جملات مختصر قرار داده است. معلم ثانی شیفته متقابلات بود؛ هر زمان ایدهای به نظرش میرسید، حتما مقابل آن را ذکر مینمود؛ نشانه این مطلب، کتابی است از او به نام «رسالة في جواب مسائل سئل عنها»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>. | ||
علوم نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هشت صنف است. وی در نظم آنها ترتیبی معین را رعایت کرده که آنها را در کتب «[[التنبيه علی سبيل السعادة]]»، «تحصيل السعادة»، «السياسات المدنية» و «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» آورده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است که هدف و غایت هر انسانی رسیدن به سعادت است و زمانی که به این هدف رسید برای رسیدن به غایت و هدف دیگری سعی نمیکند. این سعادت، فطری نیست، بلکه اکتسابی است و متوقف بر تمییز نیکو است. نویسنده در ادامه اصناف علوم و معارف را برمیشمرد و جایگاه علم فلسفه را بیان میکند و | علوم نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هشت صنف است. وی در نظم آنها ترتیبی معین را رعایت کرده که آنها را در کتب «[[التنبيه علی سبيل السعادة]]»، «تحصيل السعادة»، «السياسات المدنية» و «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» آورده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است که هدف و غایت هر انسانی رسیدن به سعادت است و زمانی که به این هدف رسید برای رسیدن به غایت و هدف دیگری سعی نمیکند. این سعادت، فطری نیست، بلکه اکتسابی است و متوقف بر تمییز نیکو است. نویسنده در ادامه اصناف علوم و معارف را برمیشمرد و جایگاه علم فلسفه را بیان میکند و میگوید بهوسیله فلسفه انسان به سعادت میرسد زیرا این فلسفه است که مقصود از آن تحصیل جمیل است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/24 ر.ک: همان، ص25-24]</ref>. | ||
نویسنده در ادامه به علوم هشتگانهای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آنها را تصنیف کرده است اشاره میکند. آن علوم عبارتند از: «علم اللسان»، «علم المنطق»، «علم التعاليم»، «علم الطبیعی»، «علم الإلهي»، «علم المدني»، «علم الفقه» و «علم الكلام»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/26 ر.ک: همان، ص28-26]</ref>. | نویسنده در ادامه به علوم هشتگانهای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آنها را تصنیف کرده است اشاره میکند. آن علوم عبارتند از: «علم اللسان»، «علم المنطق»، «علم التعاليم»، «علم الطبیعی»، «علم الإلهي»، «علم المدني»، «علم الفقه» و «علم الكلام»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/26 ر.ک: همان، ص28-26]</ref>. | ||
سعید زاید | سعید زاید میگوید: [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] فلسفه را از دیگران فراگرفت؛ لکن او فلسفهای را که یاد گرفته بود در چارچوبی متناسب با وضع محیطی خود قرار داد. او هرچند فلسفه را از [[ارسطو]]، افلاطون و افلوطین گرفته بود، لکن به آن صبغه و رنگ و لعاب اسلامی داد. فلسفه فارابی دارای ویژگیهایی است، از جمله اینکه دارای معالمی روشن و اهدافی محدود است. برخی از اجزای آن با بعضی دیگر ارتباط عمیق دارد و سازگاری در آنها به چشم میخورد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در منطق و طبیعیات، [[ارسطو]]<nowiki/>یی و در اخلاق افلاطونی و در فلسفه مابعدالطبیعه افلوطینی است؛ اما قبل از هر چیزی او فیلسوفی است که به وحدت فلسفه ایمان دارد و مدافع آن در هر زمان است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/28 ر.ک: همان، ص28]</ref>. | ||
نویسنده در فصل چهارم به بخشهایی از آثار و افکار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در موضوعات مختلف اشاره کرده است و گاه به معرفی برخی از آثار او پرداخته است. | نویسنده در فصل چهارم به بخشهایی از آثار و افکار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در موضوعات مختلف اشاره کرده است و گاه به معرفی برخی از آثار او پرداخته است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
سعید زاید در معرفی «[[إحصاء العلوم]]» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] مینویسد: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این اثرش علوم زمان خودش را نام برده، آنها را تعریف کرده، شاخههای هریک را برشمرده و راجع به فایده و موضوع هرکدام بحث کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/72 ر.ک: همان، ص75-72]</ref>. | سعید زاید در معرفی «[[إحصاء العلوم]]» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] مینویسد: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این اثرش علوم زمان خودش را نام برده، آنها را تعریف کرده، شاخههای هریک را برشمرده و راجع به فایده و موضوع هرکدام بحث کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/72 ر.ک: همان، ص75-72]</ref>. | ||
او | او میگوید: [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] قوای نفس را در دو دسته اصلی محرکه و مدرکه تقسیم نموده است. با قوای محرکه، هر نوع حرکت صورت میگیرد و با قوای مدرکه، درک و دریافت انجام میشود. قوای محرکه خود شامل چند مورد است که منمیه و نزوعیه از جمله آنهاست. قوای مدرکه نیز شامل حواس (خارجی، باطنی)، متخیله و ناطقه میشود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/90 ر.ک: همان ص91-90]</ref>. | ||
عقل در نظر فارابی که مأخوذ از کتاب [[ارسطو]] است، بر چهار نحوه است: | عقل در نظر فارابی که مأخوذ از کتاب [[ارسطو]] است، بر چهار نحوه است: | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
نویسنده نظرات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در مورد هرکدام از عقول چهارگانه با استفاده از آثارش بیان میکند. | نویسنده نظرات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در مورد هرکدام از عقول چهارگانه با استفاده از آثارش بیان میکند. | ||
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] میگوید: عقل فعال، نوعی از عقل مستفاد است. صورتهای موجودات در آن پیوسته بوده و هیچوقت از بین نمیرود، ولی ترتیب آن صور، عکس ترتیب موجود در عقل بالفعل است و آن بدین صورت است که اخس در عقل بالفعل مقدم میشود بر اشرف آن صور..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/91 ر.ک: همان، ص92-91]</ref>. | ||
نویسنده | نویسنده میگوید فارابی، بعضی از مفاهیم اصطلاحات دینی را تفسیری عقلی نموده است؛ مثلاً درباره «لوح و قلم»، چنین نوشته است: گمان نکن که قلم، یک ابزار جامد و لوح یک سطح و کتابت شکل و صورت نوشتهشدهای باشد، بلکه مراد از لوح و قلم، فرشته روحانی و مقصود از کتاب، تصویر حقایق است. قلم، معانیای را که در عالم امر است میگیرد و آنها را با کتابت روحانی به ودیعت به لوح میسپارد و در نتیجه، قضا از قلم و تقدیر از لوح جریان مییابد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/101 ر.ک: همان، ص101]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش